مروری بر حوادث تاریخی؛
مدیر اخراجی مدرسه 10 دختر تهرانی را آزار داد
مدیر اخراجی مدرسه با خواستگاری از دختران جوان آنها را به خانههایی که به صورت روزانه اجاره کرده بود می کشاند و در آنجا با مسموم کردنشان اموال شان را سرقت و آنها را قربانی نقشه شوم خود میکرد. هرچند متهم توانست با این ترفند دست کم ۱۰ دختر را به دام بیندازد اما سرانجام توسط پلیس دستگیر شد.
به گزارش منیبان؛ رسیدگی به این پرونده از چندی قبل با شکایت زن جوانی در شعبه هشتم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. شاکی به بازپرس محمدامین تقویان گفت: چند وقت قبل بعنوان مسافر سوار یک خودرو شدم که در بین راه راننده سر صحبت را باز کرد و گفت مهندس و برج ساز است. او شماره تماسم را گرفت و بعد از چند مرتبه صحبت کردن گفت که به من علاقه مند شده و از من خواستگاری کرد. او گفت 10 سال قبل از همسرش جدا شده و حالا می خواهد با من زندگی تازه ای را شروع کند. من هم حرفهایش را باور کردم و به خواستگاری اش جواب مثبت دادم و قرار شد به زودی عقد کنیم.
شاکی ادامه داد: در حالی که من او را نامزد خودم می دانستم، خانه ای اجاره کرد و من حتی فرش و تلویزیون خودم را هم به آنجا بردم تا به زودی زندگی مشترکمان را شروع کنیم. اما یک روز وقتی دو نفری آبمیوه خوردیم من بیهوش شدم و دیگر متوجه هیچ چیز نشدم و وقتی به هوش آمدم صاحب خانه را بالای سرم دیدم و خبری از نامزدم نبود. آنطور که صاحب خانه می گفت نامزدم خانه را به طور روزانه و مبله اجاره کرده بود و حالا خبری از او نبود. خوب که نگاه کردم متوجه شدم فرش و تلویزیونم همراه کارت عابربانکم سرقت شده و هرچه با او تماس گرفتم جوابم را نداد. او پس از بیهوش کردن من و اجرای نقشه شومش، همه اموالم را سرقت کرده و متواری شده بود.
زن راننده
این زن تنها شاکی پرونده نبود و در ادامه با ثبت چند شکایت دیگر معلوم شد اقدامات مجرمانه متهم دامنه گسترده ای دارد. یکی دیگر از شاکیان زن جوانی بود که بعنوان راننده تاکسی اینترنتی در یکی از سامانه های هوشمند کار می کرد. او در شکایتش گفت: مدتی قبل متهم بعنوان مسافر سوار خودروام شد و از من خواست او را به دماوند ببرم. من هم این کار را انجام دادم اما در انتهای مسیر او به من آبمیوه تعارف کرد و وقتی آن را خوردم بیهوش شدم. بعد از به هوش آمدنم فهمیدم که وی از من فیلم سیاه تهیه کرده است. او با نشان دادن فیلم ها تهدیدم کرد که اگر در این باره حرفی بزنم یا سراغ پلیس بروم فیلمم را منتشر کرده و آبرویم را می برد و با سرقت اموالم فراری شد.
کلاهبرداری به بهانه کاریابی
هرچه تحقیقات ماموران ادامه پیدا می کرد آنها به اطلاعات تازه تری از متهم تحت تعقیب دست پیدا می کردند و شمار شاکیان نیز بیشتر می شد. یکی از ترفندهای متهم پیدا کردن کار برای طعمه هایش بود و با این شگرد توانسته بود زن جوانی را قربانی نقشه شوم خود کند. این زن به ماموران گفت: وقتی بعنوان مسافر سوار خودروی متهم شدم، سر صحبت را باز کرد و وقتی فهمید که من بیکارم گفت می تواند برایم کار پیدا کند. من هم حرف هایش را باور کردم و امیدوار شدم. او گفت برای سرکار رفتن باید 50 میلیون تومان وثیقه به او بدهم. من هم ماشینی که داشتم را فروختم و 50 میلیون تومان به او دادم.
شاکی در ادامه گفت: یک روز که به بهانه صحبت کردن من را به خانه اش دعوت کرده بود به من آبمیوه تعارف کرد و بعد از نوشیدن آن بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم فهمیدم به من تعرض کرده است. آن موقع خبری از او نبود و متوجه شدم آنجا خانه او نیست و فقط برای یک روز آنجا را اجاره کرده بود. او با این شگرد سرم کلاه گذاشت و ناپدید شد.
کلاهبردار تحت تعقیب
یکی دیگر از شاکیان، زنی جوان بود که متهم پولهای طعمه هایش را به حساب بانکی او واریز می کرد. این زن درباره چگونگی آشنایی اش با متهم گفت: یک روز در نزدیکی دادگاه خانواده بعنوان مسافر سوار خودروی متهم شدم. او شروع به صحبت کرد و گفت با همسرش دچار اختلاف شده و کارشان به دادگاه خانواده کشیده شده است. او طوری حرف می زد که اعتمادم را به خودش جلب کرد و پیشنهاد ازدواج داد. در ادامه شماره کارت عابربانکم را گرفت و در چند مرحله مبالغ کلانی پول به حسابم واریز شد و طبق قرارمان من هم پولها را به حساب خودش واریز کردم اما بعد از مدتی فهمیدم که او یک کلاهبردار تحت تعقیب است و برای اینکه دستگیر نشود و ردی از خودش به جا نگذارد پولهای مردم را به حساب من واریز می کند.
آنطور که شواهد و مدارک به دست آمده و اظهارات شاکیان نشان می داد متهم تحت تعقیب با ترفندهای گوناگون دختران و زنان جوان را فریب می داد و اغلب با خوراندن آبمیوه مسموم آنها را بیهوش و ضمن تعرض، اموال شان را نیز سرقت می کرد. در این شرایط با استفاده از سرنخ های به دست آمده تلاش برای دستگیری او آغاز شد.
زیر گرفتن مامور پلیس
در حالی که تحقیقات ادامه داشت، اطلاعات تازه ای از متهم به دست آمد. او در پرونده ای دیگر از یک مرد جوان کلاهبرداری کرده بود. شاکی نیز بی اطلاع از سایر جرائم متهم، حکم جلب او را گرفته و ماموران را برای دستگیری او به مخفیگاهش برد. آن شب مامور پلیس با در دست داشتن حکم جلب متهم در یک قدمی او بود اما متهم که سوار خودرو بود به صورت دنده عقب حرکت کرد و خودرو را به مامور پلیس کوبید و فرار کرد. او که فکر می کرد مامور پلیس فوت شده است به مکان نامعلومی گریخت و تا مدتها هیچ خبری از او نبود تا اینکه سرانجام ماموران توانستند با ردزنی های تخصصی او را شناسایی و دستگیر کنند.
مدیر اخراجی که تبهکار شد
متهم در شرایطی دستگیر شد که شمار شاکیانش به 10 نفر رسیده بود. او ضمن اعتراف به کلاهبرداری از شاکیان گفت: من مدیر مدرسه بودم و زندگی خوبی داشتم اما همه چیز از هم پاشید و به تدریج به کارهای خلاف کشیده شدم. او ادامه داد: سالها قبل ازدواج کرده و زندگی خوبی داشتم اما همسرم با اینکه یک فرزند داشتیم از من جدا شد و 50 سکه مهریه اش را هم از من گرفت. مدتی بعد از آن دوباره ازدواج کردم و از همسر دومم هم بچه دار شدم اما او هم ساز جدایی زد و مهریه اش را که 150 سکه بود اجرا گذاشت و من هم مقداری از سکه ها را دادم و بقیه مهریه را قسطی پرداخت می کردم. مشکلات زندگی ام هرروز بیشتر از قبل می شد. در ادامه با مردی آشنا شدم که برای سرمایه گذاری پولهایم را گرفت اما نه تنها سودی به من نداد، بلکه 100 میلیون تومان هم بدهکار شدم و 3 سال به زندان افتادم. وقتی آزاد شدم من را که تا قبل از آن مدیر بودم از محل کارم اخراج کردند و از آن زمان وارد کارهای خلاف شدم و تلاش کردم با کلاهبرداری و فریب زنان و دختران هزینه های زندگی ام را تامین کنم.
متهم درباره دلیل زیر گرفتن مامور پلیس نیز گفت: باور کنید من نمی دانستم کسی را که زیر گرفته ام پلیس است. آن شب ماشین یکی از دوستانم را قرض گرفته بودم که پیام داد باید هرچه زودتر ماشینش را پس بدهم والا بلایی سرم می آورد. آن شب وقتی جوان موتورسوار را دیدم فکر کردم دوستم کسی را برای سر به نیست کردنم فرستاده است و برای فرار ماشین را به او کوبیدم و فرار کردم. تا مدتها از مخفیگاهم بیرون نمی آمدم و فکر می کردم که جوان موتورسوار کشته شده است اما بعد متوجه شدم که او پلیس بوده و خوشبختانه زنده است.
این خبر مربوط به اردیبهشت امسال بوده و صرفا جهت عبرت آموزی در سایت خبری منیبان بارگذاری شده است.