- آرشیو اخبار 1
- اجتماعی 2
خلوت شیطانی سیمین و مرد همسایه!
خیلی پشیمانم و نمی دانم با این رسوایی بزرگ چگونه با اطرافیانم رو به رو شوم چرا که خودم هم نفهمیدم چگونه در این دام شیطانی افتادم و زندگی و آینده ام را نابود کردم و...
به گزارش منیبان؛ زن 29 ساله به نام سیمین که با شکایت همسرش به اتهام خلوت کردن با نامحرم دستگیر شده بود، با بیان این مطالب به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: هشت سال قبل به طور سنتی با عنایت ازدواج کردم. او جوانی سر به زیر و ساده بود که در خواربار فروشی پدرش کار می کرد به همین دلیل هم پدرشوهرم از نظر مالی ما را حمایت می کرد تا هیچ کمبودی در زندگی نداشته باشیم. خلاصه زندگی مشترکمان را نیز در طبقه دوم منزل پدرشوهرم شروع کردیم به طوری که خانواده همسرم احترام زیادی برای من قائل بودند. با وجود این و با گذشت چند سال از زندگی مشترکمان صاحب فرزندی نشدیم و من به همین دلیل نگران بودم. اگر چه خانواده همسرم هیچ گاه در این باره سخنی نمی گفتند که موجب رنجش من شود ولی من دچار نوعی وسواس عاطفی شده بودم تا این که از عنایت خواستم منزل مستقلی را برای ادامه زندگی مشترک اجاره کند او هم یک واحد آپارتمانی در همان نزدیکی اجاره کرد که یکی از بستگان نزدیکش در همان مجتمع سکونت داشت. بعد از این ماجرا ما به محل جدید نقل مکان کردیم و این گونه ارتباط ما با «هاتف» و خانواده اش نزدیک تر شد چرا که او و عنایت نه تنها از اقوام نزدیک یکدیگر بودند بلکه دوستی دیرینه ای نیز داشتند. به دلیل این که همسر هاتف در بیرون از منزل کار می کرد، بیشتر خریدهای منزلشان را هاتف انجام می داد و هر بار که برای خرید نان یا مایحتاج ضروری دیگر بیرون می رفت گاهی برای ما نیز نان یا لوازم دیگر می خرید که من هم بارها از او قدردانی می کردم اما آرام آرام متوجه رفتارهای عجیب هاتف شدم. چرا که او بیشتر سعی داشت زمانی که همسرم در منزل نیست به بهانه های مختلف به منزل ما بیاید ولی هر بار من هم با بهانه هایی مانع می شدم تا این که بالاخره با ارسال پیام های محبت آمیز و رفتارهای عاطفی مرا فریب داد به طوری که دیگر با او در خلوت سخن می گفتم و حتی در نبود همسرش برای آن ها غذا آماده می کردم. از سوی دیگر نیز با عذاب وجدان شدیدی درگیر بودم که چرا با یک مرد نامحرم این طور رفتار می کنم. این گونه بود که تصمیم گرفتم به این رابطه شیطانی پایان بدهم قبل از آن که زندگی ام متلاشی شود. با این تصمیم منتظر ماندم تا بعد از رفتن عنایت به فروشگاه پدرش همسر هاتف نیز از خانه خارج شود و من برای همیشه خودم را از این عذاب وجدان رها کنم به همین دلیل برای آخرین بار به هاتف پیام دادم اما غافل از این بودم که همسر او از مدتی قبل متوجه این خلوت های شیطانی شده است و به همه پیام های من و هاتف دسترسی دارد. خلاصه آن روز صبح طبق معمول همسر هاتف از خانه بیرون رفت و دقایقی بعد نیز هاتف طبق قرار قبلی به منزل ما آمد اما همسر هاتف موضوع را به عنایت اطلاع داده و پیامک های مرا برای او ارسال کرده بود. خلاصه زمانی که من برای آخرین بار جملات قطع رابطه را در ذهنم مرور می کردم ناگهان همسرم به اتفاق نیروهای انتظامی و همسر هاتف از راه رسیدند و مرا به کلانتری هدایت کردند. اگر چه التماس می کردم تا عنایت مانند همیشه از خطایم بگذرد اما دیگر دیر شده و این رسوایی بزرگ به بار آمده بود. حالا از شدت شرمساری نمی دانستم چگونه به چشمان مردی نگاه کنم که حتی یک بار هم به من بی احترامی نکرده بود و...