تجاوز وحشیانه 5 شیطان به عروس جلوی چشم خواستگار مهندسش!
احتمال میدادیم که آنها با هم ارتباط نامشروع دارند به همین دلیل وسوسه شدیم و با پوشاندن صورت هایمان به طرف آنها حمله کردیم، ولی آن زمان من و برادرم و یکی دیگر از جوانان محله، فقط راننده خودرو را گرفته بودیم تا حرکت نکند و چند نفر دیگر دختر جوان را به پشت تپه بردند!
به گزارش منیبان؛ روشنیهای سرخ فام غروب خورشید، نقش و نگار زیبایی را در آسمان آبی مشهد به رخ میکشید که پسر جوان دیدگان خود را به افق دوخت و در میان نسیم دل انگیز پاییزی، رقص برگهای درختان را به نظاره نشست، اما گویی لحظات را پایانی نبود. او یک بار دیگر نگاهی به ساعت انداخت، وعده دیدار نزدیک بود.
او از مدتی قبل عشق دختری را در سینه داشت که در یکی از رشتههای زیر مجموعه پزشکی تحصیل میکرد. چند روزی از گفتگوهای خانوادهها میگذشت و اکنون «آقامهندس» خود را برای خواستگاری رسمی آماده کرده بود. بالاخره عقربههای ساعت، برق لبخند را بر لبانش نشاند و او سوار بر خودروی شخصی به طرف منزل دختر ۱۹ ساله حرکت کرد.
همه قرار و مدارها گذاشته شده بود و خانوادهها برای این ازدواج تفاهم داشتند، اما آخرین گفتگوهای دختر و پسر جوان رنگ و بوی دیگری داشت.
آنها باید مسیر روشنی را برای همراهی یکدیگر در زندگی مشترک طی میکردند به همین دلیل و با توافق خانواده ها، قرار شد تا دو جوان عاشق، چشم در چشم یکدیگر به گفتگو بنشینند و پایههای کاخ آرزوهایشان را بنا کنند. طولی نکشید که دختر جوان درون خودروی خواستگارش نشست و آنها از یک طرف شهر به سمت یکی از بولوارهای تازه احداث شده شهر حرکت کردند.
عروس خانم و «آقامهندس» که گویی هیچ گونه اختلاف فکری و اخلاقی با یکدیگر نداشتند سرگرم برنامه ریزی و صحبت برای روزهای آینده بودند که متوجه شدند تقریبا به انتهای شهر رسیده اند. مسیر جاده در تاریکی شب فرو رفته بود که «آقا مهندس» خودرو را به حاشیه جاده کشاند جایی که روستایی در همان نزدیکی وجود داشت، اما گفتگوها گل انداخته بود و دو جوان عاشق همچنان دیوارهای زندگی مشترکشان را پی ریزی میکردند که ناگهان حادثه وحشتناکی رخ داد.
چند جوان با سروصورت پوشیده، از آن سوی تپهها به سمت خودرو هجوم آوردند. «آقامهندس» در حالی قفل مرکزی خودرو را پایین داد که عروس خانم نیز وحشت زده به بیرون چشم دوخته بود. «مهاجمان نقابدار» شیشه سمت شاگرد را شکستند و به آنها حمله کردند.
«خواستگار جوان» که در میان دستان سه تن از آنان گیر افتاده بود، تلاش میکرد تا عروس را از این وضعیت ترسناک نجات دهد!
جیغ و فریادهای دلخراش دختر ۱۹ ساله، فضای تاریک بیابان را میشکافت، اما هیچ کس فریادهای آنان را نمیشنید. درحالی که خواستگار ۲۴ ساله با «نقابداران مخوف» درگیر شده بود، چند نفر از مهاجمان، عروس را از خودرو پایین کشیدند و با تهدید به مرگ به پشت تپههای اطراف جاده بردند.
این شرایط وحشتناک از نیت پلید «شیاطین شب» حکایت داشت و خواستگار جوان تازه فهمیده بود که مهاجمان نقابدار قصد سرقت یا زورگیری را ندارند به همین دلیل خود را به آب و آتش میزد تا بتواند از چنگال نقابداران مخوف رها شود و به یاری عروس جوان بشتابد، اما گروگان گیران دست و پاهایش را محکم گرفته بودند و او را به شدت کتک میزدند با وجود این پسرجوان به صورت یکی از شیاطین تنومند چنگ انداخت که نقاب از چهره اش بردارد، ولی باز هم نتوانست از دست آنها بگریزد.
ماجرای وحشتناک تعرض و آزار و اذیت دختر جوان دقایق زیادی ادامه داشت تا این که در یک لحظه، «شیاطین شب» با دیدن چراغ گردان خودروی گشت پلیس که از جاده نزدیک آنها عبور میکرد، دختر جوان را با وضعیت اسفباری در پشت تپه رها کردند و به همراه دیگر همدستانشان از محل گریختند.
پبا فرار «شیاطین شب» دختر جوان که وحشت زده و هراسان اشک میریخت، درون خودرو نشست و بدین ترتیب آنها خود را به پلیس رساندند و ماجرای هولناک آزار و اذیت توسط «شیاطین شب» را گزارش دادند.
با توجه به حساسیت موضوع، بلافاصله نیروهای انتظامی، مراتب را به مقامات قضایی اطلاع دادند و این گونه بررسیهای ویژه درباره این پرونده ادامه یافت. اهمیت این ماجرای تکان دهنده موجب شد که قاضی دکتر اسماعیل شاکر (رئیس شعبه سوم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی) رسیدگی به پرونده «شیاطین شب» را به عهده بگیرد.
از طرف دیگر نیز با صدور دستوری ویژه از سوی سردار سرتیپ محمد کاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) پیگیری قاطعانه برای شناسایی و دستگیری «شیاطین شب» به گروه ورزیدهای از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی سپرده شد.
بدین ترتیب تحقیقات گستردهای به سرپرستی سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) آغاز شد، اما هیچ سرنخ مهمی از مهاجمان نقابدار وجود نداشت. حالا دیگر قاضی با تجربه دادگستری به طور مستقیم بر تحقیقات تخصصی نظارت میکرد که جملهای از زبان خواستگار جوان، روند بررسیهای پلیسی را تغییر داد.
او که در حضور قاضی شاکر، ماجرای وحشتناک شیاطین شب را شرح میداد در بخشی از اظهاراتش گفت: «وقتی با آن مرد تنومند درگیر شدم و به صورتش چنگ انداختم. قسمتی از ناخنم به دماغش کشیده شد و زمانی که به دستم نگاه کردم، خون آلود بود!»
با این جمله، بی درنگ مقام قضایی دستورات ویژهای را برای پیدا کردن «شیطان دماغ زخمی» صادر کرد چرا که بررسیهای دقیق کارآگاهان ورزیده دایره جرایم مهمه پلیس آگاهی نشان میداد، نقابداران مخوف با پای پیاده از محل حادثه گریخته اند بنابراین باید ساکن روستایی در همان نزدیکی محل جرم باشند!
این گونه بود که کارآگاهان با راهنماییهای رئیس شعبه سوم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به ردیابیهای غیرمحسوس و اطلاعاتی پرداختند و با ورود پوششی به روستایی در نزدیکی جاده، برخی از جوانان را زیر نظر گرفتند تا این که بالاخره مرد ۳۱ سالهای را با دماغ زخمی مشاهده کردند و با دستور قاضی اسماعیل شاکر به مقر انتظامی انتقال دادند.
این مرد که ابتدا خود را بی خبر از هر ماجرایی نشان میداد در بازجوییها گفت: دو روز قبل با چند نفر از دوستانم مشغول بازی فوتبال بودیم که انگشتر دست یکی از بازیکنان به صورتم خورد و زخمی شد، اما این بهانه برای قاضی پرونده باورپذیر نبود چرا که او سالها به پروندههای جنایی رسیدگی کرده بود و نوع زخم با اجسام سخت یا برنده را به خوبی میشناخت.
این درحالی بود که قصه ساختگی مرد ۳۱ ساله برای کارآگاهان نیز قابل قبول نبود به همین دلیل گروه تخصصی کارآگاهان فرد مورد ادعای «شیاطین دماغ زخمی» را پیدا کردند و به تحقیق از او پرداختند، اما بررسیها بیانگر آن بود که این جوان نه تنها از فوتبال چیزی نمیداند بلکه حتی انگشتر هم ندارد!
حالا دیگر مشخص شده بود که «جواد» نقشی در ماجرای تکان دهنده «شیاطین شب» دارد به همین دلیل با صدور دستورات محرمانهای از سوی قاضی شاکر، بازجوییهای فنی از او صورت گرفت.
کارآگاهان پس از چند ساعت کاوشهای تخصصی و بازجوییهای علمی، او را چنان در تنگنای سوالات پیچیده و فنی قرار دادند که در یک لحظه با سکوتی هولناک، به آزار و اذیت خواستگار جوان و دختر ۱۹ ساله با همدستی ۵ تن دیگر از همدستانش اعتراف کرد.
او گفت: آن شب من و برادر کوچک ترم به همراه چند نفر دیگر از دوستانم در تپههای اطراف روستا، آتشی افروخته و در کنار شعلههای آتش مشغول گفتگو با یکدیگر بودیم که ناگهان سرنشینان یک خودرو در همان نزدیکی توجهمان را جلب کردند.
احتمال میدادیم که آنها با هم ارتباط نامشروع دارند به همین دلیل وسوسه شدیم و با پوشاندن صورت هایمان به طرف آنها حمله کردیم، ولی آن زمان من و برادرم و یکی دیگر از جوانان محله، فقط راننده خودرو را گرفته بودیم تا حرکت نکند و چند نفر دیگر دختر جوان را به پشت تپه بردند!
همزمان با اعترافات این مرد ۳۱ ساله متاهل، بلافاصله گروه دیگری از کارآگاهان با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) وارد عمل شدند و مجید برادر ۲۸ ساله متهم را به همراه «ع – ه» جوان ۲۲ ساله دستگیر کردند، اما بررسیهای غیرمحسوس بیانگر آن بود که سه متهم دیگر پرونده «شیاطین شب» به مکان دیگری گریخته اند که تلاشهای کارآگاهان با دستورات ویژه قضایی برای دستگیری آنان ادامه دارد.
منبع: روزنامه خراسان