چند روز قبل زوج جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده خواهان رسیدگی به پرونده خود شدند وقتی آن‌ها وارد شعبه شده و مقابل قاضی نشستند مرد جوان گفت: آقای قاضی این خانم همسر من است. ما الان تقریباً ۳ ماه است ازدواج کرده‌ایم و با هم در یک خانه زندگی می‌کنیم، اما همسرم با مادر و خواهر من نمی‌سازد.

به گزارش منیبان؛ تازه عروس ۲۰ ساله که در یک مهمانی به مادر شوهرش توهین و بی احترامی کرده بود با دادخواست طلاق همسرش روبه رو شد.

چند روز قبل زوج جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده خواهان رسیدگی به پرونده خود شدند وقتی آن ها وارد شعبه شده و مقابل قاضی نشستند مرد جوان گفت: آقای قاضی این خانم همسر من است. ما الان تقریباً ۳ ماه است ازدواج کرده ایم و با هم در یک خانه زندگی می کنیم، اما همسرم با مادر و خواهر من نمی سازد؛ مدام با هم بحث می کنند و سر موضوعات کوچک مثل رنگ لباس، چیدمان مبل و مسائل بی ارزش با هم درگیر می شوند. جناب قاضی از نظر من هر دو آن ها یعنی هم مادرم هم همسرم مقصر هستند، البته همسرم بیشتر مقصر است، چرا که جواب مادر من را با لحن تند می دهد و الان من دیگر توان ندارم سازش بین آن ها ایجاد کنم؛ گفتم بیایم اینجا بلکه شما فکری به حال ما کنید.

پیشنهاد ویژه

قاضی رو به زن جوان کرد و گفت: شما واقعاً به مادر شوهرت بی احترامی می کنی؟

زن جوان که حدود ۲۰ سال داشت، گفت: جناب قاضی مادرشوهر و خواهرشوهرم زبانشان مثل مار نیش دارد، مدام در زندگی ما دخالت می کنند و نظر می دهند. به عنوان مثال روز نامزدی از لباس و آرایش من در میهمانی ایراد گرفتند، خیلی تا الان تحمل کرده ام، اما دیگر نمی توانم سکوت کنم و باید جواب بدهم.

در این موقع مرد جوان گفت: جناب قاضی همسرم به مادر من بی احترامی می کند؛ در مجلس میهمانی همین چند هفته قبل دعوا کردند و سبب شد من این دادخواست طلاق را بدهم. این خانم پیش فامیل به مادر من توهین و فحاشی کرده و ناسزا گفته است. مادر من برایم قابل احترام است، حتی اگر اشتباه هم داشته باشد، من نمی توانم به او حرفی بزنم، اگر دخالت هم کند به او چیزی نمی گویم، چون مادر است و احترامش واجب و این را این خانم متوجه نمی شود.

در این موقع عروس جوان دستش را به نشانه اعتراض بالا آورد و گفت: می بینید جناب قاضی چه منطقی دارد؟

مرد جوان با لحنی تندتر گفت: با این رفتار هایی که این خانم کرده دیگر در خانواده ام جایی ندارم، یا باید او را طلاق بدهم یا از خانواده ام جدا شوم که آن وقت باید در خیابان چادر بزنیم و گدایی کنم، چون من خانه مستقل ندارم و خانواده ام مرا حمایت می کنند و الان هم در خانه ای که پدرم خریده زندگی می کنیم، پس باید احترام آن ها را نگه داریم. همسرش نیز در حالی که حلقه ازدواجش را از دست بیرون می آورد گفت: فکر می کنی برای من شوهر قحط است. تو و خانواده ات در شأن خانواده ما نبودید و نیستید، اشتباه کردم که به تو بله گفتم تمام مهریه ام را از تو و خانواده ات می گیرم و بعد می روم.

قاضی پس از شنیدن این صحبت ها رو به مرد جوان کرد و گفت فعلاً دو ماه به کلاس مشاوره بروید و در جلسه بعدی خانواده ات را هم بیاور. می خواهم با آن ها هم صحبت کنم. سعی کن تعادل را بین همسر و خانواده ات ایجاد کنی. حالا بیا این صورت جلسه را امضا کن نوبت رسیدگی به پرونده به بعد موکول می شود.

کدخبر: 108985 تاریخ انتشار