وضعیت بحرانی آموزش کودکان در مناطق محروم؛ رویاهایی که کوچک ماندند
«بچه ها با لباس های رنگارنگ بلوچی، با دفتر یا کوله ای بر دوش در زمین خاکی به دنبال هم می دوند. یکی از آنها با کوله پشتی قرمزی که به دوش دارد، به زمین می خورد. همه دورش جمع می شوند، دختری هم جثه تن نحیف خودش، دستانش را می گیرد و با خنده ای از جا بلند می شود، لباسش را از خاک خشک این زمین، می تکاند و دوباره با همان شدت به سمت مدرسه می دوند. بعد از چند دقیقه تنها رد دمپایی آنها در کنار گودال آبی مانده که برای رسیدن به مدرسه از وسط آن گذشتند».
به گزارش منیبان به نقل از شرق، اینجا سیستان وبلوچستان است؛ یکی از مناطق محرومی که سرنوشت کودکانش به شرایطی گره خورده که سهمی در آن ندارند. بچه ها با کمترین امکانات، رویاهای کوچکی را دنبال می کنند که گاه همان هم محقق نمی شود. در خیابان و کوچه پس کوچه های شهرستان سرباز که قدم می زنی، ریسمان فقر شهری خودنمایی می کند؛ نشانه های محرومیتی که به خوبی در کیفیت آموزشی این منطقه مشهود است. حتی طبق گزارش سالانه آموزش و پرورش که از وضعیت معدل امتحانات نهایی خرداد 1402 منتشر کرد، 17 استان در وضعیت هشدارآمیز قرار دارند که سیستان وبلوچستان هم یکی از همین استان ها است. در واقع این معدل ها با نقشه فقر کشور مطابقت دارد؛ زیرا هرچه مناطق در محرومیت بیشتر قرار دارند، این هشدار از نمرات تحصیلی کودکان هم افزایش چشمگیری به خود گرفته است. این در حالی است که رضا مراد صحرایی اعلام کرد که کاهش این نمرات امتحان نهایی دانش آموزان در خرداد 1403 هم احتمالا تکرار خواهد شد. سیستان وبلوچستان منطقه ای است که کمبود منابع درسی و دانش پایین معلم های آن، به طور مستقیم در کیفیت کلاس های درس اثر داشته و بسیاری از معلم های این استان، سرباز معلم ، خرید خدماتی و ماده 28 هستند که بدون کمترین آموزش برای تدریس، در سر کلاس های درس حاضر شده اند. حتی بسیاری از همین معلم ها به مواردی اشاره می کنند که سر کلاس در مواجهه با برخی سوالات دانش آموزان بی پاسخ ماندند؛ چون آموزش کافی برای انتقال دانش خود به آنها را ندیده اند. حالا این دانش آموزان در امتحانات نهایی و آزمون کنکور باید در شرایط برابر با دانش آموزان شهرهای دیگر پیش بروند؛ در حالی که برخلاف بسیاری از دانش آموزان کشور، حتی امکانات حداقلی تحصیل را هم تجربه نکرده اند. با وجود تمام این چالش ها که باعث شده تا کیفیت آموزشی در سیستان وبلوچستان هشدارآمیز اعلام شود، اما گروه های تخصصی مانند گروهی از معلم های موسسه آموزشی رهیار در این منطقه حاضر شدند تا با آموزش روش تدریس به معلم ها و مدیران مدارس به تقویت این زیرساخت کمک کنند. این گروه در 10 سال گذشته به مناطق محروم کشور سفر می کرده تا با استفاده از معلم های متخصص و دغدغه مند خود سطح دانش مدرسان را افزایش دهد. این گروه حتی برای دانش آموزان و داوطلبان کنکور مناطق محروم هم برنامه هایی برگزار می کند که همین موضوع باعث شده تا دست کم ماهی چند روز این معلم های جوان به دورافتاده ترین مناطق کشور سفر کنند.
اینجا درس خوانده ها فقط معلم می شوند
آفتاب ظهرگاهی، بدون هیچ نشانی از سرمای دی ماه، به شکل عمودی روی صورت دانش آموزان این منطقه می تابد. هرکدام از دانش آموزان با لباس سرتا پا بلوچی اطراف مدرسه در رفت و آمد هستند. بعضی از آنها با اتمام کلاس درس، با پای پیاده مسیر خانه را گز می کنند و بعضی دیگر سوار بر ماشین های سوخت بری اعضای خانواده یا فامیل به روستاهای اطراف می روند تا فردا صبح، برای شروع کلاس درس به همین جاده خاکی مدرسه برگردند.
اینجا سرباز، یکی از شهرستان های سیستان وبلوچستان است، جایی که اگر کودکانش بتوانند تا پایان دوره متوسط دوم درس بخوانند، انتخابی جز معلمی و ورود به دانشگاه فرهنگیان ندارند. شرایط خاص این منطقه آرزوهای دانش آموزانش را به همان اندازه کوچک نگه داشته که حتی در رویاهایشان هم امکانی جز برای اشتغال در چند کار مشخص ندارند. به همین دلیل بیشتر دانش آموزان آینده خود را تنها به معلمی گره زده اند و هر درس خوانده ای فقط به تدریس در مدارس همین حوالی فکر می کند.
قصه ای که خاص بسیاری از مناطق محروم و روستایی است، زیرا در کنار نبود اشتغال کافی، تنها افراد موفقی که تا به حال کودکان این مناطق در اطراف خود دیده اند، معلم ها بوده اند و برای همین تنها مسیر روشن پیش روی خود را شغل معلمی می دانند.
ما دانش آموزان سیستان وبلوچستان تنها هستیم
همه، دختر و پسرهای نوجوانی هستند که با هر سختی عزمشان را برای درس خواندن جزم کرده اند. یکی از معلم های جوان که کنار این دانش آموزان ایستاده، دستش را به سمت آنها می گیرد و با خنده ای تحسین کننده جمله ای می گوید؛ همان موقع صورت همه بچه ها باز می شود، به هم نگاهی می کنند و زیر خنده می زنند. خودشان حرف معلم را تکرار می کنند که «همه این دانش آموزان جزء بچه های درس خوان سرباز هستند». حالا همه این نوجوان ها منتظرند تا سر صحبت باز شود و شروع به گفتن کنند. موقع حرف زدن به هم نگاه می کنند تا حرفی باقی نماند. امید دارند تا حرف هایشان به جایی برسد و مشکل امکانات تحصیلی شان کمتر شود. هر زمان که بین صحبت ها سکوت می کنند، معلم با لحنی جدی، تذکر می دهد که حرف بزنید، شاید صدایتان به جایی رسید.
همه این دانش آموزان پشت زمین خاکی یکی از مدارس دور هم ایستاده اند، دخترها اغلب لباس فرم مدرسه به تن دارند و کمی عقب تر از آنها پسرها ایستاده اند. اما پسرها همه با لباس بلوچی دفتر یا کیفی در دست دارند. یکی از پسرها که قدی کوتاه تر از بقیه هم دارند، صحبت را شروع می کند، اسمش اسماعیل است و منتظر است تا بعد از دانشگاه در یکی از مدارس همین سرباز معلم عربی بچه ها شود. «من الان هرروز درس می خوانم، هر روز بعد از مدرسه، مستقیم به خانه می روم و فقط درس می خوانم اما فقط خودم هستم. یعنی نه کلاسی و نه حتی معلمی که با ما تست زنی کار کند، هیچ چیز نداریم. مثلا اینجا ما کتاب تست خاصی هم نمی توانیم تهیه کنیم، اصلا حتی برای امتحان نهایی هم ما مشکل داریم، چون باید با بچه های شهرهای دیگر یک امتحان بدهیم، درصورتی که می دانیم آنها امکانات بیشتری از ما دارند».
بین حرف های اسماعیل زمزمه بچه های دیگر هم شروع می شود که هرکدام از مشکل خود بگویند، صدای یکی از دخترها بلند می شود، اسمش را در جمع نمی گوید اما دوستانش او را جلوی در مدرسه فاطمه صدا زده بودند و گفته بود دوست دارد معلم بچه های ابتدایی شود؛ «من هرروز بعد از مدرسه روزی پنج ساعت درس می خوانم، یک بار در مدرسه گفتیم به ما حداقل یک برنامه درسی بدهید تا خودمان در خانه درس بخوانیم، حتی بعد از آن یکی از مشاورهای مدرسه برنامه داد ولی واقعا به درد ما نخورد. ما حتی برای امتحان نهایی هم ترس داریم، چون می دانیم سطح درسی بچه های استان های دیگر از ما بهتر است». همان موقع، عبید یکی از پسرهای خجالتی این جمع به نشان اجازه برای صحبت کردن، دستش را بالا می برد و بعد به سرعت آن را جمع می کند اما همه منتظر می شوند تا حرف بزند، مثل بقیه بچه ها از نداشتن کتاب و کلاس کنکور می گوید، حرفش را این طور ادامه می دهد که «ما یک آموزشگاه یا کلاس کنکور نداریم، درصورتی که می دانیم استان های دیگر کلاس کنکور وجود دارد، برای همین ما هر نتیجه ای بگیریم، خودمان تنها هستیم. حتی ما با امکاناتی که داریم، باید همان امتحان نهایی را بدهیم که بچه های شهرهای دیگر می دهند. این چیزها برای ما خیلی استرس دارد...».
یک رقابت نابرابر
نیم ساعتی از زنگ خانه گذشته است اما هنوز دانش آموزان و تعدادی از معلم ها در اطراف مدرسه در تردد هستند. یکی از معلم های متوسطه دوم، ما را به سمت خوابگاهی در منطقه سرباز می برد که بچه ها به دلیل مسافت دور بین خانه و مدرسه در طول هفته اینجا زندگی می کنند. جاده کوتاه و خاکی را پیش می رویم و در این مدت این معلم جوان از دانش آموزهایی می گوید که درس را راه نجات خود برای پیشرفت در این منطقه می دانند. خودش معلم سربازی بوده که بدون کمترین دانش برای تدریس در کلاس درس حاضر شده و کم کم با جست وجوی روش های تدریس در اینترنت، تا حدی با نحوه تدریس در مدارس آشنا شده است. سرش را پایین می اندازد و زمین خاکی را جلو می رود: «به نظر من یک چیز خیلی مهم است، اینکه بیشتر بچه های اینجا که تا مرحله کنکور درس می خوانند، درس خواندن و پیشرفت کردن را دوست دارند. اما اینجا جز سوخت بری و معلمی، بقالی داشتن و این چیزها کار خاص دیگری وجود ندارد. برای همین هرکسی که درس می خواند در آخر فقط معلم می شود. حالا به خوابگاه که رفتیم، متوجه می شوید چه می گویم». به جلوی در خوابگاه پسرانه می رسیم. سالنی بزرگ با تعدادی اتاق، چندتا از پسرهای نوجوان جلوی در منتظر حضور ما هستند و به نظر می رسد کسی از قبل به آنها خبر داده تا آماده باشند. خودشان ما را به داخل سالن راهنمایی می کنند. وسط سالن همه کنار هم حلقه می زنند. بیش از 15 دانش آموز دبیرستانی که ترس امتحان نهایی و کنکور در بین جملات همه آنها مشهود است. یکی از پسرها که می خواهد در دانشگاه رشته مشاوره بخواند تا در مدرسه تدریس کند، از نبود منابع کافی مثل کتاب کار و کتاب تست برای درس خواندن خود می گوید و اشاره می کند: «ما فقط می توانیم تست های گزینه دو را بزنیم. غیر از آن کتاب تست خاصی هم اینجا نداریم. ما حتی معمولا از معلم ها سوالات کنکور را هم نمی پرسیم و خودمان جواب را پیدا می کنیم. معلم ها فقط می توانند درس دهند و بروند. الان گزینه دو ثبت نام کردیم که حدود یک میلیون و 700 هزار تومان شده است. فقط امیدوارم به هدفم که دانشگاه فرهنگیان است، برسم؛ چون الان با وجودی که روزی پنج ساعت درس می خوانم اما هیچ برنامه تحصیلی دقیقی ندارم و همه هم مثل من هستند». همان موقع یکی دیگر از دانش آموزان صحبت را ادامه می دهد، از هدفش می گوید که دانشگاه فرهنگیان شیراز است و با چهره گرم بلوچی اشاره می کند: «اینجا معلم خصوصی خاصی وجود ندارد تا برای کنکور از آن استفاده کنیم. هر مشاور تحصیلی هم برای ما آمد، فقط گفت بقیه شهرها امکانات دارند و ما نداریم. تا الان هیچ کلاسی مثلا برای نکات تستی و این مسائل نداشتیم. ما هر چه قبول شویم، خودمان کردیم». بعد از آن کنار دستی این دانش آموز که خودش را عبدالله معرفی می کند، از نیاز به یک برنامه ریزی اصولی برای کنکور می گوید که هیچ کدام از این دانش آموزان ندارند و می گوید: «من هم اصلا درست تست نمی زنم، چون اصلا راهنمایی برای تست زدن نداریم. من حتی در آزمونی هم شرکت کردم ولی نمی دانم چه درسی را بیشتر بخوانم و چه درسی را کمتر. اصلا سوال های خودمان را از چه کسی بپرسیم؟ چون خیلی وقت ها از معلم ها نمی توانیم سوالی بپرسیم و خودمان باید جوابش را پیدا کنیم». بیشترشان از خجالت سکوت می کنند و گاهی هم زمان با هم اما با صدای آرام از نداشتن کتاب کار و کتاب تست کافی شکایت می کنند. بعد از چند دقیقه که هر کدام حرف های می زنند، یکی از پسرها که قصد دارد رشته عربی یا تاریخ بخواند و مثل بقیه در دانشگاه فرهنگیان قبول شود، از مشکل در پیدا کردن پاسخ برخی سوالاتش می گوید که مثلا پیش آمده که سوالی داشتته باشیم ولی معلم نتواند جواب درستی به ما بدهد. حتی در کتابخانه مدرسه هم کتاب کنکور نیست، فقط چند جلد است که همه از همان استفاده می کنیم. الان درصد تاثیر امتحان نهایی بالا رفته و ما باید با دانش آموزان شهرهای دیگر هم رقابت کنیم ولی سوالات نهایی را هم نداریم تا همان ها را بخوانیم».
معلم هایی بدون تجربه کافی تدریس
بخش قابل توجهی از معلم های این منطقه را سرباز معلم ها و خریدخدماتی ها تشکیل می دهند که با کمترین تجربه و دانش تدریس وارد سیستم آموزشی شده اند. به همین دلیل شرایط آنها بر کیفیت آموزشی کلاس درس تاثیر مستقیم خواهد داشت. چندتا از معلم های متوسطه دوم که هم زمان چند پایه را تدریس می کنند، می گویند که به ما آموزش خاصی نداده اند و روش تدریس همه چیز را خودشان در اینترنت سرچ می کنند.
مدیر یکی از مدارس دبیرستانی سربازمعلم ها را به چند دسته تقسیم می کند و می گوید: «معلم های منطقه سرباز به چند دسته تقسیم می شوند. یک تعداد که معلم های رسمی آموزش و پرورش هستند. دسته دیگر خرید خدمات هستند که اوایل دهه 90 وارد آموزش و پرورش شدند و معمولا بر اساس رشته مرتبط خود وارد نشدند و دسته دیگر سربازمعلم ها هستند که به دلیل کمبود نیرو بعد از اتمام دوره کارشناسی وارد آموزش و پرورش می شوند. قبل از شروع دوره هم فقط حدود دو هفته برای اینها آموزش تدریس می گذارند. یک عده دیگر هم بر اساس قانون تعیین و تکلیف که حق التدریس ها را شامل می شد وارد شدند، اعلام کردند افراد دارای مدرک کارشناسی می توانند جذب آموزش و پرورش شوند. یعنی یک سری بعد از 20 سال وقفه و فاصله شغلی به سیستم برگشتند. البته دوره های روش تدریس آنها دو سال قبل برگزار شد که به دلیل کرونا مجازی برگزار شد و کیفیت کافی را نداشت. پس با توجه به تنوع این معلم ها کیفیت کلاس ها هم متنوع است». در این منطقه برخی درس ها به دلایل مختلف کمتر مورد توجه دانش آموزان قرار می گیرد که یکی از آنها درس زبان انگلیسی است. معلم زبان متوسطه دوم یکی از مدارس در مورد همین موضوع می گوید: «پایه درسی اغلب بچه ها در این درس ضعیف است و کلا بیشتر بچه ها درس زبان انگلیسی را کنار گذاشته اند و می گویند چون بلد نیستیم اصلا نمی خوانیم. برای همین بیشتر بچه ها زبان خیلی ضعیفی دارند و مشتاق به خواندن هم نیستند. اینجا هم آموزشگاه زبان یا جایی به این شکل وجود ندارد. مخصوصا بچه های این پایه که چون چندسالی را در اوج کرونا درس خوانده اند پایه های بسیار ضعیفی دارند».
حق آموزش، حتی برای معلم ها
همه در کلاس های درس کنار هم نشسته اند، معلم هایی که تمام هفته آن طرف نیمکت درس می دهند حالا جای دانش آموزهای خود نشسته اند. آنچه معلم های این منطقه از آن حرف می زنند نیاز به آموزش برای تدریس بهتر در سر کلاس است. معلم هایی که خودشان از خلاهای دانشی سر کلاس می گویند، آن هم وقتی در پاسخ به سوال دانش آموزان، متوجه دانش ناکافی خود می شوند. حالا با حوصله سر کلاس آموزشی گروهی از معلمان می نشینند که برای آموزش به آنها دوره دیدند و از طرف موسسه آموزشی رهیار به این منطقه اعزام شده اند.
کلاس به کلاس معلم ها در پایه های مختلف درسی، می نشینند و با دقت به معلم های جوانی گوش می سپارند که قرار است طی چند روز حضورشان در منطقه سرباز بخشی از مهم ترین روش های تدریس را به آنها آموزش دهند. طبق گفته های معلم های رهیار، در مواردی هم که دانش معلم ها در مورد مباحث کتاب درسی کامل بوده، آنها قدرت انتقال مطالب را نداشته اند، موضوعی که نیاز به آموزش شیوه تدریس را برای آنها بیشتر می کند.
معلم ها آموزش کافی برای تدریس ندیده اند
شاید یکی از مناطقی که نیاز به تمرکز جدی در حوزه آموزشی دارد، مناطق محروم و حاشیه ای کشور باشد که حتی طبق گزارش آموزش و پرورش هم شرایط درسی خوبی ندارد. موضوعی که حیدر زندیه در پروژه مجتمع آموزشی رهیار آن را درک کرده و چندسالی که در حال اجرا کردن آن است. طبق گفته های خودش؛ نگاه و توجه اش بیشتر به روستاهای مناطق مختلف کشور است و از اواخر دهه 80 تا الان مناطق بسیاری از کشور را تحت نظر دارند و آموزش می دهند. ایشان ادامه می دهد: «به طور مثال در بیشتر روستاها ما با کمبود مدرسه متوسطه اول و دوم روبه رو هستیم. این بچه ها معمولا تا پایه ششم درس می خوانند و بعد به دلایل مختلف مثل فاصله زیاد بین روستاها و مدرسه ترک تحصیل می کنند. برای همین بازمانده از تحصیل در این مناطق بسیار زیاد است. موضوع دیگر کلاس های چند پایه در این مناطق است که همین برای دانش آموزان مشکل ایجاد خواهد کرد. این موضوع در بسیاری از مدارس روستایی وجود دارد که بچه ها از پایه اول تا ششم در یک کلاس، کنار هم باشند و عمدتا معلم ها مهارت لازم برای آموزش به همه این بچه ها را ندارند. همین خود مشکلاتی را برای این بچه ها ایجاد می کند. الان در بسیاری از مناطق مخصوصا سیستان و بلوچستان با ضعف نیروی انسانی مواجه هستیم. در این منطقه ما یک سری معلم داریم که رسمی آموزش و پرورش هستند، یک سری دیگر تازه استخدام شده های ماده 28 هستند که معمولا آموزش کافی برای تدریس و معلمی ندیدند و وارد مدرسه می شوند. در کنار این نیروهای خریدخدمتی هستند که اینها هم نه تجربه کافی دارند و نه حتی آموزش دیده اند و گروه دیگر سربازمعلم ها هستند که با تدریس، دوره خدمت خود را می گذرانند که این افراد هم بدون هیچ تجربه و آموزشی وارد این سیستم می شوند. حال در نظر بگیرید کلاس های چند پایه با معلم هایی که با دانش کم سر این کلاس ها می روند. اینها برای دانش آموزان مشکلات بسیاری را ایجاد خواهد کرد».
با کمبود امکانات بسیاری که در این مناطق وجود دارد، بحث دوزبانه بودن کودکان در سیستان و بلوچستان هم مطرح است که بر کیفیت تحصیل آنها اثر خواهد داشت که زندیه اشاره می کند: «در کنار همه اینها، بیشتر افراد در بلوچستان دوزبانه هستند. در این شرایط کودک وارد کلاس اول می شود و چون معلم ها هم آموزش کافی ندیده اند و امکانات کافی برای دوره پیش دبستانی وجود نداشته بچه ها بدون آموزش وارد مدرسه می شوند. در این شرایط به سختی با محتوای درسی ارتباط برقرار می کنند. در واقع برای دانش آموزی که تا الان با زبان بلوچی صحبت کرده بسیار سخت است که حالا متوجه زبان فارسی شود. در این شرایط امکان دارد تعدادی از این کودکان ترک تحصیل کنند و آنهایی که می مانند نیز چون نتوانسته اند ارتباط خوبی برقرار کنند، مطالب را به درستی متوجه نمی شوند و ما می بینیم چالش های بسیاری به وجود می آید. طبق آنچه معلم های ما متوجه شده اند، برخی بچه ها در کلاس ششم هستند اما هنوز خیلی خوب حروف الفبا را نمی شناسند. در کنار این فقر فرهنگی و اقتصادی هم که قرار می گیرد، مشکلات را بیشتر می کند. تعداد دانش آموزانی که به سیستم آموزشی وارد می شوند و بیرون می روند، به دلیل میزان بالای ترک تحصیلی، تناسبی با هم ندارد. در واقع کمتر از 30 درصد این دانش آموزان به پایه 12 می رسند. مثل مخروط ناقصی که هر چه از اول ابتدایی به پایه های بالاتر می روند ریزش دانش آموزها هم بیشتر می شود. طبق بررسی ای که کردیم متوجه شدیم چون این کودکان به خوبی درس ادبیات را فرانمی گیرند، این موضوع بر بقیه مسائل درسی آنها هم اثر خواهد گذاشت. دانش آموزی که فارسی را خوب یاد نگرفته طبیعتا درس علوم یا ریاضی را هم به خوبی یاد نمی گیرد. بنابراین گرایش این استان به رشته های مختلف اصلا متوازن نیست. اغلب دانش آموزان به سمت رشته های انسانی می روند و این بیش از ظرفیت است. طبق پایش ما در بخشی از این مناطق تعداد خیلی اندکی به سمت رشته تجربی و تقریبا صفر درصد هم رشته ریاضی می روند. یعنی عدم توازن بین رشته های درسی وجود دارد و آمار هم همین را نشان می دهد که تمایل اکثر افراد به گرفتن دیپلم در رشته انسانی بوده است. این مسائل در بحث توسعه استانی، منطقه را دچار مشکل خواهد کرد. به این صورت دیگر این استان از متخصص بومی در رشته های فنی و تجربی تهی می شود. بحث دیگر موضوع کیفیت آموزش است و طبق آمار سهم استان سیستان و بلوچستان در رشته های دانشگاهی، مخصوصا سه هزار نفر اول در بهترین دانشگاه های کشور بسیار پایین است. پس یکی از مباحث مهم مسئله کیفیت است. چون این بچه ها به دلایلی که مطرح کردیم توانایی رقابت با شهرهای دیگر را ندارند و برای همین در رشته های دانشگاهی جایگاه واقعی خود را به دست نمی آورند».
تمایل بیشتر این دانش آموزان و داوطلبان کنکور این منطقه تدریس در مدارس است، حتی هنرآموزهای هنرستان دخترانه در این منطقه هم تنها به تدریس در رشته خود فکر می کنند. زندیه با توجه به پایشی که در منطقه داشته به این موضوع اشاره می کند و می گوید: «مثلا در شهر سرباز که ما رفتیم می بینیم تنها چند ساختمان کوچک اداری در سطح شهر است و باقی آن هم مدرسه است و همان مدارس هستند که باقی نیروی انسانی را می گیرند. این منطقه تهی از موسسه، کارخانه و مجموعه هایی است تا به نوعی اشتغالی وجود داشته باشد و دانش آموزان با انگیزه، تخصص خاصی را دنبال کنند. پس چون این امید وجود ندارد، به سمت تدریس می روند و همان ابتدا هم با ورود به دانشگاه فرهنگیان معمولا استخدام می شوند. دانش آموزهایی در این مناطق هستند که با رتبه های خوب به دانشگاه فرهنگیان رفته اند تا معلم شوند و برای دخترها به دلیل شرایط فرهنگی این موضوع بیشتر است که با امنیت در محیط مدرسه مشغول به کار شوند که این هم یکی دیگر از دلایل افراد برای انتخاب رشته فرهنگیان است. در بیشتر مناطق محروم که تا الان رفتیم شرایط به همین شکل بوده است، چون اشتغال کم است و همه تنها به معلمی در یک جایگاه اجتماعی مناسب فکر می کنند. به نظر یکی از راه های کمک به آموزش و پرورش این شهرها این است که به این مناطق برویم و حتی اگر شرایط رفت وآمد دشوار است از طریق آموزش از راه دور با این افراد ارتباط برقرار کنیم تا آموزش ببینند. اما باید قبل از آن مشکل اینترنت این مناطق را رفع کنند. چون در خیلی از مناطق این استان مشکل قطع و وصلی اینترنت وجود داشت. برای همین اگر ما برای این عزیزان کلاس آنلاین هم بگذاریم باید خیلی از آنها که در روستا هستند برای کلاس ها از روستا به سمت شهر بیایند تا بتوانند در کلاس های آموزشی ما شرکت کنند. چون برنامه این روزهای ما همین است که بر پنج، شش شهرستان از سیستان و بلوچستان و دو شهرستان از جنوب کرمان تمرکز کنیم».
دانش معلم ها ارتباط مستقیم با کیفیت آموزش منطقه دارد
میزان امکانات و دانش معلم های این منطقه به طور مستقیم بر نتیجه امتحان نهایی، کنکور و آینده این دانش آموزان موثر خواهد بود. به شکلی که آموزش و پرورش این منطقه هم به خوبی نسبت به آن آگاهی دارد. رستم مولایی سرپرست آموزش و پرورش شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان هم در گفت وگو با «شرق» به 28 هزار نفر دانش آموز سرباز اشاره می کند و می گوید: «سرباز حدود 1250 پرسنل رسمی، پیمانی و سربازمعلم و 434 نفر هم نیروی خرید خدمات دارد. آموزش و پرورش در بحث تامین نیروهای خودش در چند سال اخیر از طریق آزمون استخدامی ماده 28 برای تامین نیروی انسانی اقدام به جذب کرد ولی اصل کار به دانشگاه فرهنگیان مربوط است. خیلی از نیروهایی که الان در آموزش و پرورش داریم متاسفانه برخی حتی بدون یک ساعت آموزش وارد کلاس درس شدند. البته در کنار این، کسری ساعت کلاس ما جبران شد. آموزش و پرورش چند دوره گذاشت تا روش های تدریس را آموزش ببینند اما نیاز به دوره های بیشتر است. چون الان دیگر دانش آموزها مثل قبل نیستند و حتی از معلم ها هم جلوتر هستند. بنابراین به گروه های دیگر در جهت توانمندسازی در این مجموعه نیاز داریم. الان همه جای کشور امتحان نهایی یکی است و بچه های ما هم در یک شرایط نابرابر باید همراه همه امتحان بدهند. در حالی که این بچه ها حتی کتاب سوال امتحان نهایی ندارند. این یک ظلم و اجحاف در حق این کودکان است. کنکور با آن همه ابهت سه منطقه شده که ما در منطقه سوم که مشخص است از امکانات کمتر برخورداریم قرار گرفته است. اما امتحان نهایی برای همه یکی است که مستقیم هم در کنکور اثر خواهد داشت. برای همین امیدواریم مسئولان به این مورد توجه ویژه کنند»