سعید معدنی معتقد است برای ممنوع‌الفعالیت کردن هنرمندان، باید یک چهارچوبی وجود داشته باشد و اگر این ماجرا اعمال نشود، امنیت و اعتماد از جامعه و بین هنرمندان می‌رود و حتی خلاقیت هنرمند را هم محدود می‌کند.

به گزارش منیبان، خبرآنلاین نوشت: این روزها بحث داغ سینما، ممنوع‌التصویری و ممنوع‌الفعالیتی هنرمندانی است که سال‌هاست برای فرهنگ و هنر کشور تلاش کردند. هنرمندانی که سازمان سینمایی تصمیم گرفت در یک شب آن‌ها را از کار بیکار کند، آن هم با استفاده از دو واژه ممنوع‌التصویری و ممنوع‌الفعالیتی. موضوعی که کامبیز نوروزی، وکیل پایه یک دادگستری اعلام کرد که سازمان سینمایی به هیچ عنوان حق انجام چنین کاری را ندارد و کنار گذاشتن هنرمندان از حرفه اصلیشان فقط باید توسط دادگاه انجام شود. اما واکنش محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، به فعل منع کردن هنرمند از انجام فعالیت نبود، بلکه تنها به این نکته اشاره کرده که ممنوع‌التصویری کلمه بدی است، دوستان گفته‌ام از کلماتی استفاده نکننده که اندازه‌اش به فعل نمی‌خورد.

اما ماجرا این است که جدای از سنگین بودن این واژه، خود عمل هم تاثیر نابه هنجاری روی هنرمندان، مخاطبان جامعه و اعتماد اجتماعی دارد، برای بررسی این موضوع به گفت‌وگو با سعید معدنی، جامعه شناس پرداختیم که در ادامه می‌خوانید:

پیشنهاد ویژه

شرایط منع کردن یک انسان از حرفه اصلی‌اش چیست و چه آثار مخربی روی او می‌گذارد؟

اگر مسئولی درباره ممنوع الفعایتی هنرمندان حرفی می‌زند یا اقدامی می‌کند، حتما باید طبق قانون باشد، نه اینکه بر اساس یک شعار نظر دهد. حالا نکته این است که قانون درباره این موضوع چه کاری انجام می‌دهد؟ آیا این هنرمند می‌تواند به فعالیت خود ادامه دهد یا نه! ما اگر بخواهیم فرا قانونی عمل کنیم، قطعا با عناصر دیگری هم مشکل خواهیم داشت. هر وزیری، هر مسئولی و هرکسی که جایگاهی دارد، اگر حرفی می‌زند، منع یا انتصابی انجام می‌دهد، باید ذیل قانون باشد، حالا نکته اصلی اینجاست که اگر قرار است هنرمندی ممنوع الفعالیت شود، آیا این کار قانونی هست؟ چه کسی این قانون را تصویب کرده، چه زمانی تصویب شده و بر اساس چه ماده یا بندی این هنرمندان باید محروم شوند؟ ما در قرن ۲۱ هستیم و نمی‌توانیم فراقانونی رفتار کنیم، اما گاهی اوقات این‌گونه رفتار می‌کنیم. اگر حضور در محفلی یا انجام رفتاری منع قانونی دارد، از ابتدا باید قید شود، تا هنرمندان سمت آن نروند. نکته دیگر این است که ممنوع الفعالیتی، باعث قطع نان و شغل فرد می‌شود. پس دو نکته اینجا وجود دارد؛ اول اینکه اگر منع رفتاری وجود دارد باید تبدیل به قانون شود و حتما بیان شود و دوم اینکه اگر قرار است هنرمندی ممنوع الفعالیت شود، حتما باید تامین مالی برای او صورت گیرد.

زیان‌های اجتماعی موضوع ممنوع‌الفعالیتی چیست؟

این ماجرای ممنوع‌الفعالیتی تبعات زیادی دارد، یکی اینکه در جامعه نوعی نگرانی، سوءظن و عدم اعتماد ایجاد می‌کند و این عدم اعتماد باعث کاهش یا نابودی سرمایه اجتماعی می‌شود. همچنین ممنوع الفعالیتی هنرمند، زندگی فرد را مختل و او را از حالت عادی خارج می‌کند، چرا که هر فرد در جامعه حقوقی اساسی دارد که بایستی به آن احترام گذاشته شود. اگر حکومتگران ما می‌خواهند به معنای واقعی کلمه هنرمندی را از انجام فعالیتی منع کنند، باید دلیل آن را جز به جز شرح دهند و حتی حد و حدود مسائل ممنوعه را هم مطرح کنند.

ماجرای ممنوع‌الفعالیتی چه بار روانی برای هنرمندان و حتی افراد جامعه به ارمغان می‌آورد؟ آیا باعث بی اعتمادسازی مردم نسبت به مسئولان سینمایی می‌شود؟

بله، قطعا باعث ترویج بی‌اعتمادی می‌شود. هنرمند باید آزاد باشد، از محدودیتی نترسد. در واقع با استفاده از الفاظی چون ممنوع‌الفعالیتی و این موارد نباید او را بترسانیم. زیرا بخاطر ترسی که بر آن‌ها حاکم می‌شود، مجبورند که از خلاقیت و کیفیت آثاری که تولید می‌کنند و حتی نوع برخورد خود بکاهند و خودشان را مقید کنند.

منظور از مقید در قید و بند بودنِ چهارچوب خاصی است، یا خود سانسوری؟

یک نوع سانسور ذهنی به معنای همان خودسانسوری مدنظر است که پر و بال هنرمند را می‌بندد. هنر، عرصه خلاقیت است و اگر در این مسیر هنرمند محدود شود، دیگر نمی‌تواند آورده‌ و حتی فایده‌ای برای جامعه داشته باشد. به همین جهت هنرمند هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ کاری دغدغه دارد و این موضوع برای جامعه و روان فرد اصلا مناسب نیست.

خودسانسوری هنرمندان علاوه بر کاهش عملکرد خودشان، باعث ایجاد نا امنی در بین صنف سینماگران هم می‌شود و نتایج این ماجرا برای مردم و سینماگران چیست؟

بله، نه تنها باعث ایجاد حس بی‌اعتمادی و خودسانسوری می‌شود، بلکه، حس ناامنی را هم ایجاد می‌کند و نتیجه‌اش خالی شدن عرصه هنر از هنرمندان است که حالا یا امکان دارد یا با مهاجرت این اتفاق رخ دهد، یا با قهر کردن. این‌گونه کشور تمام سرمایه خود را از دست خواهد داد و نتیجه‌اش برای مردم هم شکل‌گیری نوعی افسردگی عمومی است، چون به تدریج کسانی را از دست می‌دهند که با آن‌ها خاطرات زیادی ساختند.

برای پیگیری ماجرای ممنوع‌الفعالیتی هنرمندان، با مسئولان زیادی تماس گرفتیم و خواستیم ماجرا را از زبان آن‌ها بشنویم، اما نه تنها حاضر نشدند درباره این موضوع صحبت کنند، بلکه پس از مدتی دو نفر از آن‌ها نیز از سمت خود استعفا دادند. فکر می‌کنید چه وجهی از مسائل جامعه‌شناختی در این ماجرا شکل گرفته که هیچ مسئولی حاضر به پاسخگویی نیست؟

فکر می‌کنم این اتفاق به این دلیل رخ داده که مسئولان خودشان را موظف به پاسخگویی نمی‌دانند و دربرابر مردم که هنرمندان هم شاملش می‌شوند، احساس مسئولیت ندارند و چندان هم به افکار عمومی و ذهن جامعه توجه نمی‌کنند به همین دلیل هم هست که در یک شب، به راحتی یک نفر از زندگی حرفه‌ای خود کنار گذاشته می‌شود.

کدخبر: 105945 تاریخ انتشار