وقتی دوستم شماره یک زن را برای هوسبازی های جدیدم به من داد فکرش رو نمی کردم پشت تلفن صدای....!
من که فکر میکردم به زن جماعت نباید رو داد در جوابش میگفتم: چرا موقعیت حساس شغلیام را درک نمیکنی؟ با لبخندی شماره تلفن را از دوستم گرفتم و به آن زنگ زدم.
به گزارش منیبان به نقل از رکنا، من که فکر میکردم به زن جماعت نباید رو داد در جوابش میگفتم: چرا موقعیت حساس شغلیام را درک نمیکنی؟ با لبخندی شماره تلفن را از دوستم گرفتم و به آن زنگ زدم. تازه میخواستم دل بدهم و قلوه بگیرم اما با روشن شدن حقیقتی تلخ، دنیا روی سرم خراب شد.
وقتی فهمیدم زنی که گوشی را جواب میدهد همسر خودم است تا چند ساعت به بالای پشت بام رفتم و فقط گریه کردم. واقعا راست میگویند از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید، جو، زِجو!
مرد جوان در حالی که اشک میریخت نفس عمیقی کشید و در دایره اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد قصه تلخ زندگیاش را تعریف کرد تا درس عبرتی باشد برای زوجهای جوانی که از کاروان زندگی عقب ماندهاند و در صحرای ناآگاهی به بیراهه میروند!
جلال گفت: ۵ سال است که با دختر یکی از اقوام ازدواج کردهام و یک پسر قند عسل دارم. من کارمند شرکتی بزرگ هستم و در این مدت تنها تفریح و سرگرمیام کارم بوده است. متاسفانه با این بینش غلط از زن و فرزندم غافل ماندم و همسرم همیشه شاکی بود و میگفت چرا ما مثل زن و شوهرهای دیگر نباید پسر خود را در آغوش بگیریم و یک روز بعدازظهر به خیابان برویم و قدم بزنیم و…؟
من که فکر میکردم به زن جماعت نباید رو داد در جوابش میگفتم: چرا موقعیت حساس شغلیام را درک نمیکنی؟ این پول و این هم ماشین، برو و با خواهرانت هرچقدر میخواهی تفریح کن! اختلافات ما سر این موضوع از حدود یک سال پیش تشدید شد و مدام جر و بحث میکردیم.
متأسفانه در این ماجرا مادرم نیز آتش بیار معرکه شد و هر وقت صحبتی به میان میآمد به ملیحه میگفت: پسرم بهترین موقعیتها را برای ازدواج داشت اما ما تو را انتخاب کردیم. پس باید قدر این زندگی و شوهر زحمتکش خودت را بدانی و او را با این حرفهای بیهوده خسته نکنی!
جلال آهی کشید و افزود: من حاضر نبودم در برابر همسرم کوتاه بیایم و حکایت قهر و آشتیهای مان هم چنان ادامه یافت. هفته قبل یک روز غروب دوباره جر و بحثمان شد و هرچه خواستیم به هم دیگر گفتیم. به خاطر این مسئله از ملیحه دل چرکین شده بودم و حوصله هیچکس را نداشتم تا اینکه دیروز یکی از دوستانم به دیدنم آمد.
او از من پرسید چرا این قدر دمق هستی؟ برایش تعریف کردم که با همسرم اختلاف دارم. او با لبخندی گفت: این زنها همه مثل هم هستند، جوش نزن و خودت را پیر نکن. بیا این شماره زن جوانی است که چند روز است مزاحمم میشود و صدای بسیار قشنگی هم دارد. میتوانی خودت را با او سرگرم کنی و…!
مرد ۲۸ ساله دستی به موهای پریشان خود کشید و افزود: با خوشحالی شماره را گرفتم و به آن زنگ زدم. اما باورم نمیشد ملیحه گوشی را جواب بدهد او هم مثل من تحت تأثیر حرفهای یکی از دوستان قدیمیاش سیمکارت اعتباری تهیه کرده بود و به باوری غلط قصد داشت خودش را به این شکل سرگرم کند!
ما هر ۲ مقصر هستیم و افسوس که در این ۵ سال زندگی مشترک هنوز هم دیگر را پیدا نکردهایم. باید قدر این همه نعمت، سلامتی و فرزند خوشگلی که خدا به ما عنایت کرده است را بدانیم. حالا که با خودم فکر میکنم بخاطر فرصتهایی که در سالهای اول زندگیمان از دست دادهایم حسرت میخورم.
امیدواریم بتوانیم سنگهای بدبینی و شک را از سر راه زندگیمان برداریم و از این به بعد آگاهانه، عاشقانه، دوستانه و محترمانه زندگی کنیم. من در پایان به تمام مردهای جوان توصیه میکنم در تنظیم وقت خود عدالت را رعایت کنند و به قول ملیحه گاهی اوقات با خانواده بیرون بروند و قدم بزنند و از زیباییها و مشکلاتی که حل آنها زندگی را قشنگ میکند صحبت کنند.
همچنین به زنان جوان هم میگوییم اشتباه را با اشتباه و خطا پاسخ ندهید چون زن ایرانی مظهر صداقت، وفاداری، حجب و حیا و معرفت و همیشه تکیه گاه و پشتوانه مرد خود است.