زباله را نمیبخشند، دور میریزند!
برای اهدای وسایل اضافه در خانهتکانی شب عید، حرمت آدمها را رعایت کنیم.
به گزارش منیبان، روزنامه ایران نوشت: «زن فرز و چابک، جوری که به سنوسالش نمیخورد، از نردبان فلزی بالا میرود و دستمال را میچسباند به شیشه و شروع میکند به پاککردن. رد دستمال روی شیشه میماند و زن را شاکی میکند: «باز که دستمال را توی ماشین نینداخته، دادید به من.» این را خطاب به صاحبخانه میگوید که نگران است پای زن روی نردبان قدیمی بند نشود و از آن بالا بیفتد و کار دست خودش دهد. زن دوباره برای آن که تأکید کرده باشد، میگوید: «دستمال اگر خوب شسته و خشک نشده باشد، ردش روی شیشه میماند. دستمالهای نخی را بگذارید برای این کار و از هر دستمال و پارچه کهنهای استفاده نکنید. لباسهای کهنه نخ پنبه زنانه از همه بهتر است. زیرپوشهای مردانه به درد شیشه پاککردن نمیخورد. آنها را بگذارید برای زمین.»
زیور، زنی پنجاهوچند ساله، سالهاست کارش همین است. کارگر نظافتچی است و شوهرش هم در کارخانه لبنیات کارگر است. قرار است کارش که تمام شد، شوهرش با موتور بیاید دنبالش: «همیشه برایم ماشین میگیرند اما امروز شلوغ است. با همان موتور برویم خانه بهتر است.» زیور این روزها حسابی سرش شلوغ است. وقت خالی پیدا نمیکند. یک دفتر کوچک دارد که وقتها را داخل آن نوشته است. برای خودش کار میکند و زیر نظر شرکتهای خدمات نظافتی نیست. میگوید این جوری راحتترم. مشتریها هم او را میشناسند و همین تعداد مشتری ثابت برایش کفایت میکند و لازم نیست دنبال مشتری جدیدی باشد خصوصاً شب عید که دیگر وقت سر خاراندن پیدا نمیکند و خانهتکانی خانه خودش فراموش میشود: «همیشه خانهتکانی خودم را توی عید انجام میدهم. تا قبل از آن وقت نمیشود. همه میخواهند شب عید خانهشان برق بزند و هیچ چیزی کم نباشد.»
زیور دو تا دخترش را عروس کرده و یک دختر دیگر در خانه دارد. دخترش دانشجو است و بعضی وقتها که خیلی کار زیاد است برای کمک به مادرش میآید: «امسال گفتم تو بنشین در خانه و درست را بخوان. ترم پنجم است و مدیریت میخواند. کلاسهایشان مجازی است و باید پای اینترنت باشد. اگر بخواهد با من بیاید که به درسش نمیرسد. یک چیز دیگر هم هست که ناراحتم میکند و به خاطر آن دلم نمیخواهد با من سر کار بیاید. بالاخره دخترم جوان است و غرور دارد. بعضیها یک جوری نگاه میکنند و رفتارشان طوری است که بچه معذب میشود و به غرورش برمیخورد.»
زن این را که میگوید سر درددلش باز میشود: «حالا این به کنار، این روزها گاهی برای کار که جایی میروم، لباس و وسایل اضافه جمع میکنند و میدهند که ببرم. بعضیها چیزهایی را به آدم میخواهند بدهند که حتی توی خانه خودشان هم دیگر قابل استفاده نیست. مثلاً وسایل برقی سوخته و غیر قابل تعمیر یا پتوهای خیلی کهنه که گوشههایش تکه و پاره شده. چند روز پیش وقتی سرویس بهداشتی خانهای را تمیز کردم، خانم صاحبخانه گفت کارت که تمام شد، آن فرچه داخل دستشویی را هم ببر برای خودت، من یک جدیدش را خریدهام. باور کنید آن فرچه حداقل ۱۵، ۲۰ سالی میشد که داشت استفاده میشد. کاملاً چرکمرده و کهنه بود. همه پرزهایش از بین رفته بود. آن را من میخواهم چه کار؟ من دارم این جور سخت کار میکنم که زندگیام در حد توان خودم خوب باشد. نیازی به وسایل کهنه مردم ندارم، البته مشتریهای قدیمی خودم این چیزها را رعایت میکنند و حواسشان هست. این روزها مشتریهای جدیدی دارم که مشتریهای قبلی معرفی کردهاند و آنها من را خوب نمیشناسند، البته من که نه، هر کسی باشد بهش برمیخورد.»
حرف دل زیور شاید حرف دل خیلیهای دیگر هم باشد. این روزها وقتی در حال خانهتکانی هستیم، به صرافت میافتیم بعضی وسایل قدیمی را دور بریزیم؛ چیزهایی مثل لباس و وسایل خانه که اگر قابل استفاده و کهنه نباشد، بخشیدن آن کار خوبی است اما گاهی در همین بخشش حرمت افراد را در نظر نمیگیریم. «بعضی وسایلی که به دست ما میرسد، جوری غیر قابل استفاده و کهنه است که خودمان وقتی بستهها را باز میکنیم خجالت میکشیم چه برسد به این که بخواهیم آنها را دست افراد نیازمند برسانیم.»
محبوبه صفری که به صورت خودجوش هر سال شب عید کار جمعآوری و توزیع اقلام بین نیازمندان را انجام میدهد این را میگوید و ادامه میدهد: «من خودم خیریه ندارم اما به کسانی که خیریه دارند کمک میکنم. بیشتر پوشاک و کیف و کفش جمع میکنم و به خیریهها میرسانم و آنها وسایل را بین نیازمندان توزیع میکنند. پیش آمده که خودم هم مستقیم به کسی که نیاز دارد برسانم. مثلاً کسی گفته بود خانوادهای به یخچال نیاز دارد و من یک یخچال دست دوم به دستم رسید و برایش فرستادم اما بیشتر همان پوشاک و کیف و کفش را جمعآوری میکنم.»
او ادامه میدهد: «با این که بارها به افراد توصیه و تأکید کردهام که از بخشیدن لباسهای کهنه خودداری کنند، باز هم متأسفانه میبینم برخی چنین کاری میکنند. شما اگر میخواهید لباس یا کفشی را به دیگران ببخشید، باید جوری باشد که خودتان به همان شکل بتوانید از آن استفاده کنید. خیلیها میگویند من لباس را از توی کمد برداشتهام و دلیل این که دارم آن را میبخشم این است که مثلاً برایم تنگ شده یا جا ندارم و واقعاً هم وقتی نگاه میکنم، میبینم لباس کاملاً نو و مرتب است. برخی اما اصلاً رعایت نمیکنند و مثلاً کفشی را [به اصطلاح] میبخشند که کفهاش ور آمده و قابل پوشیدن نیست، البته بعضی اجناس با تعمیرات قابل استفاده میشوند که ما خودمان این کار را میکنیم اما بعضی دیگر جوری خراب و کهنه است که هیچ کاری نمیشود کرد. لباسهای خیلی کهنه را مردم باید به دستگیره و زمینشوی تبدیل کنند نه این که آن را به دیگری ببخشند.
شما باید خودتان را بگذارید جای کسی که میخواهد این لباس یا کفش را دریافت کند. او نیازمند است اما هر کس غرور دارد و نباید کرامت و غرور افراد را جریحهدار کرد. من میبینم ظرفهای لبپر و شکسته را برای اهدا به نیازمندان میبخشند و خودم از این رفتار دیگران شرمنده میشوم. یک بار هم خانمی دو چمدان لباس برایم آورد و همه لباسها خیلی شیک و نو بود. گفت من دارم از ایران میروم و نمیتوانم همه لباسهایم را با خودم ببرم و کسی را هم ندارم که لباسها را به او بدهم. اگر خواهری داشتم خیلی خوشحال میشد لباسهایم را به او بدهم اما ندارم و به خاطر همین اینها را آوردهام تا به کسی بدهید که از دیدنشان خوشحال شود. آن قدر این حرفش به دلم نشست که نگو!
خیلی توصیف قشنگی کرد؛ شرایط و نگاهش را دوست داشتم چون خودش هم اهل لباس و خیلی آراسته و معلوم بود خیلی لباسهایش را دوست دارد و با عشق و محبت هم آنها را اهدا کرد. درخواست من از مردم این است که این مسأله را حتماً در نظر داشته باشند و وقتی میخواهند چیزی به کسی ببخشند، فکر کنند دارند آن را به فرد نزدیک و عزیز خود میبخشند. این طوری حتماً حرمت و شخصیت افراد را در نظر میگیرند و آنها را جدا از خود نمیدانند.»