سرکنسول سابق ایران در هنگ کنگ و ماکائو:
در حال وارد شدن به دوران جنگ سرد جدید هستیم
سرکنسول سابق ایران در هنگ کنگ و ماکائو و استادیار دانشکده روابط بین الملل دانشگاه تهران درباره چشم اندازه مناقشه اوکراین و در پی آن وضعیت قدرت های بین المللی اظهار داشت: من فکر میکنم منطق جنگ سرد جدید بعضی از این مناقشات من جمله بحران اوکراین را تا اندازه ای تحت تاثیر قرار میدهد و مانع از برخورد میشود.
به گزارش منیبان، به نقل از شفقنا، مهدی فاخری، سرکنسول سابق ایران در هنگ کنگ و ماکائو و استادیار دانشکده روابط بین الملل دانشگاه تهران درباره چشم اندازه مناقشه اوکراین و در پی آن وضعیت قدرت های بین المللی اظهار داشت: من فکر میکنم منطق جنگ سرد جدید بعضی از این مناقشات من جمله بحران اوکراین را تا اندازه ای تحت تاثیر قرار میدهد و مانع از برخورد میشود. ما کمتر از ارتباط موضوع اوکراین با ایران صحبت می کنیم اما دامنه آن می تواند برای ایران هم گسترده باشد و ضربات نامطلوبی برای ما داشته باشد؛ چون به هر حال به علت نوع رابطهای که با روسیه داریم، می توان حدس زد که موضع گیری ایران به کدام سمت خواهد بود و تبعات این جنگ که احتمالاً بخاطر تحریم هاست از بعد نظامی نخواهیم توانست وارد آن بشویم، یک سلسله اقداماتی یک جانبه از سوی غربیها خواهد بود و این وضعیت برای اقتصاد و جامعه ایران هم نمیتواند چندان مثبت باشد. بنابراین اثرات متعدد و متنوعی در این درگیری وجود دارد و دامنه آن فقط به اوکراین محدود نمیشود.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا آینده با دکتر فاخری، کارشناس مسایل اروپا را می خوانید:
_ در مناقشه اوکراین پای قدرتهای بزرگی مثل آمریکا، اروپا و روسیه به میان آمده است. پیش بینی شما از نتیجه این بحران چیست؟ آیا جنگ گسترده ای در پیش خواهد بود یا به همین اتفاقاتی که افتاده بسند می شود و مصالحه می کنند؟
روسیه تلاش می کند این پیام را به دنیا بدهد که از اوکراین به راحتی نمی گذرد
غرب در قضیه اوکراین مداخله نظامی نخواهد کرد
در زمینه ظهور و بروز این مناقشات چند نکته را باید در نظر گرفت؛ نکته اول این است که کشورهای درگیر مسئله تا چه اندازه این موضوع را در حوزه امنیتی خود نشان می بینند و متوسط با نوع تلقی از این مسئله واکنش نشان می دهند. چون اوکراین از زمان اتحاد جماهیر شوروی و بعد از فروپاشی آن، همواره در حوزه امنیتی دارای اولویت روسیه بوده و طبیعی است که در ارتباط با این منطقه و این کشور، روسیه تلاش می کند این پیام را به دنیا بدهد که از این حوزه امنیتی خود به راحتی نمی گذرد. تجربه مشابهی را چند سال پیش در ارتباط با گرجستان داشته است، این کشور اقدام به عمل آورد و حداقل پاسخ نظامی نسبت به مسئله نگرفته است و این دفعه هم پاسخ غرب اینگونه بوده است که مداخله نظامی نخواهد کرد. بنابراین روسیه با اطمینان بیشتری از عدم یک واکنش نظامی در ارتباط با مسئله اوکراین قرار دارد و طبیعتاً از این برتری سیاسی و روانی سعی میکند استفاده کند و این یک گام ، این کشور و منطقه و حتی جهان را به جنگ نزدیک میکند.
اما در آن طرف چون واکنش کشورهای عضو ناتو و نوع حمایت کشورهای اروپایی پاسخ نظامی نبوده بنابراین اوکراین مجبور است که روی امکانات خود و احیاناً چند کشور که ممکن است در این زمینه به آن کمک بکنند یا حمایت سیاسی به عمل بیاورند، حساب کند. که این هم در حقیقت وزنه را به نفع مسکو تغییر می دهد. موضوعی که در این بین مطرح است اعلام رسمی روسیه است مبنی بر اینکه در صورتی که برنامهها و اولویتهای سیاسی امنیتی آن کشور در ارتباط با غرب اروپا و ناتو و اصولاً تقسیمبندی نظامی ای که وجود دارد رعایت شود، قصدی برای حمله نخواهد داشت. بنابراین وقتی صراحتا این مسئله مطرح می شود باید دید که روند، شرایط و مسائل به چه ترتیب است؟ یعنی در شرایط عادی میتوان پیشبینی کرد که برخورد نظامی صورت نمی گیرد اما وقتی شرایط به یک هشدار پیشرفته میرسد در حقیقت کشورها با دو مسئله مواجه هستند؛ یکی اولویت سیاسی امنیتی و دوم مسائلی که مطرح شده و ادعاهایی که از سوی دو طرف درگیری و منازعه طرح شده است که ممکن است آنها را در موضعی قرار دهد که مجبور به اقدام شوند.
اگر جنگ شعله ور شود دیگر نمی شود برای پایان آن تصور خاصی داشت
بیشتر فشار ها در ارتباط با حضور روسیه در بازار انرژی جهان و اروپا است
من فکر میکنم اقدام نظامی پیش نیاید و این بحران در شرایط فعلی کنترل و ثابت نگه داشته می شود تا تضمین هایی یا گفت و گوهایی در ارتباط با مسئله عضویت ناتو و عدم تعرض به حاشیه امن روسیه به لحاظ سیاسی نظامی و حتی اقتصادی صورت بگیرد و اینگونه شاهد کم شدن شعلههای درگیری خواهیم بود. اما اگر موضوع بیانات تهدید آمیزی که دو طرف نسبت به هم داشتند یا احیاناً موضوع از کنترل خارج شدن بر اساس یک واقعه یا یک اتفاق ناخواسته پیش بیاید طبیعتاً این جنگ اگر شعله ور شود دیگر نمی شود برای پایان آن تصور خاصی داشت. اما همه اینها از بعد سیاسی امنیتی است، از حوزه اقتصادی و اقتصاد سیاسی هم می توان به این مسأله نگاه کرد یعنی باید دید که آیا واقعاً عضویت اوکراین در ناتو یا حتی در اتحادیه اروپا اینقدر برای غرب اهمیت دارد که تن به یک جنگ بدهد؟! جنگ در قاره ای که در حال حاضر مسئله های فراوانی دارد. مهاجرتهای ناخواسته اولین تبعات چنین جنگی خواهند بود. آیا اروپا حاضر خواهد بود به چنین جنگی تن در دهد؟ یا خیر؟ میتوان فاکتورهای دیگری را نیز در نظر گرفت مثل اینکه آیا در شرایطی که بازار انرژی جهان به شدت شکننده شده است و نفت به ۱۰۰ دلار رسیده و قیمت گاز تغییر کرده، آیا این برنامهریزی همانطور که تحریم ایران برای خارج کردن ایران از بازار نفت جهانی بود، آیا این وضعیت هم برای تحت شعاع قرار دادن حضور روسیه در بازار گاز جهانی و نفت جهانی خواهد بود یا خیر؟ یعنی اگر مجموعه این مسائل را در کنار همدیگر بگذاریم فکر می کنم نتیجه نهایی میتواند این باشد که بیشتر فشار ها در ارتباط با حضور روسیه در بازار انرژی جهان و بازار انرژی اروپا است و آیا این در نهایت ارزش یک جنگ را خواهد داشت یا نه؟ که من این را بعید می دانم.
_ چرا غرب به دنبال فشار بر روسیه است؟ چرا اروپا به لحاظ نظامی خواهان این است که ناتو را تا نزدیکی مرزهای روسیه بیاورد و همچنین به لحاظ مسائل اقتصادی و مسائل حوزه نفت و گاز در جهت فشار بر روسیه است؟ اساساً غرب در مناقشه اوکراین به دنبال چه چیزی است؟
معادلات جهانی نقطه به نقطه پیش میرود تا یک تصمیم بزرگ تر را ایجاد کند
نوسان پاندولی سیاست خارجی امریکا در بیست سال گذشته با خدشه جدی مواجه شده است
معادلات جهانی نقطه به نقطه پیش میرود تا یک تصمیم بزرگ تر را ایجاد کند و این تصمیم بزرگتر امروز موضوع ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک جهانی است. یعنی اتحادی شکل گرفته است؛ اتحادی بین چین و روسیه یعنی قدرتی که کشورهای دیگر پیدا کردند و هرچند هند که متحد به غرب هم در این گروه حضور دارد ولی به هر حال انقلاب تجاری ای که چین توانست بعد از ورود به w t o ایجاد بکند و بعد هم تبدیل به بزرگترین صادرکننده جهان شد و دومین اقتصاد جهان را ایجاد کرد، همه این ها معادلات جدیدی ایجاد کرده که از یک طرف اقتصاد دنیا و مدیریت اقتصادی دنیا که تا به حال مخصوص امریکا و اروپا بوده است را با یک چالش جدی روبهرو کرد. همین مسئله یعنی افت و خیز سیاست خارجی یا نوسان پاندولی سیاست خارجی امریکا در بیست سال گذشته که در قرن بیست و یکم سبب شده است بخش هایی که تاثیرگذاری سنتی داشتند از جمله نقش آمریکاییها ها در سیاست جهانی، با خدشه جدی مواجه شود.
میل خروج و راست گرایی و پوپولیسم در اروپا و آمریکا وحدت فرا آتلانتیکی ۷۰ سال جهان را با چالش جدی شرقی گرایانه مواجه کرده است
چین و روسیه در مناطقی مثل خاورمیانه، غرب آسیا، امریکای لاتین و آفریقا توانستند وزنه را تغییر دهند
ضعفهای زیرساختی اقتصاد امریکا و بحران مالی بین المللی به این ابرقدرت صدمه بیشتری زده و بعد هم مسائلی که در اتحادیه اروپا مطرح شده مثل برگزیت، بحران های مالی بین المللی و بدهی هایی که برای کشور های عضو اتحادیه به وجود آمد، میل خروج و راست گرایی و پوپولیسم را ایحاد کرده که این ها فاکتورهایی است که وحدت فرا آتلانتیکی ۷۰ سال جهان را با چالش جدی شرقی گرایانه مواجه کرده است. بنابراین فکر میکنم تمامی مسائلی که پیش می آید را باید در چهارچوب تصمیم بزرگتر تحلیل کرد. یعنی چین و روسیه دو قدرت سیاسی اقتصادی هستند که توانستند حضور خود را در مناطقی که نیم قرن امریکایی ها حضور داشتند مثل خاورمیانه، غرب آسیا، امریکای لاتین و آفریقا تثبیت کنند و این وزنه را تغییر دهند. شاخص های سیاسی و اقتصادی در حال تغییر است. بنابراین مجبور هستند در هر نقطهای این تلاش را برای حفظ و گستره سیطره به عمل بیاورند.
کاستن نفوذ روسیه و چین و حتی برزیل و ایران هدف غرب است
مثلاً ممکن است که چهار کشور (اگر اتحادیه را کشور بگیریم) امریکا و اروپا و ژاپن و هند، گروه کوادی را درست کردند که صرفاً برای مقابله با طرح یک کمربند یک جاده ی چین بود این نشان می دهد که میزان تاثیرگذاری بین ۸۰ کشور این ها را با یک نگرانی و دغدغه عمده ای در ارتباط با مدیریت روند جهانی شدن یا رهبری جهانی خود مواجه کرده که چنین اتحاد ها و ائتلاف هایی شکل میگیرد و موضوع کاهش یا کاستن قدرت نفوذ هر کدام از این عناصر میتواند بر وضعیت امروز تاثیرگذار باشد. یعنی کاستن نفوذ روسیه و چین و حتی برزیل و ایران که کشورهایی هستند که امروز در حال تبدیل شدن به یک چالش اند هدف غرب است و غربی ها در این چارچوب برنامه ریزی می کنند و در مسائلی مثل اوکراین و افغانستان واکنش هایی اینطور هیجانی و شتابزده و بعضا حساب نشده نشان میدهند. یعنی قصد این است که نشان داده شود امنیت سیاسی اقتصادی و حتی فرهنگی کشورها همچنان در گرو رهبری بلوک غرب است و علیرغم تحولاتی که طی ۲۰ سال گذشته در اقتصاد اروپا افتاده هنوز غرب حاضر به صرف نظر کردن از این مسئله نیست.
پرونده هایی مثل ایران و روسیه برای برنامه ریزی های کلان سیاسی و اقتصادی در نظر گرفته می شود
من این را اصل مسئله میبینم و در کنار آن محروم کردن ایران از نفت و بازار جهانی آن به خاطر پروژه هستهای یا محروم کردن روسیه از بازار جهانی گاز به بهانه اوکراین و بلاروس و گرجستان، اینها پرونده هایی هستند که برای برنامه ریزی های کلان سیاسی و اقتصادی در نظر گرفته می شود و سعی می شود اجرا شوند. به همین جهت فکر میکنم که نمیتوانیم انحصارا از بعد امنیتی به قضیه نگاه کنیم و نگرش اقتصاد سیاسی یک تصویر روشنتر از واقعیت به ما نشان می دهد و بر همان اساس پیش بینی مربوطه را انجام می دهیم چون اگر بعد امنیتی بخواهیم نگاه کنیم امکان وقوع جنگ خیلی بیشتر است. اگر از بعد اقتصادی سیاسی به موضوع نگریسته شود این احتمال کاهش پیدا میکند به خاطر این که فاکتورهای اقتصادی اجتماعی بسیار متعدد تر و متنوع تری در کنار فاکتور امنیتی نظامی قرار میگیرد و آن را تعدیل و بعضی وقت ها اصلاح میکنند.
_ این درست است که قدرت های بزرگ در حال نزدیک شدن به وضعیت دوران جنگ سرد هستند؟ همان جنگ سردی که قبلا شاهد آن بودیم؟
در حال وارد شدن به دوران جنگ سرد جدید هستیم
منطق رقابت مستقیم و تلاش برای در اختیار گرفتن تکه بزرگتری از کیک بین المللی
دیپلماسی واکسیناسیون یک تلاشی برای تعمیق فاصله شمال و جنوب بود
فکر میکنم در حال وارد شدن به دوران جنگ سرد جدید هستیم و حتی میشود گفت وارد شده ایم و این از زمانی اتفاق افتاد که در قرن بیست و یکم سه واقعه اتفاق افتاد؛ ۱. ورود چین به سازمان جهانی تجارت. ۲. بحث بحران مالی بین المللی. ۳. روی کار آمدن ترامپ که باعث شد موجی از راست گرایی در اروپا به وجود بیاید. این سه واقعه در حقیقت یک جنگ سرد جدید را رقم زد. یعنی نشان دادند که قطب های جدیدی از قدرت شکل گرفته اند که برخلاف قرن بیستم که منطق رقابت در عین همکاری بود، حال منطق رقابت مستقیم و تلاش برای در اختیار گرفتن تکه بزرگتری از کیک بین المللی سبب شده این جنگ سرد شکل گرفته است. اگر محتوای مطالب مطروحه در دنیای واقعی و مجازی مطبوعات و شبکهها را ملاحظه بکنید و نوع رفتارها و مبادلات هیئت ها و روابط تجاری و صنعتی در این اواخر این دیپلماسی واکسیناسیون که خود یک تلاشی برای تعمیق فاصله شمال و جنوب بود و همه اینها باعث شده که یک شکاف دو مرتبه خود را نشان دهد.
جنگ سردی که خیلی هم سرد نیست بلکه در حال ولرم شدن است
منطق جنگ سرد جدید بعضی از این مناقشات مثل بحران اوکراین را تا اندازه ای تحت تاثیر قرار میدهد
دامنه مناقشه اوکراین می تواند برای ایران هم ضربات نامطلوبی داشته باشد
هر درگیری نظامی اثر جهانی پیدا خواهد کرد و به ادامه درگیری به سایر مناطق می انجامد
این جنگ سرد شاید از سال ۲۰۰۸ به بعد علنی تر شده چون وقتی شما بحران مالی بین المللی دارید، تمام کشور ها سعی میکنند از آن فرار کنند اما در این گریز وقتی میبینید حدود ۳ تریلیون دلار اوراق قرضه امریکا توسط چین خریداری میشود، درست است که به امریکا کمک می شود که از آن بحران بگذرد اما این کمک در حقیقت کمک به بقای خود است و به این راحتی از این ابزار نمی تواند صرف نظر کرد. مخصوصاً زمانی که متقابلا به آمریکاییها و اروپاییها اجازه نمیدهند اوراق قرضه چین را بخرند. بنابراین یک تلاش برای مستثنا کردن رقیب از یک سری امتیازات پیش میآید، طبیعتا این تلاش برای مستثنا یا محروم کردن با واکنش متقابل و ائتلاف های متقابل مواجه می شود و نتیجه آن می شود جنگ سردی که خیلی هم سرد نیست بلکه در حال ولرم شدن و احیانا گرم شدن است، به خاطر موضوع اوکراین؛ عرض می کنم اما من فکر میکنم منطق جنگ سرد جدید بعضی از این مناقشات من جمله بحران اوکراین را تا اندازه ای تحت تاثیر قرار میدهد و مانع از برخورد میشود. ما کمتر از ارتباط موضوع اوکراین با ایران صحبت می کنیم اما دامنه آن می تواند برای ایران هم گسترده باشد و ضربات نامطلوبی برای ما داشته باشد؛ چون به هر حال به علت نوع رابطهای که با روسیه داریم، می توان حدس زد که موضع گیری ایران به کدام سمت خواهد بود و تبعات این جنگ که احتمالاً بخاطر تحریم هاست از بعد نظامی نخواهیم توانست وارد آن بشویم، یک سلسله اقداماتی یک جانبه از سوی غربیها خواهد بود و این وضعیت برای اقتصاد و جامعه ایران هم نمیتواند چندان مثبت باشد. بنابراین اثرات متعدد و متنوعی در این درگیری وجود دارد و دامنه آن فقط به اوکراین محدود نمیشود. جنگ اروپا را در بر خواهد گرفت. کشورهایی که با چین و روسیه یا اروپا و امریکا روابط گستردهای دارند طبیعتاً موضعگیریهای خواهند داشت لذا هر درگیری نظامی و برخوردی اثر جهانی پیدا خواهد کرد و به ادامه درگیری نظامی و گسترش آن به سایر مناطق می انجامد.
_ پرونده هستهای ایران در حال پیگیری است. آیا ممکن است مسئله اوکراین بر پرونده هستهای ایران و مذاکرات تاثیر داشته باشد؟
جنگ در اوکراین، اثر خود را بر پرونده هستهای ایران خواهد داشت
همه کشور های درگیر در توافق احتمالاً میخواهند از این مسئله پرهیز کنند اما اگر درگیری به وجود بیاید جنگ در اوکراین، اثر خود را بر پرونده هستهای ایران خواهد داشت. این قابل پیش بینی است چون یکی از طرفهای درگیر روسیه است و دیگری اروپا است. یکی از طرفهای درگیر در مذاکرات برجام هم روسیه است و روسیه با توجه به تجربهای که از سال ۲۰۱۲ وجود دارد طبیعتاً راحت از این موضوع گذر نخواهد کرد. در کنار روسیه احتمالاً تمام کشورها درگیر و اوکراین نیر به میان می آید. ممکن است برخی کشور ها از روسیه به هر سطحی پشتیبانی داشته باشند و در ارتباط با این موضوع میتوانند مواضع خود را تنظیم کنند ولی به صورت کلی فکر می کنم که دیگر کشورها از جمله خود ایران و ۵ کشور دیگری که درگیر این مسئله هستند، احتمالاً ابزارهایی در پیش خواهند گرفت که مانع از اثرگذاری بر این مسئله شود و در غیر اینصورت گذشته از اوکراین یک دغدغه جدید برای غربیها و همچنین برای شرقیها پیش خواهد آمد. فکر میکنم جمعبندی کلان این نباشد که تعداد و سطح و عمق این بحران ها همزمان گسترش پیدا بکند. مگر اینکه موضوع جنگ جهانی پیش بیاید.
_ مساله وجه المصالحه قرار دادن ایران چطور؟ چون برخی معتقدند روسیه به نوعی از طرف ایران در حال پیگیری مذاکرات است.
مسئله پرونده هستهای ایران ابعاد منطقهای و جهانی دارد و امکان اینکه یک کشور به تنهایی بتواند بر کل روند تاثیر بگذارد چندان محتمل نیست
من موافق این نیستم که روسیه از طرف ایران دنبال پیگیری است. فکر می کنم که با توجه به اینکه مسئله پرونده هستهای ما ابعاد منطقهای و جهانی دارد، امکان اینکه یک کشور به تنهایی بتواند بر کل روند تاثیر بگذارد چندان محتمل نیست. هر چند که آن کشور روسیه باشد. یعنی حتما روسیه در ارتباط با منافع ملی خود سیاست های بین المللی خود را تنظیم میکند ولی بقیه کشورها هم در مسندی نیستند که اجازه دهند حتی یک قدرت بزرگ تمام سرنوشت جهان را تصمیم گیری کند. بحث برجام موضوع خاورمیانهای و اروپایی و شرق آسیایی است. اینها ابعادی نیست که به راحتی بتوانیم بگوییم که یک قدرت حاضر در این مذاکرات که به پرستیژ بین المللی خود هم فکر میکند، بتواند این روند را در اختیار بگیرد و به تنهایی پیش ببرد و کنترل کند. من این احتمال را نمیبینم ولی طبیعتاً روسیه همانطور که قبلا هم در مذاکرات بینالمللی دیدیم، منافع ملی خود را بیشتر و مهم میداند تا بقیه روند های مذاکراتی. اصولاً تمام کشورها باید این طور باشد همانطور که امریکاییها و چینی ها همینطور هستند. ما ایرانی ها هم باید اینگونه باشیم منافع ملی ما فراتر از دیگر ایده ها باشند و سایر مسائل باید دورتر قرار بگیرند.