همه‌‌ی آنچه که درباره باید درباره خون‌آشام‌ها بدانید!

شخصیت افسانه‌ای خون‌آشام همواره نمایانگر ترس انسان از مرگ بوده و تاثیری که در تخیل جمعی ما به جا گذاشته، قدمتی بسیار طولانی دارد.

همه‌‌ی آنچه که درباره باید درباره خون‌آشام‌ها بدانید!
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان؛ خون‌آشام‌ها (Vampires) موجودات اساطیری شریری هستند که شب‌ها پرسه می‌زنند و به‌دنبال قربانیان خود می‌گردند تا خونشان را بمکند. با وجودی که اکثر مردم تصور می‌کنند که داستان خوش‌آشام‌ها با کنت دراکولا شروع شده، اما مضمون رمان برام استوکر در اواخر قرن نوزدهم، تاریخچه‌ای بسیار غنی و طولانی دارد.

امروزه، این هیولاهای افسانه از محبوب‌ترین شخصیت‌های داستانی محسوب می‌شوند، نیازی نیست تا زیاد به ذهن خود فشار بیاورید، همین حالا می‌توانید ده‌ها شخصیت داستانی از دلِ فیلم‌های سینمایی، سریال‌ها، رمان‌ها و کتاب‌های مصور و دیگر آثار فرهنگ عامه مثال بزنید. به این جهت، به نظر می‌رسد که عطش ما نسبت به دنیای خون‌آشام‌ها به همان اندازه تشنگی خود آن‌ها برای نوشیدن خون ماست. نویسندگان مدرن داستان‌های خون‌آشامی از جمله استفانی مایر، آن رایس، استفن کینگ و تعداد بی‌شماری از نویسندگان و هنرمندان دیگر، گنجینه غنی از افسانه‌ها و حقایق جالب‌ در خصوص خون‌آشام‌ها در چنته دارند، اما خون‌آشام‌ها از کجا آمدند و منشأ این موجودات اسرارآمیز چیست؟

مشهورترین خون‌آشام تاریخ، احتمالا «دراکولای (Dracula)» برام استوکر است، اگرچه کسانی که به‌دنبال دراکولای واقعی هستند، اغلب شاهزاده رومانیایی «ولاد سوم، (Vlad III) ملقب به ولاد میخ‌کِشنده، فرمانروای رومانی در قرن پانزدهم را منشأ خون‌آشام‌های مدرن می‌دانند. خصوصا اینکه خود استوکر، پس از انتشار اثر مشهورش گفته بود که این فرمانروای رومانیایی به نوعی، الهام‌بخش برخی ویژگی‌های شخصیت دراکولا بوده است. با این حال، ذهنیتی که از ولاد سوم در ذهن اکثر ما وجود دارد، بیشتر تصویری غربی‌ است. در خود رومانی، ولاد سوم را فردی سادیست و خون‌آشام نمی‌دانند، بلکه او یک قهرمان ملی است که برای سال‌ها از امپراطوری خود در برابر عثمانی‌ها دفاع کرد.

خون‌آشام‌هایی که بیشتر ما (از طریق فرهنگ عامه مشخصا تلویزیون و سینما و ادبیات) با آن آشنا هستیم مانند دراکولا، مردگانی هستند که گفته می‌شود از گور بازگشته‌اند تا به زندگان آسیب برسانند. این خون‌آشام‌ها ریشه‌های اسلاوی (فرهنگ‌های شرق اروپا) دارند و می‌توانند تا چند صد سال عمر کنند. اما به نظر نمی‌رسد که خون‌آشام‌های قدیمی‌تر، انسان بوده باشند، بلکه درعوض، این خون‌آشام‌های کهن در واقع، نیروهای ماوراء طبیعی احتمالا شیطانی فراانسانی بودند. به‌عنوان مثال، در حماسه بین‌النهرینی «گیلگمش»، در لوح ششم، خدابانوی ایشتر موجوداتی را توصیف می‌کند که می‌توانند زنده شوند و هر آنچه بر سر راهش می‌بینند را نابود کنند. در این بخش ایشتر که از بی‌اعتنایی گیلگمش به ستوه آمده خطاب به پدر خود، انو می‌گوید: «گاو آسمان را پدر به من بسپار، تا گیلگمش را فرو کوبد. اگر تو خواهش مرا نشنوی و گاو آسمان را بر من نفرستی. دروازه‌ی دوزخ را خُرد می‌کنم، همه‌ی شیاطین زیر زمین بیرون می‌آیند، همه و آن‌ها که مدت‌ها است مُرده‌اند، دوباره برمی‌گردند. پس مُرده‌ها بیش از زنده‌ها خواهند بود.»

خون آشام

تشنگی ما نسبت به خون‌آشام‌ها به همان اندازه تشنگی خود آن‌ها برای نوشیدن خون ما است

علاوه بر این، افسانه‌های روستایی یونانیان باستان در مورد زنان و مردانی وجود داشته است که برای جوان شدن خود خون می‌نوشیدند (نسخه‌ی باستانی از کنتس الیزابت باتوری!) و همچنین ارواح سرگردانی هم بودند که مقادیر زیادی از خون زندگان را می‌نوشیدند تا دوباره به هیبت انسانی دربیایند. متیو برسفورد، نویسنده کتاب «از شیطان تا دراکولا: خلق افسانه‌ی مدرن خون‌آشام (From Demons to Dracula: The Creation of the Modern Vampire Myth)» در کتاب خود در این خصوص نوشته است: «منشأ خون‌آشام در دنیای باستانی روشن نیست و غیرممکن است بتوان ثابت کرد، این اسطوره برای اولین‌بار از کجا سربرآورده است. یکی از فرضیات این است که خون‌آشام‌ها از جادوگری‌ مصر باستان متولد شدند و شیاطینی بودند که از دنیای دیگر (دنیای مردگان) به دنیای ما می‌آمدند. در همه‌ی نقاط دنیا انواع مختلف خون‌آشام وجود دارد. خون‌آشام‌های آسیایی مانند «جیانگشی (Jiangshi)» چینی (که به‌صورت چونگ‌شی تلفظ می‌شود) وجود دارد، این خون‌آشام‌ها ارواح شیطانی بودند که به مردم حمله می‌کردند و انرژی حیاتی را از آن‌ها می‌ستاندند. خدایان خشمگین خون‌آشامی هم در متون کهنی مانند «کتاب تبتی مردگان (Tibetan Book of the Dead)» و بسیاری دیگر از فرهنگ‌ها وجود دارد.»

گاهی خون‌آشام‌ها به‌صورت موجوداتی دهشتناک وصف شده‌اند که خود به هیبت فرشته‌ی مرگ در می‌آمدند.

به هر حال، خون‌آشام‌ها همواره نمایانگر ترس انسان از مرگ بوده‌اند. اثری که این شخصیت‌های افسانه‌ای در تخیل جمعی ما به جا گذاشته‌اند را می‌توان تا قرن‌ها از خاورمیانه تا نواحی جنوبی آسیا دنبال کرد. اتهام خون‌آشامی به برخی افراد خاص در اروپا تقریبا از دوران طاعون سیاه (که حدود یک چهارم تا یک سوم جمعیت اروپا را کُشت) دست‌نخورده باقی مانده است. تعداد بسیار زیاد مرگ و میرها، گورکن‌ها را وادار به بازگشایی گورها می‌کرد تا اجساد بیش‌تری را در گورها بگذارند. گورها و گورستان‌های عمومی چنان به سرعت رشد می‌کردند که در بسیاری از شهرها مرگ به تجربه‌ای روزمره بدل شده بود.

 با وجود تهدیدها و توبیخ‌های کلیسا و مهم‌تر از همه، دلایلی روانی، مردم غالبا مراقب گورهای خویشان و درگذشتگان خود بودند تا مطمئن شوند که مردگانشان دوباره به هیبت موجوداتی شریر به زندگانی بازنمی‌گردند. در طول آن شب‌های طولانی سوگواری، مردم داستان‌هایی در مورد مردگان یا موجودات شریری تعریف می‌کردند از گورها برمی‌خواستند و از زندگان تغذیه می‌کردند. در اواخر قرن شانزدهم، تمام این داستان‌ها در سراسر اروپا بسیار مشهور بودند.

صحنه‌ی مشهوری از فیلم‌ «نوسفراتو، سمفونی وحشت» به کارگردانی فریدریش ویلهلم مورنائو که از با محوریت دنیای خوش‌آشام‌ها، اولین فیلم ژانر ترسناک در تاریخ لقب گرفت و هنوز اثری دیدنی است

اما چه چیزی داستان‌های عامیانه‌ی اروپایی را به چهره‌های مشهوری در ادبیات و فیلم‌ها و سریال‌ها و اصولا به شخصیت‌هایی که حالا از خون‌آشام‌ها می‌شناسیم بدل کرد؟ تحلیل تحولات تاریخی و فرهنگی خون‌آشام‌ها به‌عنوان تمثیلی از شر، خشونت و شهوت بسیار دشوار است و سرچشمه این موجودات افسانه‌ای نیز در صدها شاخه از اسطوره‌های مشابه با گذشت زمان از میان رفته، با این حال؛‌ این خون‌آشام‌ها گاهی نه‌تنها شر، بلکه وسوسه‌انگیز نیز بوده‌اند. تصویرِ تاریک این موجودات جاودانه تجسمی از ترس ما از پیری، پوسیدگی جسم و مرگ است. به این جهت، این موجودات افسانه‌ای قادر هستند همه‌ی ترس‌های ما را درهم آمیزند.

آلکسیی تولستوی (پسر عموی لئو تولستوی) از اولین نویسندگانی بود که رمانی نوشت که ویژگی‌های خون‌آشام‌های مدرن را در بر می‌گرفت. رمان «خانواده وورددال (The Family of the Vourdalak)» که در سال ۱۸۳۹ نوشته شد. تولستوی در این رمان با روشی مبهم، خشن و تقریبا اغواگرانه، خون‌آشام‌ خود را به‌صورت شخصیتی وصف کرد که بعدا در فرهنگ عامه نیز تا همین حال به همین شکل باقی ماند. بعد از آن آن خوش‌آشام نویسنده بریتانیایی، جان ویلیام پولیدوری را داریم که رفتاری انسانی را به موجود خوش‌اشتها و شر وصف‌ناپذیرش نسبت داده است. جوزف شریدان لو فانو نیز این ویژگی را در رمان خود «کارمیلا (Carmilla)» حفظ کرده که در سال ۱۸۷۲ به چاپ رسید. او در این اثر خود بار سنگین عشق شهوانی و کُشنده را نیز به شخصیت خون‌آشام خود اضافه کرد که بعدها به عنصر اساسی داستان‌های خون‌آشامی تبدیل شد. این سه‌گانه نه‌تنها چهره‌ی جدیدی به این موجودات بخشید، بلکه ژرفای نمادین ترسناکی نیز در خود داشت.

سپس، رمان خون‌آشامی «دراکولا (Dracula)» را داریم که در سال ۱۸۹۷ به چاپ رسید و در آن، ناگهان موجود مرموز افسانه‌های عامیانه و روستایی به شکل نجیب‌زاده‌ی مرموزی درآمد که به لندن سفر می‌کرد و درصدد فریب زنان جوان بود. نباید فراموش کرد که تمامی خون‌آشام‌های اشاره‌شده با اندکی دخل و تصرف زایده‌ی ذهن نویسندگان خود بودند. تصویر خون‌آشام‌ها قبلا در تاریخ شکل گرفته بود و این موجودات قرون وسطایی که از گورهای دسته‌جمعی و مهم‌تر از همه از تصورِ مردم به حد مرگ ترسیده آن دوران بیرون می‌آمدند، خود را به هیبت فرشته‌ی مرگ در می‌آوردند.

خون‌آشام‌ها قادر هستند همه‌ی ترس‌های ما را درهم آمیزند

اولین توصیف خون‌آشام‌ها نشان می‌دهد که دهقانان و روستایان ناگهان در اثر بیماری غیرقابل درکی از پای در می‌آمدند. افسانه‌های عامیانه این‌طور بودند که مردگان پس از چند روز دوباره از گورهای خود برخواهند خاست تا خانواده‌های خود را به کام مرگ بکشانند. این نوع خون‌آشام‌ها موجوداتی پیچیده نبودند. توصیفات اولیه‌ای که از این موجودات داریم بر پنهانکاری، خشونت و مهم‌تر از همه ماهیت حیوانی آن‌ها اصرار دارد. و جالب اینکه، این نوع خون‌آشام‌ها فقط خون نمی‌نوشیدند. به‌عنوان مثال، در روایات اسلاو، خون‌آشام‌ها محصولات کشاورزی و روده حیوانات مزرعه را نیز می‌خوردند.

هویت خون‌آشام‌ها

در حالی که اکثر ما می‌توانیم خصوصیات مختلف خون‌آشام را نام ببریم، اما خون‌آشام‌ها هیچ ویژگی مشخصی ندارند. برخی خون‌آشام‌ها می‌توانند به شکل خفاش یا گرگ در بیایند و برخی نیز نمی‌توانند. برخی هم سایه‌ ندارند و برخی دیگر اصلا این‌طور نیستند. گفته می‌شود که آب مقدس و نور خورشید می‌تواند برخی خون‌آشام‌ها را فراری دهد یا بکُشد، اما برای همه‌ی خون‌آشام‌ها این روش کارساز نیست. گفته می‌شود، حمام قیر یکی از روش‌های مورد استفاده مردم قرون وسطی برای نابودی خون‌آشام‌ها بوده است. اما یکی از جنبه‌هایی که در تمامی شخصیت‌های خون‌آشام دنیای ادبیات دیده می‌شود، عطش وصف‌ناپذیر آن‌ها نسبت به همان مایع حیاتی بدن ما انسان‌ها، یعنی خون است.

یکی از دلایلی که خون‌آشام‌ها در دنیای ادبیات به چنین موفقیتی دست یافتند، وجود تاریخچه و فرهنگ عامیانه غنی در خصوص این موجودات اسرارآمیز است. نویسندگان می‌توانند با پیروی از قواعدی خاص و افزودن و کم کردن یا تغییر شمایل این شخصیت‌های داستانی، آن‌ها را با داستانی که می‌نویسند، مطابقت دهند.

اما پیدا کردن یک خون‌آشام همیشه آسان نیست: براساس یک افسانه رومانیایی، نیاز به یک پسر ۷ ساله و یک اسب سفید دارد. این پسربچه باید لباس یک دست سفیدی بپوشد و سوار بر اسب شود و وسط ظهر منتظر خون‌آشام بماند. و به ‌دقت جاهایی را که اسب می‌رود، بررسی کند، نزدیک‌ترین گوری که اسب در کنارش توقف کرد، متعلق به یک خون‌آشام است یا اینکه نشانه‌ای از خون‌آشام را در خود دارد که جویندگان خون‌آشام را می‌تواند به محل اختفای خون‌آشام رهنمون کند.

اگرچه در بسیاری از داستان‌های مدرن، روش متداول برای تبدیل شدن به یک خون‌آشام، گزیده شدن توسط یکی از آن‌ها است. اما اکنون در این ویژگی نیز تغییراتی پدید آمده است. پل باربر، نویسنده و فولکوریک در کتاب خود «خون‌آشام‌ها، خاک‌سپاری و مرگ: افسانه و واقعیت (Vampires, Burial, and Death: Folklore and Reality)»، اشاره می‌کند که قرن‌ها پیش، اغلب نیروهای احتمالا شیطانی را در هنگام تولد تشخیص می‌د‌ادند. این ویژگی‌های به تعبیر مردم آن دوران شیطانی معمولا برخی ناهنجاری‌ها یا نقایص مادرزادی، مانند تولد کودک با دندان بودند.

همچنین برخی ویژگی‌های مشکوک در کودکان عبارت‌اند بودند از کودکانی که با نوک سینه اضافی (در رومانی، عدم وجود غضروف در بینی یا شکاف لب پایین (در روسیه)). همچنین در بسیاری از نواحی اروپا، هنگامی که نوزاد با غشاء آمنیوتیک که سرش را می‌پوشاند متولد می‌شد، به باور مردم، این مورد، علائمی از از این بود که کودک از دنیای مردگان بازگشته است. در آن زمان، چنین ناهنجاری‌های جزئی را علائمی از شیطان یا نیروهای خبیث می‌دانستند.

اعتقاد به خون‌آشام‌ها ریشه در خرافات و فرضیه‌های نادرست در مورد پوسیدگی اجساد پس از مرگ نیز دارد. اولین موارد ثبت‌شده در مورد خون‌آشام‌ها، همیشه از یک الگوی مشخص پیروی می‌کند: بدبختی‌ها و فجایع ناشناخته‌ای بر سر یک فرد، خانواده یا شهر می‌آید یا شاید محصولات کشاورزی به ‌یکباره خشک می‌شوند یا یک بیماری عفونی رخ می‌دهد. قبل از اینکه علم بتواند توضیحی برای الگوهای آب‌و‌هوایی و نظریه‌های ژنی داشته باشد، برای هر رویداد بدی که دلیل آشکاری برای آن وجود نداشت، ممکن بود؛ خون‌آشام‌ها مقصر شناخته شوند. در حقیقت، خون‌آشام‌ها پاسخی ساده به پرسشی قدیمی بودند که چرا اتفاقات بد برای آدم‌های خوب می‌افتد؟

خون‌آشام‌ها همواره نمایانگر ترس انسان از مرگ بوده‌اند

روستائیان دوران قدیم هم با ترسی که از مردگان داشتند، تصور می‌کردند، طلسم شدند و نتیجه می‌گرفتند، کسانی که به‌تازگی مُرده‌اند ممکن است، مسئول این اتفاقات بد باشند و از قبرهای خود خارج شدند و بدی‌ها را با خود بیاورند. به همین دلیل، نبش قبر انجام می‌شد و روستائیان اغلب فرآیندهای عادی تجزیه را با پدیده‌های فراطبیعی اشتباه می‌گرفتند. به‌عنوان مثال، اگرچه مردم عادی ممکن است فرض کنند که بدن فورا تجزیه می‌شود، اما اگر تابوت به خوبی مهر و موم شود و در زمستان دفن شود، ممکن است که فرایند پوسیدن جسد تا چند هفته یا چند ماه به تأخیر بیافتد؛ تجزیه روده‌ هم باعث نفخ می‌شود که می‌تواند خون را به داخل دهان جسد برساند، به‌طوری که به نظر برسد، مُرده به‌تازگی خون نوشیده است. این فرآیندها حالا به واسطه پزشکان و پژوهشگران مدرن به خوبی شناخته شده‌اند، اما در اروپای قرون وسطا بی‌تردید نشانه‌هایی از خون‌آشام‌ها بودند که نشان می‌داد، این موجودات وجود دارند و در میان ما هستند.

دفاع و محافظت از خون‌آشام‌ها

بهترین راه برای مقابله با خون‌آشام‌ها، جلوگیری از بازگشت آن‌ها از دنیای مردگان است. چندین قرن پیش در اروپا، اغلب این کار با به میخ کشیدن اجسادی که مشکوک به خون‌آشامی بودند انجام می‌گرفت. مردم تصور می‌کردند که با فرو کردن میخ طویلی به سینه فرد - که تنه بدن بود - خون‌آشام‌ها به زمین دوخته می‌شوند و نمی‌توانند از گور خود بگریزند. این سنت را می‌توان در داستان‌های عامیانه‌ای مشاهده کرد که معمولا خون‌آشام‌ها با میخ‌های چوبی به زمین بسته می‌شدند. بنا به افسانه‌های عامیانه، خون‌آشام‌ها مانند جن‌ها (اَجنّه) و بسیاری دیگر از موجودات ماوراء طبیعی از آهن می‌ترسند، به همین علت میله آهنی حتی بیشتر از یک میخ چوبی مفید می‌بود.

سایر روش‌های سنتی برای کشتن خون‌آشام‌ها عبارت بودند از قطع کردن سر و پر کردن دهان با سیر یا آجر. در واقع، باستان‌شناسان، گورهای مشکوک به خون‌آشام زیادی را با چنین علائمی کشف کردند. براساس پژوهشی که یافته‌های آن در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، جسد زنی در یک گور دسته‌جمعی در جزیره نوو لازاریتو در ونیز، شمال ایتالیا کشف شد. براساس علائمی که در گور وجود داشت، احتمالا تصور می‌شد که این زن، یک خون‌آشام است. ماتیو بورینی، مردم‌شناس از دانشگاه فلورانس می‌گوید، براساس باورهای عامه در آن زمان، گورکن‌ها سنگی را روی جمجمه جسد می‌انداختند تا مانع از برخاستن او از گور و سرایت طاعون شوند.

دیگر پژوهشگران این تفسیر را زیرسوال بردند و فرض کردند که آجر ممکن است در دهان جسد قرار نگرفته باشد، بلکه به‌جای آن یکی از بسیاری از آجرهایی بوده که پس از تدفین تصادفا داخل قبر افتاده است. اما اینکه چنین علائمی دال بر اتهام خون‌آشامی بوده، گورهای دیگری هم وجود دارند که در آن‌ها می‌توان به شواهد آشکارتری دست یافت. باستان‌شناسان در سال ۲۰۱۳، دو اسکلت را در بلغارستان کشف کردند که میله‌های آهنی در قفسه سینه‌شان فرو رفته بود. احتمالا تصور می‌شد که این دو فرد، خون‌آشام بوده‌اند.

اگر روستاییان به دلیلی از نبش قبر و به‌ میخ کشیدن فرد مشکوک به خون‌آشام، غافل می‌شدند، بازهم روش‌هایی برای محافظت در برابر خون‌آشام‌ها وجود داشت. البته روش‌های دقیقِ چنین کاری در نواحی مختلف دنیا متفاوت بود. اما در برخی سنت‌ها، بهترین روش برای متوقف کردن خون‌آشام، حمل یک کیسه کوچک نمک بود. در این حالت، فقط کافی بود فردی که مورد تعقیب خون‌آشام قرار گرفته، پشت سر خود روی زمین نمک بریزد.

در این صورت خون‌آشام مجبور می‌شد بایستد و قبل از سر گرفتن تعقیب، دانه‌های نمک را بشمارد. اما اگر کسی به همراه خود نمک نداشت، بنا به برخی دیگر از سنت‌ها، می‌توانست از هر دانه کوچک دیگری از جمله تخم پرندگان یا شن و ماسه استفاده کند. به‌ همین دلیل، در آن دوره، اغلب نمک در داخل و اطراف در خانه‌ها قرار داده می‌شد. در برخی دیگر سنت‌ها هم آمده است که خون‌آشام‌ها نمی‌توانند بدون دعوت وارد خانه‌ای شوند. این باور عامه ممکن است شکل اولیه‌ای از هشدارهای فعلی والدین باشد که معمولا فرزندان خود را از راه دادن غریبه‌ها به خانه منع می‌کنند.

خون آشام های واقعی

در دنیای واقعی هم چند حیوان خون‌آشام وجود دارد، از جمله زالوها، مارماهی‌ها و خفاش خون‌آشام. و در تمام این موارد هدف خون‌آشام نوشیدن خون کافی برای تغذیه، البته بدون کشتن میزبان است. اما آیا انسان‌های خون‌آشام هم وجود دارند؟ مطمئنا داعیه‌های بسیاری برای تایید این‌گونه خون‌آشام‌ها وجود دارد که تحت تأثیر برخی فرهنگ‌های گوتیک قرار گرفته‌اند. به‌ عنوان مثال، برخی افراد، باشگاه‌های کتاب‌خوانی با محوریت مضامین خون‌آشامی را میزبانی می‌کنند یا مراسم خون‌آشامی ترتیب می‌دهند؛ برخی نیز به تقلید از دراکولا، شنل می‌پوشند یا دندان‌های خون‌آشامی ایمپلنت می‌کنند. همه اینها توأمان ترسناک و سرگرم‌کننده هستند، اما نوشیدن خون، کاملا مسئله‌ی جدایی است.

مسئله اصلی خون‌آشامی این است که خون سمی است؛ زیرا بیش از حد مملو از آهن است و بدن انسان به سختی آهن زیاد را دفع می‌کند. به همین جهت، هر فردی که به‌طور مرتب خون بخورد، به احتمال بالا به «هموکروماتوز (Haemochromatosis)» یا تجمع غیر طبیعی آهن مبتلا می‌شود که می‌تواند باعث بروز انواع مختلفی از بیماری‌ها مانند آسیب به کبد و سیستم عصبی شود. به‌هر جهت، خون‌آشام‌ها به طرق مختلفی، هزاران سال است که بخشی از فرهنگ عامه و افسانه‌های ما انسان‌ها هستند و با توجه به شیفتگی کنونی، به نظر نمی‌رسد که خون‌آشام‌ها به این زودی‌ها از فرهنگ ما رخت بربندند. حال، مهم نیست منشأ واقعی خون‌آشام‌ها چیست و این موجودات از کجا وارد فرهنگ ما شده‌اند.

منبع: زومیت


ت ت
کدخبر: 19830 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین