رابطه شرم‌آور راضیه با شیطان

از همان دوران کودکی هیچ گاه در برابر خواسته‌های نامعقول دیگران توان «نه» گفتن را نداشتم و به راحتی خواسته هایشان را می‌پذیرفتم تا این که وقتی بعد از ازدواج دوست همسرم به من ابراز علاقه کرد باز هم نتوانستم پاسخ منفی به او بدهم.

رابطه شرم‌آور راضیه با شیطان
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان؛ راضیه زن ۲۱ ساله بابیان این که از رفتار‌های زشت خودم بسیار پشیمانم، اما دیگر همسرم حاضر به زندگی مشترک با من نیست، درباره ماجرای تاسف باری که زندگی و آینده اش را به نابودی کشاند، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و تا دوره راهنمایی تحصیل کردم.

خیلی دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم، اما در همین زمان «میثاق» به خواستگاری ام آمد. او را یکی از آشنایان پدرم معرفی کرده بود و ما به شیوه سنتی در حالی با یکدیگر ازدواج کردیم که من تازه وارد ۱۵ سالگی شده بودم و از زندگی مشترک چیزی نمی‌دانستم.

از سوی دیگر نیز در سن نوجوانی خیلی دوست داشتم مورد توجه و تعریف و تمجید دیگران قرار بگیرم، اما همسرم هیچ گاه از کلمات محبت آمیز استفاده نمی‌کرد و ابراز علاقه به من را رفتاری زشت می‌دانست که احتمال دارد مورد سرزنش اطرافیان قرار بگیرد. خلاصه یک سال بعد زندگی مشترکمان را آغاز کردیم و همسرم نیز در یکی از روزنامه‌های معروف استخدام شد.

با به دنیا آمدن دخترم زندگی ما شیرین‌تر شد اگر چه گاهی مشکلات و ناملایماتی در فراز و نشیب‌های زندگی مشترکمان رخ می‌داد، اما تاثیری در روابط من و همسرم نداشت تا این که حدود دو سال قبل، پدرم فوت کرد و من خیلی از نظر روحی شکسته شدم و احساس تنهایی می‌کردم. در همین روز‌ها همسرم یکی از همکلاسی‌های قدیمی اش را پیدا کرد که با مسافرکشی در شهر زندگی اش را می‌گذراند.

«آرمان» در یکی از تاکسی تلفنی‌های اینترنتی کار می‌کرد و با همسرم بسیار صمیمی شده بود. خیلی زود رفت و آمد‌های خانوادگی بین ما شروع شد و من هم با همسر او ارتباط صمیمانه‌ای برقرار کردم. این معاشرت‌های خانوادگی به حدی رسید که هر شب در خانه یکدیگر مهمان بودیم و ساعتی را بدون هم نمی‌گذراندیم.

چند ماه بعد متوجه شدم که آرمان نگاه متفاوتی به من دارد و با جملات و کلمات کنایه آمیز به من ابراز علاقه می‌کند اگرچه از این گونه ارتباطات نامتعارف خیلی واهمه داشتم، ولی هیچ گاه نمی‌توانستم کلمه «نه» را بر زبان جاری کنم چرا که از همان دوران کودکی این گونه بار آمده بودم. خلاصه روابط خانوادگی ما هر روز بیشتر می‌شد به طوری که دیگر آرمان از طریق فضای مجازی هم علاقه اش را به من نشان می‌داد.

او مدام از من تعریف و تمجید می‌کرد و از زیبایی ظاهری ام سخن می‌گفت، موضوعی که من همواره تشنه آن بودم و دوست داشتم این جملات را از زبان همسرم بشنوم. خلاصه آرام آرام ارتباط پنهانی من و آرمان شروع شد، اما در این مدت همسرم به رفتار‌های من مشکوک شده بود و تماس‌های تلفنی مرا زیر نظر داشت به همین دلیل یک روز که در نبود همسرم با آرمان قرار گذاشتم تا دوری در شهر بزنیم ناگهان همسرم مقابل خودروی آرمان ظاهر شد و هر دو نفر ما را به باد کتک گرفت.

طولی نکشید که با تماس میثاق، پلیس نیز از راه رسید و من و آرمان دستگیر شدیم. بعد از برگزاری جلسات دادگاه من به تحمل زندان و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شدم، آن جا بود که تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی را مرتکب شده ام و باید حریم خانه ام را حفظ می‌کردم، اما حالا هم میثاق دیگر حاضر نیست با من زندگی کند و قصد دارد مرا طلاق بدهد چرا که من با این رسوایی نه تنها آبروی خودم را بردم بلکه آینده فرزندم، همسرم و خانواده ام را نیز نابود کردم.

منبع: روزنامه خراسان


ت ت
کدخبر: 57173 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین