گلایههای تلخ معاون اقتصادی روحانی
معاون اقتصادی دولت دوازدهم، اقتصاددان برجسته ایرانی ریاست بر موسسه را بر عهده دارد؛ او سالها رئیس اتاق بازرگانی بود، پیش از آن معاونت وزارت بازرگانی را تجربه کرده بود و پژوهشهای گسترده ای هم در زمینه جهانی شدن دارد.
به گزارش منیبان، تحریم و فشار اقتصادی چه بر سر کشور آورد؟ در روزهای شروع این چنگ، در پشت پرده دولت روحانی چه گذشت؟
کتاب «بدون دود و آتش و خون» روایت های جالب و جدیدی را در گفت و گو با رئیس جمهور سابق و دولتمردانش منتشر کرده است.
این کتاب که نوشته ی بهراد مهرجو و ولی خلیلی است، «گزارشی تحقیقی درباره اثرات تحریمها بر اقتصاد ایران» است.
جماران به صورت اختصاصی متن کامل گفت و گوی این کتاب با محمد نهاوندیان معاون اقتصادی دولت دوازدهم را که تحت عنوان «روزهای طلایی خداحافظ» در یکی از بخش های آن منتشر می کند:
روی دیوار عکس سیاه و سفید چهره های معتبر اقتصاد ایران نصب شده است: علینقی مشایخی، محمد طبیبیان، مسعود نیلی و همینطور عکسها پیش و پس میشوند. گاهی چهره های سیاسی دیده میشوند و گاهی هم اسامی که کمتر شناختی از آنها وجود دارد.
موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی در قلب نیاوران واقع شده است. به همین دلیل خیلی از ژورنالیستهای وقتی قصد داشتند به سیاستهای اقتصادی دولتها کنایه بزنند، ازآنجا به عنوان «مکتب نیاوران» یاد میکردند.
ساختمان اصلی موسسه قدیمی است. شاید مربوط به اواخر دوره پهلوی باشد. ساختمان در میانه جایی شبیه به باغ است و ساختمان جدید که کلاسهای درس در آن برگزار میشود، در مرکز این باغ قرار دارد.
محمد نهاوندیان معاون اقتصادی دولت دوازدهم، اقتصاددان برجسته ایرانی ریاست بر موسسه را بر عهده دارد. او سالها رئیس اتاق بازرگانی بود، پیش از آن معاونت وزارت بازرگانی را تجربه کرده بود و پژوهشهای گسترده ای هم در زمینه جهانی شدن دارد.
محققان مرکز در سکوت و بدون حضور در رسانه ها، عموماً به نگارش گزارشهای فنی اقتصادی سرگرم هستند. بسیاری از موضعگیریهای روسای جمهور و حسن روحانی هم تحت تأثیر تولیدات این موسسه قرار دارد.
محمد نهاوندیان دانش آموخته اقتصاد از دانشگاه جورج واشنگتن است. مانند بسیاری از مدیران قدیمی ایران، سالها مبارزه انقلابی بوده است. زبان انگلیسی را با لهجه درست و دقیق صحبت میکند، بسیاری از منابع مطالعاتیش به زبان انگلیسی است و آنطور که طی چهل سال گذشته نشان داده، بی اندازه به پژوهش اقتصادی علاقه مند است. تقریباً تمام مدیرانی که تجربه کار با او رادارند، میدانند که یک گزارش سرشار از عدد و رقم بیش از ساعتها جلسه شفاهی بر او اثر میگذارد.
نهاوندیان پیش از آنکه به دولت بیاید و در اتاق بازرگانی ایران، بارها در مورد موضوع تحریمها صحبت کرده بود. معتقد بود که بازی تحریم را باید به مسیر برد-برد برای ایران جهت دهی کرد و این گذارها را در سخنرانی هایش بیان میکرد.
پس از آنکه به کسوت معاون اقتصادی دولت درآمد، ترجیح داد که کمتر در تیرس رسانه ها باشد. بیشتر به سفرهای استانی میرفت و مدتی بعد هم دبیری جلسات شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا بر عهده او قرار گرفت.
از سال 1397 تا بهار سال 1400 مهمترین دغدغه ذهنی او تحریمها بوده است. البته که یک قید بسیار مهم دارد: «به یک نکته باید دقت کرد. ما از چه وضعیتی به سمت تحریمها رفتیم؟ یعنی شرایط اقتصادی ایران چطور بود که بعدازآن به مرحله تحریم رسیدیم؟.»
بسیاری از مدیران کابینه حسن روحانی اعتقاددارند که اقتصاد ایران در سال 1396 به اوج دوران طلایی خود رسیده بود و وضعیت شاخصهای اقتصادی نه تنها مطلوب که حتی عالی بود.
نهاوندیان همچنین اعتقادی دارد: «این حاصل برجام بود. برای درک این وضعیت باید به سه شاخص مهم بیکاری، تورم و رشد اقتصادی دقت کرد. نرخ رشد اقتصادی پایدار از مهمترین اهداف اقتصادی کشورهاست و در این میان نرخ تورم و بیکاری از عوامل تأثیرگذار برای رسیدن به رشد اقتصادی پایدار است. بر این اساس دولت با تلاش مضاعف در این زمینه موفق شد تورم ۴۰ درصدی سال ۹۲ را مهار، رشد اقتصادی منفی را مثبت و نرخ بیکاری ۱۲.۴ درصدی را کاهش دهد. این روند ادامه داشت.»
نهاوندیان شمرده و بسیار با دقت صحبت میکند. برای هر کلمه که میگوید، ایده دارد و کمتر پیش می آید که جملاتش را اصلاح کند. او برای این روزها از این عنوان استفاده میکند: «دوران طلایی» و اعتقاد دارد: «در میان تمام مقاطع اقتصاد ایران به خصوص در سالهای پس از انقلاب، هیچ دوره زمانی به این اندازه روندها مثبت نبوده است. اینها ثمره سیاستهای دولت، همراهی بخش خصوصی و به خصوص برجام بود. وضعیت اقتصاد ایران به شرایطی رسیده بود که هیئت های خارجی یکی پس از دیگری راهی ایران میشدند. آنها قصد سرمایه گذاری در اقتصادی را داشتند که مسیر ترقی را طی میکرد. به خوبی در یاد دارم که دوستان اتاق بازرگانی میگفتند که رفت و آمد هیئتها آنقدر زیاد شده که دیگر وقت خالی برای پذیرایی از هیئتهای خارجی جدید را ندارند. در همین دوره زمانی رئیس جمهور به سفر مهم فرانسه رفتند و جمع بزرگی از فعالان اقتصادی ایرانی را همراه خود کردند. دیگر وزرا هم در سفرهایشان، فعالان اقتصادی ایرانی را همراه خود میبردند و اساساً گفتمان جدیدی در کشور شکل گرفته بود که محور آن حمایت از بخش خصوصی برای توسعه کشور بود. بسترهای دستیابی به آنها فراهم شده بود.»
او برای اثبات حرفهایش اعداد را پشت سرهم ردیف میکند: «بهمن ماه سال 96 نرخ تورم به رقم 8.3 درصد رسیده بود. نرخ بیکاری در پاییز همین سال عدد 11.9 درصد بود که نسبت به دوره مشابه سال قبل، کاهش داشت. نکته بسیار حساس و مهم اینکه در پاییز سال 96 نرخ رشد سرمایه گذاری به عدد 3.9 درصد رسیده بود. این یعنی جامعه اقتصادی درحال توسعه فعالیتهای خود بود. در همین دوره زمانی نرخ رشد اقتصادی با احتساب بخش نفت به رقم 4.4 درصد و بدون نفت به رقم 4.7 درصد رسید. اینها دست آوردهای کمی نیست. به خصوص برای اقتصادی که سه سال قبل دچار بحرانهایی مانند فساد، رشدهای منفی و تورم 40 درصدی شده. دولت یازدهم با استفاده از تمام ظرفیتهای منطقی، توانسته بود اقتصاد ایران را نه تنها نجات دهد که حتی به آستانه مطلوب برساند.»
کمی مکث میکند. در لب تابش دنبال یکسری اعداد جدید میگردد. آنها را پیدا میکند و میگوید: «پیشبینی دولت در پایان سال 96 این بود که برای سال 97 حداقل یک میلیون و 33 هزار فرصت شغلی جدید ایجاد شود و از این طریق به سمت فقرزدایی برود. به خصوص باید دقت کنید که بخش مهمی از اشتغالهای جدید توسط بخش خصوصی ایجاد میشد.»
شاخصهای کلان اقتصاد ایران، ادعاهای نهاوندیان را تائید میکند. دولت در سال 96 بیش از همه دوره های زمانی دیگر به سمت توسعه اقتصادی حرکت کرده بود. آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد تولید ناخالص داخلی در سال 96 با ۷/۳ درصد رشد نسبت به سال ۱۳۹۵ به حدود ۶۹۴ هزار میلیارد تومان رسیده بود. رشد گروه «صنایع و معادن» در سال گذشته حدود ۱/۵ درصد، «خدمات» معادل ۴/ ۴ درصد، «کشاورزی» ۲/ ۳درصد و «نفت» معادل ۹/ ۰ درصد بوده است.
بانک مرکزی هرسال گزارشی را به عنوان «بخش حقیقی اقتصاد ایران» منتشر میکند که در آن دقیقترین آمارها در مورد شرایط اقتصاد کشور درج میَشود. در گزارش سال 96 آمده است: «در سال 96 تولید ناخالص داخلی کشور به قیمت سال پایه ۱۳۹۰ حدود ۶۹۴ هزار میلیارد تومان بوده است. این در حالی است که تولید ناخالص داخلی در سال ۱۳۹۵ حدود ۶۶۹ هزار میلیارد تومان بوده است. به این معنی که بخشهای مختلف اقتصادی در سال گذشته نسبت به سال ۱۳۹۵ حدود ۲۵ هزار میلیارد تومان کالا و خدمات بیشتری تولید کردهاند که این رقم رشد اقتصادی ۷/ ۳ درصدی در سال ۱۳۹۶ را روایت میکند.»
روی صندلی جابه جا میشود، کمی سکوت میکند. آب میخورد و حالا قصد دارد که مهمترین حرفش را بزند: «اینها همه مقدمه بود که بگویم شرایط اقتصاد ایران در سال 96 به حد مطلوبی رسیده بود. حالا جایی است که ترامپ وارد عمل میشود. او پیش از این کارها را کمی عقب انداخته بود ولی وقتی متوجه شدند که موتور اقتصاد ایران باقدرت کار میکند و کشور به سمت توسعه میرود، ناگهان با شدتی بیشتر وارد شد و تحریم هایی را علیه اقتصاد ایران وضع کرد که نمونه آن در تاریخ نبود.»
معمولاً تن صدایش یکنواخت است. کمتر هیجان زده میشود ولی وقتی قرار است که به موضوع مهمی اشاره کند، کلماتش را فاخرتر میکند: «اینطور بگویم که موضوع هسته ای برای آنها بهانه بود. امریکا با هدف و نیت قبلی، با تمرکز بر زیرساختهای اقتصادی کشور و با استراتژی بلندمدت و استفاده از ابزارهای بسیار هوشمند، آمد که اقتصاد ایران را هدف قرار دهد.»
او در موسسه نیاوران، گزارشهای تحقیقی و مطالعاتی دقیقی در مورد تحریم ها و عوارض پس از آن تهیه کرده است. اما یکی از مهمترین کارهای مطالعاتی او مربوط به تحقیقی است که نشان میدهد اگر تحریمهای امریکا رخ نمیداد، اقتصاد ایران به چه جایگاهی میرسید: «این مطالعه دقیقا نشان میدهد که مسیری که طی سال 96 طی میشد، اقتصاد ایران را به مرزهای شکوفایی میرساند.»
او به یقین رسیده است که آمریکایی ها متوجه وضعیت مطلوب اقتصاد ایران شده و تلاش میکردند که این شرایط را تغییر دهند: «در این دوره زمانی اتفاقات کم سابقه ای رخ داد. آمریکایی ها در اکثر کشورهای منطقه و همسایه های ما نیروهای متخصص مستقر کردند. پایگاههای اقتصادی را در دل پایگاههای نظامیشان ایجاد کردند که تعداد زیادی افراد کارشناس و متخصصان پولشویی در آنها حضور داشتند. این گروهها تمام نقل و انتقالات مالی و ارتباطات اقتصادی از ایران و به مقصد ایران را رصد میکردند و به محض اینکه مورد مشکوکی میدیدند، با آن برخورد صورت میگرفت. در این دوره زمانی افرادی که در زمینهٔ تحریم های ایران کار میکردند چندین برابر شدند.»
حضور این گروه ها در کشورهای همسایه باعث شد که مهمترین گلوگاههای انتقال پول و کالا به کشور بسته شود. نهاوندیان میگوید: «این شرایطی ویژه و خاص بود. حالا دولتی که در اوج شکوفایی اقتصادی قرار داشت باید فکر میکرد که از فردا چطور باید کالاهای اساسی به کشور وارد شود؟ یعنی تغییر کامل شرایط.»
سال 97 به عنوان تراژیکترین دوران اقتصاد ایران آغاز میشود. حوادث یکی پس از دیگری پیش میآیند. قیمت دلار در بازار روند صعودی به خود گرفته، تأمین برخی کالاها دچار مشکل شده است، کارخانه ها در انتظار تأمین مواد اولیه هستند و موج جدیدی از انتقادها بالاگرفته است.
محمد نهاوندیان تمام این روزها را با جزئیات در ذهن دارد. تنها بعضی خاطرات را باملاحظه بیان میکند: «ای کاش زمانی قید محرمانگی از اتفاقات و حوادث این سالها برداشته شود تا بتوانیم به جزئیاتی اشاره کنیم. آنوقت مردم در جریان قرار میگیرند و میدانند که چه برسر این کشور آوردند.»
موج سنگین تحریم ها از سمت امریکا و برخی اتفاقات داخلی مانند ماجرای صندوق های مالی و اعتباری، اعتراضات خیابانی و انتقادهای جهت دار همگی دولت را دچار شرایط خاصی کرده بود.
وقت بیان خاطرات سختتر است: «تصمیم در مورد توزیع ارز 4200 تومانی یکی از مصادیق رفتارهای واکنشی دولت بود. دولت باید به جامعه پالس آرامش میداد. اینکه مردم نگران نباشند و وضعیت به بحران نمیرسد. تصمیم در مورد ارز 4200 تومانی بر اساس همین منطق صورت گرفت. البته اتفاقات بعد از آن در مورد شیوه اجرا بحث دیگری است. یا اینکه در مورد همین ارز هم بحث براین بود که نرخ شناور باشد نه اینکه در تمام سالهای بعدی روی عدد 4200 تومان فریز شود.»
این مقطع زمانی برای نهاوندیان حساسترین دوران فعالیت دولت است: «حفظ جان مردم برای دولت مهم بود. بنابراین مسئله جنگ اقتصادی و تأمین نیازهای کشور به اولویت تبدیل شد. جالب است بدانید که در این دوره زمانی امریکا باوجود تمام ادعاهای حقوق بشری، حتی اجازه واردات دارو به کشور را نمیداد. اینها جنایاتی است که آمریکاییها طی سالهای جنگ اقتصادی مرتکب شدند.»
چند سرفصل مدنظر اوست: «در مورد صنایع فولاد، نفت و خودرو تصمیمشان این بود که این صنایع در کشور نابود شوند. اینکه دولت توانست این صنایع را حفظ کند، صنایع پتروشیمی را توسعه دهد و صنایع دیگر مانند لوازم خانگی یا بهداشتی را به سمت توسعه ببرد، یک اتفاق عجیب و پیچیده بود. آنچنانکه تحریم گذاران پیشبینی میکردند، همه صنایع کشور در دوره جنگ اقتصادی باید ویران میشد.»
جنگ اقتصادی یا جنگ تحمیلی؟ کدام سختتر بودند؟ محمد نهاوندیان تجربه حضور در جبهه ها را دارد. او معاون وزارت بازرگانی بود و مسئله تأمین نیازهای مردم و جبهه ها را درک میکند. اما تجربه اش را چنین بازگو میکند: «واقعیت این است که جنگ تحمیلی اقتصادی به مراتب سختتر از جنگ تحمیلی بود. در زمان جنگ تحمیلی، ما صادرات نفت داشتیم. کشتی های ما را در خلیج فارس نمیزدند. یا اینکه از کشورهای همسایه واردات کالا صورت میگرفت. پولهای حاصل از صادرات نفت و کالا وارد کشور میشد و عملاً در زمینه تجارت بین المللی مشکل حادی رخ نداده بود. اما این بار وضعیت فرق داشت. این جنگی که امریکا برپا کرد، ظهور بیرونی نداشت که مردم آن را ببینند. دود و آتشی به چشم نمی آمد ولی درواقع شرایط چندین برابر پیچیده تر و سختتر از زمان جنگ شد. تجارت کالایی ایران را هدف قرار دادند. هر کشوری یا شرکتی با ایران معامله میکرد، به سرعت تحریم میشد. پولهای ایران را در بانکهای خارجی بلوکه کردند. نفتکش های ایران را هدف قراردادند و در چندین مورد آنها را دزدیدند و مصادره کردند. اینها هیچکدام شرایطی نبود که در زمان جنگ تحمیلی حادث شده باشد.»
وضعیت پشت جبهه هم برای او مسئله است: «در زمان جنگ کشور یکدست بود. همه از جبهه ها و رزمندگان حمایت میکردند. کمتر کسی صدای مخالفت داشت و موضوع دفاع از سرزمین و دین به مسئله اول کشور تبدیل شد ولی در زمان جنگ اقتصادی ما پشت جبهه را نداشتیم. انتقادها و کارشکنی ها پایانی نداشت. مسائلی در این دوره رخ داد که بازگویی آنها هم رنج آور است. متأسفم که بگویم، پشت جبهه در دوره جنگ اقتصادی، رزمندگانش را رها کرد.»
این دوره زمانی برای نهاوندیان سرشار از لحظات سخت و تلخ است. خاطرات یکی پس از دیگری از ذهنش عبور میکند: «امیدوارم به زودی قید محرمانگی مصوبات جلسات شورای هماهنگی اقتصادی برداشته شود. آنوقت مردم میتوانند ببیند که چه تصمیماتی در کشور گرفته شد که زندگی سخت تر نشود. در این دوران بحرانهای معیشتی هم برای مردم رخ داد ولی دولت تلاش کرد که طی این دوره زمانی تجارت کالایی با تمام سختیها همچنان تداوم یابد. فروش نفت ادامه پیدا کند، نقل و انتقالات مالی انجام شود و زیرساختهای کشور هم توسعه داده شوند. مانند اینکه بسیاری از طرحهای عمرانی در همین دوره زمانی افتتاح شد.»
او به استراتژی پیچیده هم اشاره می کند: «یک مسئله این است که هیات دولت در این دوره زمانی نباید به مشکلاتی ناشی از جنگ اقتصادی اشاره میکرد چراکه در اینصورت طرف تحریم کننده متوجه میشد که سیاستهایش در ایران جواب داده است. بنابراین سیاست دولت همواره سکوت بوده است. در پس این سیاست، مردم هم مطلع نشدند که دولت زیربار چه فشار سختی قرار داشته است. اینکه در زمان جنگ اقتصادی، پروژه هایی مانند ستاره خلیج فارس یا خط لوله گوره به جاسک افتتاح شده یک موفقیت مثال زدنی است.»
طی سالهای جنگ اقتصادی، دولت با انتقادهای بسیاری مواجه بود. به خصوص تصمیمات اساسی قوه مجریه به سادگی از سوی منتقدان زیر سؤال میرفت. کابینه چقدر در جریان این انتقادات بود؟: «همه انتقادات را میشنیدیم. به خصوص در مورد موضوع ارز 4200 تومانی اینطور نبود که ما ندانیم جامعه اقتصادی چه حرفی میزند. البته در مورد این تصمیم ابتدا وفاقی وجود داشت و مدتی بعد انتقادها آغاز شد. اما مسئله این است که آیا دولت بدون آگاهی از عوارض این موضوع، تصمیمی گرفته است؟ پاسخ این است که خیر. ذکر این نکته بسیار مهم است که تعداد قابل توجهی از تصمیمات دولت در دوره جنگ اقتصادی، از سر اقتضاع بوده است. به همین جهت هم به تصمیمات قید زمانی داده شده است. مثلاً محدودیت واردات 2هزار و 500 قلم کلاً سقف زمانی دارد. یعنی دولت میداند که این تصمیم در منافات با تجارت آزاد است ولی چون امروز ضرورت دارد این عمل انجام میشود ولی پس از طی این دوره بازهم شرایط به حالت عادی بازخواهد گشت. حالا این وضعیت در مورد موقعیتهای دیگر هم تکرار شده است.»
خرداد 1400با حواشی سیاسی انتخابات همراه است. فضای عمومی جامعه با رد صلاحیتهای گسترده سرخورده شده است. ساعت نزدیک 12 ظهر است و نهاوندیان باید در جلسه دیگری شرکت کند: «روزی ناگفتههای این دوره زمانی بیان میشود. مردم قضاوت خواهند کرد.»