مروری براخبار گذشته؛
سوزاندن جسد مقتول به بهانه رابطه نامشروع
متهمانی که اقدام به آدمربایی، قتل عمد و مشارکت در سوزاندن جسد کرده بودند در دادگاه بیرجند محاکمه شدند.
به گزارش منیبان؛ رئیس دادگاه کیفری شماره یک خراسان جنوبی و قاضی این پرونده در ابتدا موضوع پرونده را آدمربایی، قتل عمد و مشارکت در سوزاندن جسد عنوان کرده و در ادامه نیز شرح حادثه را برای حاضران در دادگاه قرائت میکند.قاضی رمضانی، آقای(م الف) و آقای(ع الف) را متهم به آدمربایی، قتل عمد و معاونت در سوزاندن جسد اعلام میکند و میگوید: در 14 خرداد سال گذشته پدر مقتول آقای(م پ) با اعلام مفقود بودن پسر خود اظهار کرد خانمی که خود را (الف) معرفی کرده بود به مغازه من تماس گرفته و اعلام کرد که تلفن همراه مقتول خاموش است و خود(م پ) هم قبلا به من گفته بود اگر خبری از من نشد اطلاع دهید و پیگیر موضوع شوید. در همین راستا نیز تحقیقات پلیسی در این رابطه انجام شد که ماموران به متهم ردیف اول این پرونده یعنی آقای(م الف) که از قبل نیز اختلافاتی با مقتول داشته است مشکوک شدند.
رئیس دادگاه کیفری شماره یک خراسان جنوبی افزود: از متهم ردیف اول بازجویی به عمل آمد که متهم اظهار داشته وارد منزل شدم که دیدم مقتول با همسرم است میخواستم از منزل بیرونش کنم که با هم مشاجره کردیم و همسرم خانم(الف الف) نیز مقتول را هل داد و سر وی به زمین برخورد کرد و کشته شد و جنازه را به مکان دیگری منتقل کردیم.در ادامه تحقیقات از متهم ردیف اول پرونده انجام شد که آقای(م الف) در نخستین جلسه بازجویی خود نزد بازپرس پرونده اظهار کرد من راننده کامیون هستم و بعضی از اوقات نیز تا چند روز در منزل نیستم. متهم در ادامه گفت در چند روز قبل از حادثه فهمیدم چند ماه قبل ماموران همسرم و مقتول را در منزل آقای(م پ) گرفتند که در دادگاه محاکمه شدند اما در نهایت با رای تجدیدنظر دادگاه تبرئه شدند و این در حالی بود که هیچکس این ماجرا را به من نگفته بود و این موضوع را از زبان مردم شنیدم. آقای(م الف) در ادامه بازجوییها میگوید بعد از این ماجرا همسرم را زیرنظر گرفتم تا اینکه یقین پیدا کردم که مقتول به منزلم میآید و شبها را با خانمم است، این موضوع را با برادر خانمم(ع الف) در میان گذاشتم که تصمیم گرفتیم نقشهای را برای(م پ) بکشیم هرچند برادر خانمم به من گفت قبلا با مقتول برخورد کردم و به وی تذکر جدی دادم که مزاحم نشود اما دوباره مزاحمت ایجاد کرد. متهم(م الف) در ادامه بیان کرد در 12 خرداد سال گذشته که همزمان با روز برات بود با برادر خانمم آقای(ع الف) هماهنگ کردم تا مقتول را زیرنظر بگیریم، ساعت 15 تا 16 همان روز آقای(ع الف) به محل مجتمع هزار واحدی قاین که محل سکونت مقتول بود رفت و وی را زیرنظر گرفت و سپس با من تماس گرفت که من نیز به محل مورد نظر رفتم.
رئیس دادگاه کیفری شماره یک خراسان جنوبی ادامه داد: متهم(م الف) در ادامه بازجوییها به ماموران گفت آقای(ع الف) مقتول را سوار بر خودرو کرده بود و من نیز سوار خودرو شدم و کنار مقتول نشستم و موضوع رابطه نا مشروع با همسرم را به وی گفتم که آقای(م پ) این موضوع را انکار میکرد و من عصبانی شدم و چاقویی که از قبل در اختیار داشتم به قفسه سینه وی فرو کردم که آقای(م پ) من را گاز گرفت و بعد به(ع الف) که راننده خودرو بود گفتم تو بیا صندلی عقب که وی خودرو را متوقف کرد و من راننده شدم(ع الف) رفت به صندلی عقب خودرو و چند مشتی را به مقتول زد.متهم اضافه کرد من و آقای(ع الف) به همراه مقتول به سمت زمین کشاورزی پدرم(ع الف) در روستای پهنایی قاین رفتیم و موضوع را با پدرم درمیان گذاشتم که در ابتدا قرار بود مقتول را به داخل چاه کشاورزی بیاندازیم اما پدرم گفت وی را به آغل گوسفندان ببرید که سه نفری در آنجا آنقدر با چوب زدیم به آقای(م پ) که وی کشته شد و سپس پدرم گفت بروید گازوئیل بیاورید که جسد را آتش بزنم من نیز گازوئیل را آوردم و پدرم نیز جسد را آتش زد و در همان زمان من به همراه(ع الف) به سمت قبرستان رفتیم و پدرم نیز تا صبح در روستا ماند تا از سوختن کامل جسد مطمئن شود.
قاضی در ادامه جلسه از پدر مقتول آقای(ح الف) دعوت کرد تا به جایگاه بیاید که آقای(ح الف) به قاضی پرونده گفت: من پسرم را به خوبی میشناسم و امکان اینکه ارتباط نا مشروح با فردی داشته باشد ندارد.
آقای(ح الف) ادامه داد: اگر به فرض آنکه پسرم دچار این مشکل شده باشد باز مقصر خانم است چرا که اگر زن تا راهی را به یک جوان نشان ندهد آن جوان دچار مشکل و اشتباه نمیشود. اگر متهمان پرونده این موضوع را مشاهده کردند و مدرکی داشتند باید به خانواده پسر اطلاع میدادند تا جلوی این کار را میگرفتیم و یا از راه قانونی این موضوع را پیگیری میکردند نه اینکه یک جوان را بکشند.
آقای(ح الف) عنوان کرد: من هرگز در دنیا از قاتل پسرم نمیگذرم و امیدوارم خدا نیز عدالت را رفتار کند و تقاضای قصاص را دارم. من پدر(م الف) را میشناختم، وی انسان پیری بود و حتی با عصا راه میرفت و امکان اینکه آقای(ع الف) پدر متهم ردیف اول با چوب ضرباتی را به بدن پسرم بزند وجود ندارد چرا که وی ناتوان است.قاضی از متهم ردیف اول این پرونده آقای(م الف) خواست به جایگاه بیاید که وی به قاضی رمضانی گفت: من راننده کامیون هستم و سه فرزند نیز دارم چند روز قبل از حادثه با پسرم رفتم مشهد مقدس که در آنجا پسرم به من گفت که آقای(م پ) در مواقعی که شما در منزل نیستید به منزلمان میآید و همیشه با مادرم است بعد از شنیدن این ماجرا از مشهد برگشتم و چند روزی را به سر کارم نرفتم و خانمم را زیرنظر گرفتم.من با آقای(ع الف) در روز حادثه به مجتمع هزار واحدی قاین رفتیم که میخواستم هر دو نفر را با هم در منزل بگیریم که ناگهان فردی با پسرش گفت دو نفر در منزل بودند که آقا از یک طرف و خانم نیز از طرف دیگر رفتند که در همین لحظه آقای(ع الف) سوار بر خودرو شد و به سمت مقتول رفت و وی را سوار بر خودرو کرد و من نیز کمی جلوتر سوار خودرو شدم و کنار مقتول نشستم که بین من و آقای(م پ) مشاجره شد و وقتی مقتول برای انجام ندادن رابطه نامشروع قسم خورد عصبانی شدم و چاقویی که از قبل داشتم بر پهلوی وی فرو کردم.آقای(م الف) تصریح کرد: مقتول را به سمت زمین کشاورزی پدرم در روستای پهنایی بردم و آقای(م پ) در آغل گوسفندان بستیم و خودم به همراه آقای(ع الف) به قبرستان رفتیم که غروب همان روز پدرم به من زنگ زد و گفت مقتول را کشتم و جسد وی را آتش زدم.
همچنین قاضی پرونده از متهم ردیف دوم آقای(ع الف) دعوت کرد تا به جایگاه بیاید که وی گفت: اظهاراتی که بر من وارد است را قبول ندارم و من بیگناه هستم چرا که من اصلا از این ماجرا خبری نداشتم و در آن روز نیز سرکار بودم و اظهارات قبل را تحت فشارهای روحی و روانی بیان کردم.تا ساعت 15 و 45 دقیقه روز حادثه در محل کارم بودم و سپس ساعت 16 آمدم به منزل و بعد از صرف ناهار و استحمام خودروی دوستم را قرض کردم و به سمت قبرستان در روستای پهنایی رفتم.لازم به ذکر است، پدر و مادر مقتول آقای(ح الف) و خانم(م م) از دادگاه درخواست قصاص در ملاءعام و یا قصاص به مثل کردند.همچنین آقای(ع الف) پدر متهم ردیف اول که به عنوان همدست در قتل در بازداشتگاه بوده بعد از مدتی در سال گذشته در بازداشتگاه فوت کرده بود.گفتنی است ادامه جلسه دادگاه به صورت غیر علنی برگزار شد.
منبع:فارس
این خبر مربوط به فروردین ۹۵ است و صرفا جهت عبرت آموزی بازنشر شده است.