جراحی پلاستیک جنجالی مردی که مادرش او را نشناخت! + عکس
جراحی پلاستیک و مراقبت های زیبایی چهره پسر جوان را کاملا تغییر داده بود، تغییری که باعث شد حتی مادرش او را نشناسد.
به گزارش منیبان؛ یکی از اهداف انجام جراحی پلاستیک و زیبایی رفع ایراد اعضای صورت است اما برخی افراد پس از جراحی های زیبایی تغییرات زیادی می کنند. جراحی های زیبایی امروزه پیشرفت های وسیعی کرده است و متدهای مختلف کمک می کند تا ظاهر افراد هر روز بهتر از قبل شود. پسر جوان تایوانی پس از پایان مراحل عمل زیبایی چهره اش تغییر زیادی نمود که حتی مادرش هم او را نشناخت.
"نوپاجیت مونلین" 22 ساله که تصاویرش را در این بخش مشاهده می کنید کارگر کارخانه ای در تایلند بود که سالها مشکلی در فرم فک خود داشت. این جوان تایلندی از تنهایی و افسردگی رنج می برد و چهره نا زیبایی داشت و اطرافیانش با تمسخر او بر درد او می افزودند. نوپاجیت مونلین نیاز به جراحی را سالها بود که احساس می کرد اما به دلیل ناتوانی مالی تا این سن قادر به انجام نبود. وضعیت نامناسب فک پایین او حتی گاهی موجب وحشت اطرافیان می شد چرا که برخی او را شبیه افراد عقب مانده ذهنی تصور می کردند و سعی می کردند از او که کاملا سالم بود دوری کنند.
پسرجوان با این وضعیت علاوه بر ناراحتی از شکل ظاهری خود نگران رفتار اطرافیان نیز بود، حالتی ناخوشایند که گاهی برای او غیرقابل تحمل می شد تا اینکه فرصتی برای جراحی پلاستیک و رفع ایرادات چهره اش فراهم شد.
تا این که بخت زنگ در خانه ی او را به صدا دراورد و او توانست در شو "let me in" در کشورش حضور یافته و به عنوان منتخب برنامه بلیت یک مجموعه عمل های زیبایی در کره جنوبی را دریافت کند. او برای داشتن چهره دلخواه به کره پرواز کرد تا تا عیوب چهره خود را با جراحی برطرف کنند. جراحی انجام شده و درمان های زیبایی "مونلین" حدودا 3 ماه ادامه یافت و پس از این مدت از چهره جدید او رونمایی شد.
مانلی با فک کج، صورت جوشی و چهره ای کاملا معمولی به کره جنوبی سفر کرد اما با چهره ای کاملا متفاوت بعد از این دوره چند ماهه به تایلند بازگشت و به رستورانی که مادرش اغلب به آنجا می رفت، رفت و روی صندلی میز کناری مادرش نشست و دقایقی به او نگاه کرد اما مادرش هیچ عکس العملی نشان نداد، انگار واقعا چهره ی مرد جوان به قدری تغییر کرده بود که حتی مادرش هم او را نمی شناخت.
چند دقیقه بعد پسر بلند شد و کنار مادرش رفت ؛ پرسید که مرا می شناسی ؟
مادر که متعجب به او نگاه می کرد پاسخ داد که تا به حال جایی شما را ندیده ام فکر نمی کنم آشنا باشید ؛ "مانلی" خود را به مادرش معرفی کرد و ..... .