وحید اشتری و وحید جلیلی در جریان عدالتخواه تبدیل به دو نماد در «گفتمان عدالتخواهی» شدند یکی مطرود در حال شمارش روزهای باقیمانده تا آغاز حکم حبس و دیگری محبوب و قائم‌ مقام صداوسیما.

به گزارش منیبان، نه ماه پیش وقتی وحید اشتری در برنامه پاراگراف اعتمادآنلاین در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «آیا در جریان عدالتخواه پسران علیه پدران شوریده‌اند» گفت که «عدالتخواهی با پدرکشی شکل گرفته است». آنچه در خرداد 1401 برای ما روشن بود، اختلاف و جدایی جدی بین نسل قبلی و بعدی عدالتخواهان بود؛ جدایی بین پدران و پسران، بین مرادان و مریدان. بین چهره‌هایی همچون وحید جلیلی، سعید زیباکلام، رحیم پورازغدی، سعید قاسمی با سوت‌زن‌های عدالتخواه؛ سیدمهدی صدرالساداتی، سلمان کدیور، امیر تفرشی و البته وحید اشتری. پسران جریان عدالتخواه برخلاف پدران به نشستن پشت تریبون‌های همیشه برقرار اصولگرا بسنده نکردند و از کلی‌گویی فاصله گرفتند. آنها برای سوت زدن درباره مصادیق فساد - بدون ملاحظه خطوط قرمزهای مرسوم- به کف فضای مجازی آمدند و تاختند. این فاصله در زمان گفت‌وگوی اشتری با ما ملموس بود و محور یکی از سوالات‌مان شد.

اشتری اما فراتر از فاصله، از شورش پسران علیه پدران گفت و آن را ذات عدالتخواهی خواند. حتی از اشتری سوال کردیم که چگونه می‌خواهند شورش کنند وقتی منتسب به چهره‌هایی مثل وحید جلیلی و سعید زیباکلام هستند. او این انتساب را نه رد کرد و نه تایید و با گفتن اینکه «این چهره‌ها خودشان امروز دور یک میز نمی‌نشینند» از فاصله‌های جدی خبر داد. در خرداد ۱۴۰۱، کسی تصور نمی‌کرد این «شورش» وحید اشتری را روانه زندان کند چرا که از سویی عدالتخواهان از دنده چپ اصولگرایان بلند شده بودند و قرار نبود چاقو دسته خودش را ببرد. این پسران توسط آن پدران، برای تاختن بر جناح دیگر تربیت شده بودند و قرار نبود سرنخ از دست‌شان در برود ؛ در مقابل هم قرار نبود پسران در سکوت پدران به زندان بروند چرا که حبس برای نیروهای سیاسی عموما سرزمینی است که «خودی‌ها» جایی در آن ندارند.

پیشنهاد ویژه

وحید اشتری نماد پسران جریان عدالتخواه است؛ پسرانی که روزگاری حلقه نزدیکان پدر معنوی این جریان بودند؛ وحید جلیلی. بازی روزگار یا جبر سیاست اما حالا این دو وحید را در شرایطی عجیب قرار داده؛ وحید اشتری در آستانه گذراندن حکم خود قرار دارد و امروز و فردا باید به زندان برود و وحید جلیلی در صدا و سیما امپراتوری رسانه‌ای‌اش را تحکیم می‌کند. سوال اصلی اما علت این فاصله است. چرا شعار عدالتخواهی که در دهه 80 توسط چهره‌هایی همچون وحید جلیلی و سعید زیباکلام با بحث‌های گفتمانی رحیم پور‌ازغدی و مجلس گرم‌کنی سعید قاسمی، به راه افتاد به دست چهره‌هایی همچون وحید اشتری فرمی دیگر یافته و راه جدایی بر طالع‌شان افتاده است؟

برای پاسخ به این پرسش تحلیل کلی از جریان عدالتخواهی لازم است؛ جریانی که امروز اسامی از خود جریان مهم‌تر و مدعی‌تر هستند. چهره‌هایی که خود را عدالتخواه می‌دانند و می‌خوانند امروز آرایشی جدید دارند و دیگر در قالب یک جریان کلی با یک نام قابل تقسیم‌بندی نیستند. مهم‌تر از همه دعوای «عدالت» و «ولایت» خود شکاف جدیدی در جریان عدالتخواهی ایجاد کرد. این گزارش اما تنها به دنبال مرور سرنوشت متفاوت دو وحید است. برای پاسخ به این سوال باید به روزگار طلایی این جریان و دو وحید برگردیم؛ سال‌هایی که وحید جلیلی مراد دانشجویان عدالتخواه است و وحید اشتری و مریدان دیگر جلیلی، ساده‌زیستی و زبان تند و تیزش در نقد قدرت را می‌استایند.

تهران، دانشگاه تهران، سال 13۸۷. وحید اشتری از محله خاک سفید به دانشگاه تهران آمده . به روایت خودش هم درس سیاست می‌خواند و هم طلبه است. فضای دانشگاه تهران مملو از شعارهای احمدی‌نژادی است. فساد و رانت متعلق به جناح اصلاحات است و جریان هاشمی و لاغیر. جریان انقلابی همان است که وحید جلیلی و برادرش می‌گویند؛ مبارزه با رانت و فساد و اشراف‌گری. هدف هم روشن است؛ غیرخودی‌ها. سال بعد وحید جلیلی که سال دوم رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران است، رییس بسیج دانشگاه تهران می‌شود و به گفته دانشجویان آن زمان در زمان رخدادهای بعد از انتخابات سال 1388 کاملا «انقلابی»  عمل می‌کند.

در آن سال‌ها روابط بین دو وحید مشابه عکس معروف‌شان است. همان که مقابل یک موتور ایستاده‌اند. حالت این دو در عکس قصه رفاقت و شاگرد و استادی است، استاد و شاگردی که قرار است عدالت را مطالبه کنند. مشخص نیست در لحظات بعد از گرفتن این عکس قرار است اشتری ترک جلیلی بنشیند یا بالعکس . عکس معروف وحید اشتری و وحید جلیلی متعلق به همان سال‌ها است. احتمالا سال 78 یا 88. در داخل جریان عدالتخواه هم، موسم، موسم گفتمان‌سازی است. استاد درس می‌دهد و شاگرد درس پس می‌دهد.

 گفته‌های یکی از فعالان عدالتخواه که نمی‌خواهد با ما مصاحبه کند اما در برابر چند پرسش درباره نوع ارتباط، پاسخ‌هایی می‌دهد نشان از این الفت و نزدیکی بین پسران جریان عدالتخواه و برادران جلیلی دارد: «ما هنوز با این آقایون رودربایستی‌های شخصی داریم. دل‌مان نمی‌خواهد توی روی‌شان بایستیم اما خب چه می‌شود کرد، نمی‌توانیم در بیان مطالبات تفکیک قائل شویم وگرنه که خب قصدی برای ایستادن در روی آنها نداشته و نداریم. بیشتر بچه‌ها این ملاحظات شخصی را دارند اما از جایی به بعد آنها کارهای ما را قبول نداشتند چون از دایره نقد ما و مسائلی که در ارتباط با برخی افراد طرح می‌شد، شاید رضایت قلبی نداشتند.»

همان سال‌ها اشتری عضو تیم رسانه‌ای سعید جلیلی شد و زیر سایه عدالتخواهی جلیلیون رفت و به گفته خودش چندصد مسجد و دانشگاه را تک‌تک برای حزب‌اللهی‌ها سخنرانی می‌کرده تا محتوای جنبش عدالتخواهی را برای آنها روشن سازد. همان زمان که به گفته برخی دانشجویان ورودی همان‌سال‌ها و نزدیکان به این حلقه پسران در دانشگاه تهران، آنها سال‌های زیادی با سجاد صفارهرندی- پسر وزیر ارشاد دولت احمدی‌نژاد- و امیر حسین ثابتی- مجری فعلی برنامه جهان آرا-  همکاری داشته‌اند. در سال‌های اخیر ویدیویی از اشتری در فضای مجازی منتشر شد، ویدیویی قدیمی که او با لباس سپاه از مدافعین حرم می‌گوید. تا چند سال بعد احتمالا وحید جلیلی به وحید اشتری خیلی افتخار  می‌کند.

دهه90؛ حفظ حرمت‌ها و توسل به اشتراکات

دهه90، دهه تثبیت جلیلی و اشتری است. هر دو در سخنرانی‌های‌شان عدالتخواهان را افشاگر فساد و مطالبه‌گر معرفی می‌کنند و از سوی رسانه‌های اصولگرا مورد حمایت کامل هستند. همان سال‌ها «مشرق‌نیوز» در گزارشی به شکل مفصل به معرفی این گروه پرداخته و کانون اصلی عدالت‌خواهان را سال ۱۳۸۸، بعد از اعتراضات گسترده در دانشگاه‌ها، به‌طور خاص «بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران» معرفی کرده و وحید جلیلی را رهبر معنوی این جریان.

در همین گزارش مشرق‌نیوز نوشته شده است: «برخی چهره‌های جوان دانشجو به واسطه‌ استعداد سخنوری، جوشش انقلابی و احساسات پاک و نیالوده در دفاع از انقلاب و نظام، در بحبوحه همین مجادلات، تبدیل به چهره‌های اصلی جریان‌های دانشجویی وفادار به نظام، موسوم به عدالتخواهان شدند.»

سال 1397 است که وحید جلیلی با سخنرانی در نشست سراسری «جنبش عدالتخواه دانشجویی»، این گروه را آرمان‌خواه و انقلابی خواند و وجه تمایز آن با سایر گروه‌های افشاگر را با مفهوم «عدالت‌خواهی‌های ظالمانه» توضیح داد. همان سال‌هاست که «حامد کاشانی»، روحانی معروف این جریان، وحید اشتری و «میلاد گودرزی» در مورد برخی از شبکه‌های فساد و افراد صاحب‌نام و ذی‌نفوذ بی‌پروا افشاگری کردند. آنها با استفاده از پوشش رسانه‌ای برخی از رسانه‌های نزدیک به اصولگرایان مانند مشرق‌نیوز، «رجانیوز» و شبکه تلویزیونی «افق»، کم‌کم توجه مخاطبین در فضای مجازی را جلب و کمی بعد توییتر را محمل اصلی طرح مطالب خود قرار دادند.

همان سال‌هاست که پای آقازاده‌ها به مطالب عدالتخواهان به خصوص اشتری باز شد؛ «باقر هاشمی شاهرودی» و داماد «علی شمخانی» و البته سازمان‌هایی مانند «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» که با انتشار نامه‌های سربرگ‌دار اداری و برخی نامه‌های محرمانه، نقل محفل افشاگری عدالتخواهان قرار گرفتند. چند سال بعد هم پرونده دختر نعمت‌زاده دست این جریان بود.

وحید اشتری در سال‌های ابتدایی دهه 90 مشغول افشاگری علیه دولت روحانی و لیبرال‌هاست. وحید جلیلی هم مسند «نقد قدرت» را دارد، از نقد صدا و سیما و نامه نوشتن به چهره‌ای در دفتر رهبری همچون حسین محمدی که پیش از نام ذکر نامش برای رسانه‌ها با احتیاط بود. برجام وسیاست خارجی سهم نقد سعید بود و حلقه‌های قدرت و امور فرهنگی و رسانه‌ای سهم نقد وحید. وحید اشتری هم که هنوز مرید جلیلیون است، دنباله‌روی اوکه قرار است تمامی ساختارهای فساد را با عدالتخواهی دگرگون کند. از سال 98 اما گویا عدالت برای هر دو وحید معنای جدایی گرفت. برای وحید جلیلی عدالتخواهی به گفته خودش دیگر «کار فرهنگی» شد، اما وحید اشتری با یافتن معابر فساد به چهره‌هایی رسید که جلیلیون حداقل در ظاهر حال نمی‌خواستند از آنها نامی برده شود و حمایتی از پسران در پروژه‌های جدیدشان نمی‌کردند، باطن را البته خدای داند.

شهرداری، دو راهی جدایی

به نظر می‌رسد چهره‌های اصلی و ایدئولوگ در جریان عدالتخواهی از اینکه مساله هلدینگ یاس و بعد از آن سیسمونی گیت و بسیاری از چهر‌ه‌های دیگر در نهادهای مختلف سوژه افشاگری پسران شد، رضایت ندارند.

با دقت در نوع روابط سیاسی بین جلیلیون و قالیباف البته هیچ نشانی از الفت که نمی‌بینیم، بدون شک رقابت سرسخت تنها برچسبی است که می‌توان به این رابطه زد. با این وجود در برهه‌ای از زمان که ذره‌بین برخی جوانان عدالتخواه روی محمدباقر قالیباف متمرکز شد، نشانی از همراهی ایدئولوگ‌های عدالتخواه از جوانان فعال در توییتر دیده نمی‌شود. به روایت یکی از این چهره‌ها «آقا وحید از برخی رفتارهای بچه‌های عدالتخواه رضایت نداشت، شاید چیز علنی نمی‌گفت، اما رفت و آمدها کمتر شده بود. اسم خاصی نمی‌برد که چرا این کار را یا آن کار را می‌کنید اما شاید در ذهنش این بود که اینجور زدن و موضع‌گیری علیه افراد باعث سوءاستفاده دشمن می‌شود.

حرف خاصی زده نمی‌شد یا گلایه و نقد و تذکری مطرح نشد اما معلوم بود که این رویه چندان هم مورد تاییدش نیست». بدون تعارف شاید برادران جلیلی به خصوص وحید از اینکه یک نفر از مریدان قدیمی‌اش نسخه یکی از رقبای اصولگرای برادرش را بپیچد، ناراضی هم نباشد اما بدون شک دیگر نمی‌خواهد نامش با نام این افراد گره بخورد. برای وحید جلیلی دیگر آن عکس قدیمی معنی ندارد؛ هرکس باید سوار موتور خود بشود و راه خود را برود، وحید به زندان و وحید به جام جم. این سکوت برای آنها کم هزینه هست؛ هم دستاورد سیاسی دارد و هم بدنامی زدن چهره‌های اصولگرا و ایجاد دشمنی برای جبهه انقلاب را ندارد.

وحید اشتری بعد از ماجرای هلدینگ یاس سخنرانی و مصاحبه‌ای نبود که در آن علیه قالیباف سخن نگوید. ماجرای سیسمونی‌گیت هم دیگر به حساب خود عدالتخواهان ضربه آخر به قالیباف بود. موضوعی که مرزبندی‌ها را بین نیروهای اصولگرا با عدالتخواهان نسل دوم بیش از پیش شفاف کرد و حتی پای داماد رییسی هم در یک فایل صوتی به میان کشیده شد.

محمود رضوی، مشاور قالیباف همان زمان افشای سفر خانواده قالیباف به استانبول و خرید سیسمونی را «پروژه امنیتی» و «پروژه‌سازی محافل پشت پرده» خواند و گفت: «از دستگاه‌های امنیتی توقع است که تکلیف این محفل یا نهاد را معین کنند.» رضوی گفت: «هیچکس از باردار بودن دختر قالیباف خبر نداشت و شناسایی خانواده او با ماسک در فرودگاه استانبول و اشاره به باردار بودن دختر قالیباف کار یک فرد عادی نمی‌تواند باشد».

بعد از این ماجرا بود که وحید اشتری خبر داد که به اتهام نشر اکاذیب و انتساب اعمال خلاف واقعیت به اشخاص حقوقی و حقیقی به قصد اضرار و تشویش اذهان عمومی محکوم شناخته شده است. روابط عمومی دادگستری استان تهران در همین زمینه اعلام کرد که دادنامه صادره مربوط به چند پرونده اتهامی وحید اشتری است و آن طور که به اشتباه از سوی وی عنوان شده صرفا مربوط به یکی از پرونده‌های متهم نیست. نزدیکان قالیباف از همان زمان تا امروز اعلام کردند که در ماجرای سیسمونی‌گیت هیچ شکایتی از جانب قالیباف علیه اشتری مطرح نشده است. در ماه‌های بعد آنقدر درباره این مساله و حکم دادگاه او مطلب گفته شد که هر روز پای ثابت توییتر هشتک اشتری بود و ماجرای حکم و شاکی و دادگاهش. در نهایت اعلام کرد که دیگر در این زمینه فعالیتی نمی‌کند و از این پس سوت‌زنی و عدالتخواهی با این شیوه را کنار می‌گذارد. در جریان عفو اخیر نیز اشتری خبر داد که به علت داشتن شاکی خصوصی به او گفته شده که نمی‌تواند مشمول عفو باشد. این روزها دوستان اشتری در فضای مجازی در حال تکرار این مساله هستند که چرا وی باید به زندان برود و حتی نامه‌ای سرگشاده با امضای چهره‌های مختلف به رییس قوه قضاییه نوشته شد تا مانع زندان رفتن وی بشود.

در تمام این مدت اما هیچ صدایی از وحید جلیلی در حمایت از او یا حتی کمترین اشاره‌ای در رد و تایید او شنیده نشد. راه جدا شده است و وحید جلیلی این روزها که از زمین و زمان در دادگاه و نهادهای دیگر انتقاد می‌کند، وحید جلیلی مشغول کادرسازی در صدا و سیما است و شبکه به شبکه و برنامه به برنامه در حال گرفتن هر تصویر و صدای خروجی از صداوسیما است. مرید قدیمی‌اش هم دیگر از شعار و آرمانخواهی حرفی نمی‌زند و حتی می‌گوید این حبس پایان فعالیت او خواهد بود و از مخاطبینش در فضای مجازی خواست دیگر مواردی را که فساد اقتصادی یا رانت می‌دانند، برای او ارسال نکنند.

سرنوشت عدالتخواهی وحید اشتری حالا مشابه عدالتخواهی مهدی صدرالساداتی شده است. احتمالا در روزهایی که وحید جلیلی بی‌صدا در ساختمان شیشه‌ای جام‌جم فکر کادرسازی جدید است، وحید اشتری در همان نقطه‌ای ایستاده که سید مهدی صدرالسادتی، دیگر چهره خاموش عدالتخواه در یک لایو اینستاگرامی با وحید اشتری، سلمان کدیور و مهدی نصیری گفت: «سوت‌زنی به معنای اینکه ما بخواهیم اصلاح کنیم، یقینا اتفاق نمی‌افتد. اصلا اراده‌ای برای اصلاح نیست. چرا سوت بزنیم؟

منبع: اعتمادآنلاین

کدخبر: 140405 تاریخ انتشار