- آرشیو اخبار 1
- اجتماعی 2
مرور حوادث گذشته؛
نابودی شوهر در پی رابطه شیطانی با دو مرد خارجی
زنی که متهم است در پی ارتباط با مردی افغان به او در قتل شوهرش کمک کرده، وقتی در برابر قضات قرار گرفت، نهتنها قتل را انکار کرد، بلکه گفت: متهم افغان را که هنوز فراری است نمیشناسد.
به گزارش منیبان؛ کارآگاهان جنایی استان تهران شامگاه ۲۱ دی سال ۹۳ وقتی از مرگ مشکوک مردی در خانه اش مطلع شدند، به آنجا رفتند و فهمیدند این مرد به نام حسام با ضربات چاقو از پا درآمده است. از آنجا که هیچ نشانه ای دال بر ورود به زور به خانه وجود نداشت، مأموران به همسر این مرد به نام راضیه ظنین شدند و او را بازداشت کردند.
راضیه وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، به همدستی در قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: من با مردی افغان به نام رزاق آشنا شدم و حدود دو ماه با هم به صورت تلفنی در ارتباط بودیم تا اینکه رزاق از ایران رفت و به کشورش برگشت. او شماره تلفن مرا به یکی از هم وطنانش به نام شمس داد. بعد از آن شمس به من تلفن زد و رابطه تلفنی ما شروع شد.
در جریان همین ارتباط بود که شمس به من گفت: باید شوهرم را به قتل برسانیم، چون او مانع ادامه این رابطه است. من پیشنهاد شمس را قبول نکردم، اما آن قدر اصرار کرد تا اینکه بالاخره قانع شدم. او شب حادثه به خانه ما آمد و شوهرم را با چاقو کشت، بعد هم فرار کرد. درحالی که جسد حسام به پزشکی قانونی منتقل شده بود، تحقیقات برای یافتن ردی از مرد افغان آغاز شد، اما این تجسس ها هیچ فایده ای نداشت و نشانه ای از شمس به دست نیامد. در این مدت راضیه که با دو اتهام معاونت در قتل و رابطه نامشروع مواجه بود، به سبب اتهام دوم پای میز محاکمه رفت، اما در آنجا هر نوع رابطه نامشروعی را انکار کرد و در نهایت از این اتهام تبرئه شد، باوجوداین او طبق کیفرخواست صادرشده از سوی دادسرای جنایی، به معاونت در قتل شوهرش متهم بود. از سویی اولیای دم مقتول اعلام کرده بودند خواستار قصاص قاتل هستند.
سرانجام بعد از گذشت پنج سال از این واقعه درحالی که متهم اصلی هنوز فراری است، پرونده در اختیار قضات شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. متهم دیروز پای میز محاکمه رفت. در این جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و سپس نوبت به راضیه رسید تا از خودش دفاع کند. او وقتی در برابر قضات ایستاد، گفت: اتهامش را قبول ندارد و هیچ نقشی در قتل شوهرش نداشته است.
این زن گفت: من اصلا شمس را نمی شناختم و تا قبل از شب حادثه فقط یک بار او را دیده بودم. آن دفعه شمس همراه شوهرم به خانه ما آمد و دو نفری کیسه ای مشکی رنگ را در حیاط باغچه دفن کردند. وقتی از شوهرم پرسیدم داخل کیسه چیست، جواب داد سیب زمینی است و بعد هم گفت: من حق ندارم در این موضوع دخالت کنم. بعد از آن شمس رفت و دیگر خبری از او نداشتم و ندیدمش تا اینکه شب حادثه او وارد خانه ما شد و شوهرم را با چاقو کشت.
شمس بسیار خشن بود و مرا تهدید کرد. او درحالی که روانی به نظر می رسید، گفت: اگر پنج نفر را به قتل برساند، به بهشت می رود، به همین دلیل اگر من درباره او حرفی بزنم، من و فرزندم را می کشد. من که به شدت ترسیده بودم، تحت تأثیر حرف های مرد افغان بعد از دستگیری اعتراف کردم خودم در قتل شوهرم نقش داشته ام، درحالی که واقعیت این گونه نیست و من کاملا بی گناه هستم.
بنا بر این گزارش، هیئت قضات بعد از شنیدن حرف های متهم، برای تصمیم گیری دراین باره وارد شور شدند.