خواستگار پورشه سوار، به کمک دختر از همه جا بیخبر محموله بزرگ شیشه را به ایتالیا فرستاد!
پسر پورشه سوار وقتی با دختری که دانشجوی کشور ایتالیا بود آشنا شد، خودش را ملوان کشتی و تاجر جا زد تا با فریب دختر جوان، محموله شیشه را به کشور ایتالیا برساند اما او آشپز آشپزخانه تولید شیشه بود.
به گزارش منیبان؛ مدتی قبل دو خواهر که در کشور ایتالیا درس می خواندند ودانشجو بودند، برای دیدن خانواده هایشان به ایران برگشتند. آنها حدود یک ماه در ایران بودند و بعد بلیت کشور ایتالیا را تهیه کردند تا به خانه خود برگردند. دو خواهر وقتی چمدان هایشان را در دستگاه قرار دادند، فکرش را نمی کردند که دردسر بزرگی در انتظارشان است و به پرواز نمی رسند. وقتی ماموران فرودگاه، چمدان هایشان را مورد بررسی قرار دادند متوجه بسته های مشکوکی داخل چمدان های کوچکشان شدند. پس از جست و جو در چمدان، چند بسته ماده مخدر شیشه که به طرز ماهرانه ای داخل زیپ های مخفی چمدان و لابه لای لباس و نان سنگک جاسازی شده بود، پیدا کردند. دو خواهر به شدت شوکه شده بودند اما توسط پلیس فرودگاه به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر شدند.
فریب
برای کشف جزییات بیشتر از این پرونده، دو خواهر مورد بازجویی و تحقیق قرار گرفتند. هردو شوکه بودند و باورشان نمی شد که به پرواز نرسیده اند. یکی از آنها گفت: مواد برای من نیست، برای پسر تبهکاری به نام بهزاد است که با چرب زبانی هایش فریبم داده و ما را به دردسر انداخته است.دختر جوان توضیح داد: حدود یک ماه پیش از طریق اینستاگرام با بهزاد آشنا شدم. وقتی برای بار اول با بهزاد قرار گذاشتم او سوار بر پورشه در محل قرار حاضر شد. می گفت روی کشتی کار می کند و علاوه بر تجهیزات خاص کشتی را از کشورهای دیگر به ایران وارد و تجارت می کند. تمام لباس هایش مارک دار و برند بود و طوری صحبت می کرد که من اصلا به او مشکوک نشدم. وی ادامه داد: من و خواهرم، حدود دو سال قبل به کشور ایتالیا رفتیم تا درس بخوانیم. هردو دانشجو بودیم و هر ازگاهی برای دیدن خانواده هایمان به ایران می آمدیم. بهزاد گفت یک پروژه کاری دارد و به زودی به خواستگاری ام می آید تا زندگیمان را شروع کنیم. قرار شد سال بعد که درسم تمام می شود مراسم عقد و عروسیمان را جشن بگیریم اما همه این ها وعده های خیالی بهزاد بود تا فریبم بدهد و من و خواهرم را به دردسربیندازد. وی ادامه داد: او حتی بلیت برگشت من به ایتالیا را خرید و گفت قرار است همسرش باشم. درواقع همه این کارها را انجام داد برای فریب من. روز آخر هم به من گفت که یکی از بستگانش در کشور ایتالیاست و از او خواسته تا برایش مقداری لباس، نان سنگک و وسیله های دیگر از ایران ببرم. من و خواهرم از همه جا بی خبر قبول کردیم و روزی که پرواز داشتیم، بهزاد به من زنگ زد و گفت یکی از کارگرانش برایمان ۲ چمدان می فرستد که با خودمان ببریم. ما هم چمدان ها را گرفتیم اما خبر نداشتم که داخل آن مواد مخدر شیشه جاسازی شده است.
دستگیری
دو خواهر هرچند اصرار بر بیگناهی داشتند، بازداشت شدند و پرونده آنها برای ادامه روند رسیدگی به دادسرای ناحیه ۲۴ تهران ویژه مواد مخدر ارجاع شد و به دستور بازپرس، تحقیقات در این پرونده شروع شد. بررسی ها نشان می داد که گفته های دو خواهر حقیقت دارد و آنها فریب خورده بودند. در این شرایط جست و جو برای شناسایی و دستگیری خواستگار قلابی آغاز شد. هرچند وی خیلی حرفه ای عمل کرده بود تا ردی از خودش به جا نگذارد اما در نهایت با انجام اقدامات اطلاعاتی، هویت خواستگار فریبکار که مواد مخدر را در اختیار خواهران قرار داده بود، شناسایی شد و ماموران موفق شدند وی را دستگیر کنند.
آشپزخانه تولید شیشه
بهزاد اصرار بر بیگناهی داشت اما وقتی شواهد را علیه خود دید، اسرار تبهکاری خود را فاش کرد. او گفت: من آشپز تولید شیشه هستم و در یک آشپزخانه کوچک کار می کنم. کار ما این است که مواد مخدر را به اروپا برسانیم تا پول زیادی به جیب بزنیم.با اعتراف این متهم، آشپزخانه منهدم شد و چند نفر در این زمینه دستگیر شدند. تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.
ندامت
خواستگار قلابی، ۴۱ ساله است و سابقه حمل مواد مخدر دارد. او اعتیاد به شیشه داشته اما ترک کرده است. حالا تبدیل به آشپز شیشه شده و در یک آشپزخانه کارمی کند و با چند قاچاقچی بین المللی در کشورهای اروپایی همکاری دارد. گفت و گو با وی را می خوانید.
پرونده ات نشان می دهد که آشپزخانه تولید شیشه داری؟
در زیرزمین خانه ای، شیشه درست می کنیم. خیلی مجهز نیست. دو نفر از همدستانمان، ماده اولیه شیشه را از افغانستان وارد ایران می کند و در آنجا آن را درست می کنیم.
طرز تهیه شیشه را چطور یاد گرفتی؟
۷ یا ۸ سال قبل، مردی به نام مهرداد، طرز تهیه شیشه را یادم داد. البته مهرداد الان اعدام شده است. خودش آشپزخانه داشت و چند سال قبل با مواد مخدر زیادی دستگیرش کردند. خدا بیامرز، مهرداد به من یاد داد.
در تهران توزیع می کردی؟
چند بار مواد را رساندم دست ساقی های محل اما خیلی سود زیادی برایم نداشت تا اینکه با فردی آشنا شدم که او گفت می توانی شیشه را به کشورهای اروپایی برسانی. در آنجا شیشه حکم طلا را دارد و اروپایی ها به یورو می خریدند و بابت آن حاضر بودند پول زیادی پرداخت کنند. سپس به جست و جو پرداختم تا چند قاچاقچی در کشورهای اروپایی پیدا کنم. در نهایت از طریق چند خلافکار به افرادی در کشور ایتالیا، هلند و فرانسه رسیدیم. با آنها صحبت کردم و گفتند اگر از طریق مسافر، شیشه را به اروپا برسانی، دستمزدت را به یورو دریافت می کنی؛ قیمت روز یورو. قرار داد امضا کردیم و کار بعدی من که پیدا کردن طعمه بود شروع شد.
طعمه هایت را چطور انتخاب می کردی؟
باید می رفتم سراغ دانشجویانی که در کشورهای اروپایی درس می خواندند. فریب دخترها راحت تر از پسران بود. با گشت در فضای مجازی، چند دختر را پیدا کردم که در کشورهای ایتالیا و فرانسه درس می خواندند. به آنها پیام دادم و رابطه ما شروع شد. یکی از آنها گفت قرار است برای دیدن خانواده اش به ایران بیاید. بهترین موقعیت بود برای فریب این دختر. چون دوباره باید به ایتالیا برمی گشت برای ادامه تحصیل و زندگی.
واقعا پولداری و پورشه زیر پایت است یا به آنها دروغ می گفتی؟
نه پورشه را اجاره کرده بودم. لباس ها اما برای خودم بود. می خواستم حسابی طعمه ام را فریب بدهم تا نقشه ام اجرا شود اما خب با وجود اینکه همه چیز درست پیش رفت، لحظه آخر نشد. شاید نتوانستم خیلی خوب مواد را در چمدان جاساز کنم.
چند نفر را با این شگرد و با بازی در نقش خواستگار پولدار فریب دادی؟
فقط همین یک مورد بود. دختر دیگری که در فرانسه درس می خواند را هم شناسایی کرده بودم اما او قرار بود برای سال نوی میلادی که در اروپا تعطیلی است بلیت بگیرد و به ایران بیاید. دیگر نشد که بار شیشه را به دست او برسانم تا در فرانسه، رابطم تحویل بگیرد. بخت با من یار نبود که یک شبه ثروتمند شوم.
چرا خودت را ملوان کشتی جا می زدی؟
چون همیشه دلم می خواست ملوان و بعد ناخدای کشتی شوم. دوست داشتم روی کشتی کار کنم اما چند سال قبل در جریان رفت و آمد با دوستان معتادم، شروع کردم به مصرف شیشه. دیگر نتوانستم درس را ادامه بدهم و زندگیم تباه شد.
الان ترک کردی؟
دو سالی می شود که ترک کرده ام. مدتی در کمپ بودم تا توانستم مواد را کنار بگذارم. خیلی سخت بود خیلی اما من ازپسش بر آمدم. می دانید چرا؟ چون به جایی رسیده بودم که حاضر بودم برای تامین هزینه مواد، هرکاری انجام بدهم. حتی یک مرتبه مواد درمعده ام جاسازی کردم که البته اولین و آخرین بارم بود. بعد از آن هرگز چنین کاری نکردم چون یکی از همدستانم، کیسه های موادی که بلعیده بود در معده اش باز شد و جانش باخت. پس از این اتفاق وحشتناک، تصمیم گرفتم مواد مخدر را ترک کنم. حالا اگر در یک قدمی مرگ باشم، به هیچ عنوان لب به مواد نخواهم زد.
اما مواد درست می کنی و دست مردم می دهی؟
سرش را پایین می اندازد و سکوت می کند. بعد می گوید: اشتباه کردم. پشیمانم. اگر آزاد شوم دور خلاف را خط می کشم. می روم به سراغ رویاهایم که کار روی کشتی است البته اگر حکم سنگین برایم در نظر نگیرند. کاش مرا ببخشند و عفو کنند چون توبه ام واقعی است.
منبع: همشهری آنلاین