- آرشیو اخبار 1
- اجتماعی 2
ویژه نورورز 1402؛
آنچه در شهریورماه 1401 گذشت
با یک نگاه کلی به اتفاقاتی که در طول سال 1401 شمسی در ایران رخ داد باید گفت حوادث تلخ و ناراحت کننده بیشتر از اتفاقات شیرین و خوب بودند.
به گزارش منیبان؛ شهریور 1401 را میتوان یکی از جنجالی ترین ماه های سال دانست. در این ماه یک اتفاق باعث شد کل کشور دگرگون شود.
دو زن از تبار کُرد در این ماه به نماد های فراموش نشده برای تمام مردم ایران تبدیل شدند.
مهسا امینی اسمی که این روزها برای نه تنها ایرانیان بلکه برای تمام دنیا شناخته شده است و شلیر رسولی که نماد پاکدامنی و نجابت شد.
درگذشت مهسا امینی که اواخر شهریور ماه توسط گشت ارشاد دستگیر شده بود، باعث اعتراضات سراسری در کشور شد و سالی پر از اتفاقات و حوادث گوناگون را برای ایران رقم زد.
شلیر رسولی
روز پنج شنبه هفدهم شهریور ماه1401 خبر رسید که شلیر رسولی، خانم ۳۶ ساله مریوانی (اهل روستای چشمیدر از توابع سروآباد) از ترس تجاوز خود را از پنجره منزل ۲ طبقه خود به پائین پرتاب کرد و جان خود را از دست داد.
این حادثه تلخ در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی بازتاب گستردهای داشته و به یکی از سوژههای روز تبدیل شد.
در حالیکه همسر شلیر برای کسب درآمد در کشوری غریب به سر میبرد، در مریوان ، یکی از مردان همسایه که از اراذل و اوباش منطقه بود، خواب شومی برای همسرش دیده بود. روز حادثه، شیلر و فرزندانش در خانه خواب بودند که مرد شیطانصفت به در خانه آنها آمد و به شیلر گفت حال همسرش بد شده است و به کمک نیاز دارد، اما زن جوان به او گفت موضوع را به اورژانس خبر دهد.
مرد شیطانصفت اما دستبردار نبود و میخواست هرطور شده نیت پلید خود را عملیکند. او دوباره به در خانه شیلر رفت و درخواستش را تکرارکرد. شیلر به دلیل حس انساندوستی همراه با پسرش به سمت خانه این مرد رفت. به محض ورود زن جوان به خانه، مرد شیطانصفت پسر شیلر را هل داد و بعد هم در را قفل کرد.
شیلر دنبال همسر این مرد میگشت، اما خبری از او نبود و تازه متوجه شد مرد شیطانصفت چه نقشهای دارد. زن جوان به سمت پنجره رفت و با داد و فریاد درخواست کمک کرد، اما مرد همسایه با تهدید سلاح به او گفت سروصدا نکند. همسایهها با شنیدن صدای درخواستکمک بیرون آمدند، اما مرد شیطانصفت، سلاح، اسپری فلفل و شوکر داشت و آنها جرات نمیکردند به او نزدیک شوند. شیلرکه لب پنجره ایستاده بود ناگهان خودش را جلوی چشم دو فرزندش به پایین پرتاب کرد. بعد از مدتی، آمبولانس آمد و پیکر نیمهجان او را به بیمارستان کوثر سنندج انتقال داد. گویا تا انتقال او به بیمارستان زمان زیادی کشیده و برای همین خون زیادی از او رفته است. شلیر در بیمارستان کوثر سنندج به علت شدت صدمات و جراحات وارده از دنیا رفت.
پیکر این زن پاکدامن 19 شهریور ماه با حضور گسترده مردم مریوان تشییع و به خاک سپرده شد. مردم مریوان در این مراسم خواستار اقدام سریع دستگاه قضا در رسیدگی به این پرونده شده بودند.
مرد متجاوز هنگام فرار از پشتبام به منزل همسایه دیگر رفته و علاوه بر اینکه دو خانم را بهگروگان گرفت از سه جهت نیز به ماموران تیراندازی کرد.
یکی از اهالی محل درباره اتفاقات پس از این حادثه میگوید:«آنها از خانواده محترمی بودند. شیلر اهل نماز، روزه و عاشق زندگیاش بود. یکی از خانمهاییکه آن شب توسط مرد متجاوزگر به گروگان گرفته شده و ترسیده بود، میگوید هنوز هم کابوس میبیند. آنطورکه شنیدهام، شب حادثه، مردی از اهالی به مرد شیطانصفت گفته بود همه محل الان فهمیدهاند تو چهکار کردهای و بیا مخفیات کنم، اما پس از تماس همسایهها، پلیس سر صحنه میآید و آن مرد هم متجاوز را تحویل پلیس میدهد.
بعد از این اتفاق، شیلر تبدیل به اسطورهای شد که برای حفظ آبروی خانوادهاش، خود را فدا کرد. با فوت شیلر، زنان زیادی جرات حرفزدن پیدا کردند. تا قبل از آن زنان توانایی ابراز عقیده را نداشتند، اما من حتی خانمهای 80سالهای را دیدم که برای اعتراض به خیابان آمده بودند. زنان میگفتند ما همه شیلر هستیم و نمیگذاریم خون او پایمال شود. آنها فریاد میکشیدند دادستان بیا پایین...دادستان بیا پایین. دادستان هم با شنیدن این اعتراضات آمد و گفت خانمها به شما قول میدهم تقاص خون این خانم را از مرد متعرض به او پس بگیرم.»
مرگ دلخراش امیر حسین خادمی
امیرحسین خادمی نوجوان 16 ساله اهل حاجیآباد مرکز شهرستان زریندشت بود که برای تأمین هزینه زندگی کار میکرد و پس از تعرض جنسی در محل کارش توسط صاحب کار و دو مرد دیگر به قتل رسید.
عکسی از امیرحسین خادمی در فضای مجازی دست به دست شد. خبر آنقدر تلخ و غم انگیز بود که بسیاری از مردم در فضای مجازی به آن واکنش نشان دادند.
امیرحسین یک خواهر دارد و پدرش را از دست داده بود و بهدلیل بیماری سرطان مادرش برای تأمین هزینه زندگی کار میکرد.
امیرحسین موضوع تجاوز را به خانواده خود اطلاع داد و علیه متجاوزان شکایت کرد اما آنطور که خانواده امیرحسین میگویند، دادستانی توجه چندانی به این شکایت نمیکند و چند روز پس از شکایت، مفقود و جسد وی یکشنبه 20 شهریور در بیابانهای اطراف حاجیآباد در استان فارس پیدا شد.
خبر وقتی به گوش محلیها میرسد، شهر شوکه شد ومردم به خیابان رفتند تا صدای اعتراضشان را به گوش مسئولان برسانند. مردم میخواستند ابعاد این موضوع هرچه زودتر روشن شود و با تجمع مقابل ساختمان دادگستری از مقامهای قضایی خواستند به این موضوع رسیدگی کنند امیرحسین در زمان مرگش دانش آموز کلاس دهم بود.
محلیها می گفتند امیرحسین پسری درسخوان بود و به خاطر کرونا و آموزش مجازی تابستان امسال هم درس خواند و هم کار کرد. او یک سال و نیم تعمیرکار برق خودرو بود. با اینکه پول چندانی درنمیاورد، اما مثل هم سن و سالهای خودش دوست داشت کاری یاد بگیرد تا در آینده خرج خانواده را در آورد.
اما ماجرا چه بود؟
صبح روز شنبه نوزده شهریورماه مثل همیشه راس ساعت 8 در محل کار حاضر شد و تا ساعت 8 شب هم مشغول به کار بود. بعد از کار به خانه رفت تا به مادر بیمارش کمک کند. ساعت به ده شب که میرسد، یکی از صاحبان کارش به او زنگ میزند و میگوید، آنها در این بیایان در حال خوش گذرانی هستند و اگر امیرحسین میتواند برای آنها غذا بخرد وبه آنجا ببرد.
امیرحسین حرف صاحب کارش را رد نمیکند و با تمام خستگی راهی آدرسی میشود که استاد کارش میفرستد. ساندویچها را که میدهد، زمان برگشت هر سه نفر به او حمله میکنند، دو نفرشان امیرحسین را میگیرند و یک نفر دیگر با طناب دست هایش را میبندد و در نهایت به او تجاوز میکنند.
وقتی ساعت 12 میشود مادرش به گوشی امیرحسین زنگ میزند، که بپرسد چرا دیر کرده است. یکی از صاحبکاران جواب تلفن را میدهد و میگوید که امیرحسین در حال تعمیر ماشین است و نمیتواند جواب دهد.
او به مادر امیرحسین میگوید خیلی زود به خانه میآید. امیرحسین وقتی به خانه میرود، مادرش با لباسهای کثیف او روبرو میشود و ساق دستش هم سوخته بود. از او میپرسد که دستت چه شده؟ در جواب امیرحسین میگوید که از موتور افتادم."
مادرش تعریف می کند که امیر تا صبح نخوابید و فردایش هم صبحانه نخورد. به او گفتم که برویم کارهای مدرسه ات را انجام دهیم، اما قبول نکرد. چند ساعت بعد زنگ زد و گفت که جلوی دادگستری هستم و از سه نفر میخواهم شکایت کنم.
مادر امیرحسین سریع به دادگستری میرود و ماجرا را تعریف میکند، اما آن روز کسی شکایتى ثبت نمیکند. امیرحسین با خشم و عصبانیتی که داشت به خانه میآید و به مادرش میگوید که برای دیدن یکی از دوستانم به بیرون میروم و برمیگردم که چند ساعت بعد جنازه اش در حوالی شهر پیدا میشود."
او تاکید میکند: "بعد از پیدا شدن جنازه، سه متهم دستگیر میشوند و به تجاوز هم اعتراف میکنند. هم اکنون هم این افراد را به زندان داراب منتقل کرده اند."
مهسا امینی
مهسا (ژینا) امینی در 30 شهریور 1379 در خانوادهای کُرد در سقز متولد شد. او پیش از مرگ، بهتازگی در دانشگاه پذیرفته شده بود و یک برادر به نام آرش داشت.
مهسا امینی پس از بازگشت از سفر شمال در هشتگرد کرج مهمان دایی او بودند. روز سه شنبه 22 شهریور، مهسا به همراه برادر، پسرخاله و دخترخالههایش به تهران میآیند. ظاهرا آنها قصد عزیمت به پارک آب و آتش را داشتند که حدود ساعت ۱۸ پس از خروج از مترو، در ورودی متروی حقانی با تذکر پلیس گشت امنیت اخلاقی مواجه میشوند.
همراهان مهسا امینی پس از تذکر پلیس، حجاب خود را اصلاح میکنند اما با معیار پلیس نوع پوشش مهسا امینی برخلاف دخترخالههایش قابل اصلاح در محل نبوده و باید حتما به مقر پلیس منتقل میشده است تا با استفاده از لباس مناسب و پس از اخذ تعهد و آموزش قوانین آزاد شود.
حدود ساعت 7 بعد از ظهر افراد به مقر پلیس میرسند و جهت شرکت در کلاس آموزشی در سالن حضور مییابند. حدود نیم ساعت بعد، مهسا امینی پس از صحبت با مامور خانم پلیس از حال میرود. تلاشهای اولیه برای احیای وی در مقر پلیس انجام میگیرد اما با توجه به وخامت وضعیت وی، 12 دقیقه بعد با اورژانس به بیمارستان کسری منتقل میشود.
زمانی که برادر او مقابل ساختمان، منتظر خواهرش بود، یک آمبولانس را دیده که از ساختمان خارج میشود. او از یکی از سربازان دربارهٔ علت خروج آمبولانس از ساختمان سؤال میکند که به او گفته میشود که یکی از سربازان زخمی شدهاست. او پس از نشان دادن عکس خواهرش به سایر دخترانِ آزادشده از بازداشتگاه، متوجه میشود که آمبولانس، حامل پیکر نیمهجان مهسا بودهاست
سه روز بعد، یعنی در 25 شهریور 1401،متاسفانه تلاشها در بیمارستان هم نتیجه بخش نبوده و نهایتا مهسا در روز جمعه فوت میکند.
مژگان افتخاری، مادر مهسا، اندکی پیش از درگذشت مهسا ادعا می کند که: او پیش از بازداشت کاملاً سالم بودهاست.
مرگی مهسا همه را متاثر و غمگین می کند، وزیر کشور بلافاصله دستور بررسی مسئله و اطلاع رسانی عمومی آن را صادر می کند فیلم دوربین مداربسته توسط پلیس پخش می شود. رسانه های خارجی پلیس را متهم به ضرب و شتم و شکنجه می کند .
مرگ مهسا امینی موجب بروز واکنشها و اعتراضات گستردهای در نقاط مختلف ایران و جهان شد.
ساعتی از این وقایع نگذشته بازیگران یکی پس از دیگری پست گذاشته و اعتراض خود را هر یک به نوعی نشان دادن از آن سو برخی سیاسیون هر یک به نوعی با بیانیه هایی اعتراض خود را نشان دادند.
در نهایت بامداد 26 شهریور پیکر امینی به سقز انتقال داده شد و با حضور گسترده مردم و همچنین نیروهای امنیتی، او را در گورستان آیچی به خاک سپردند.
همان روز پلیس در واکنش به این اتفاق در اطلاعیه ای اعلام کرد: "مهسا امینی در جمع سایر مراجعهکنندگان در سالن اجتماعات به طور ناگهانی بیهوش شده و بلافاصله با همکاری پلیس و اورژانس به نزدیکترین بیمارستان جهت مداوا منتقل شده که متاسفانه اقدامات درمانی مثمر ثمر واقع نشد.
همچنین پلیس متذکر شد که: "تصاویر ضبطشده دوربینهای مداربسته از لحظه ورود وی به مقر انتظامی تا انتقال توسط اورژانس به رویت خانواده امینی رسیده است."
بلافاصله بعد از وقوع این اتفاق، دادگستری استان تهران موضوع را از طریق مراجع ذیربط و پزشکی قانونی مورد رسیدگی قرار داد و به هیئت نظارت بر حفظ حقوق شهروندی نیز ماموریتهایی را محول کرد.
همچنین مهدی فروزش، مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران در ارتباط زنده تلویزیونی در خصوص روند رسیدگی به پرونده مهسا امینی بیان کرد: کمیسیون ویژه بررسی تخصصی علت فوت خانم مهسا امینی در اولین فرصت بعد از دستور ویژه دادستان تهران تشکیل شد و اقدامات اولیه جهت معاینه مصدوم قبل از فوت انجام شد.
به دنبال این حادثه با ماموریتی که رئیس مجلس شورای اسلامی به کمیسیون امورداخلی کشور و شوراها داد، کمیته ای حقیقت یاب در مجلس تشکیل شد تا ابعاد این حادثه را بررسی کرده و گزارش دقیق آن را به صحن مجلس ارائه کند.
جلال رشیدی کوچی نماینده مردم مرودشت، عضو کمیته حقیقت یاب مجلس شورای اسلامی گفت:
« به عنوان عضو کمیته حقیقتیاب مجلس عرض میکنم، طبق گزارش رسمی پزشکی قانونی(دو مرحله بررسی، لحظه ورود به بیمارستان و کالبد شکافی بعد از فوت) و مشاهدات عینی خودم و تحقیقات همه جانبه از مطلعین و بررسی تک تک شبهات مطرح شده، هیچ گونه ضرب و شتم و برخورد فیزیکی با ایشان صورت نپذیرفته است.»
ظهر دوشنبه (28 شهریور) شردار رحیمی رئیس پلیس وقت تهران در یک نشست خبری با خبرنگاران ویدئویی از مهسا امینی پخش کرد.
صبح همان روز یعنی 28 شهریور یک شبکه خبری خارجی عکسی از سیتی اسکن مرحوم مهسا امینی منتشر کرد و مدعی شد که «سیتی اسکن مهسا نشانگر شکستگی جمجمه، خونریزی و ادم مغزی است».
با اینکه در ابتدا تصور می شد این تصاویر جعلی باشد اما خبرگزاری فارس اعلام کرد تصاویر سیتی اسکن منتشر شده مربوط به مرحوم مهسا امینی است.
هیأت بورد رادیولوژی درباره تصاویر «سی تی اسکن» منتشر شده از مرحومه مهسا امینی اعلام کرد که هیچ شواهدی از خونریزی مغزی در این تصاویر به چشم نمیخورد.
در بیانیه هیأت بورد رادیولوژی آمده است : «متخصصین نرورادیولژی هیات بورد پس از بررسی تصاویر سی تی اسکن مغز مرحومه مهسا امینی اعلام می دارد در سی تی اسکن که بصورت فیلمبرداری از مانیتور تهیه شده است خونریزی در پارانشیم مغزی، خونریزی اپیدورال و سابدورال دیده نمیشود.
دو روز پس از ادعای سکته مغزی و حمله قلبی مهسا امینی در ساختمان پلیس امنیت اخلاقی خیابان وزراء تهران، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در اطلاعیهای بدرفتاری با او را «اخبار و ادعاهای رسانههای معاند دربارهٔ این حادثه» خواند و آن را رد کرد.
صالح نیکبخت، وکیل مدافع خانواده مهسا امینی، اعلام کرد والدین مهسا از عاملان دستگیری او شکایت کردند.
حادثه ای که برای مهسا رخ داد باعث خشم بسیاری از مردم شد و در این راستا دست به اعتراض زدند به گونه اینکه بسیاری از شهرهای کشور شاهد تظاهرات شبانه بودند و حتی سبک های نویینی از اعتراض در این زمان را شاهد بودیم از بوق های ممتد خودروها در خیابان و راه بندان تا استقرار یگان های ویژه در تمامی معابر برای مقابله با معترضان.
اواخر شهریور بود که شهرهای تهران و مشهد حضور سنگین نیروهای امنیتی گزارش شد. در شبکههای اجتماعی تصاویری منتشر شد که شماری از زنان و مردان به نشانه خشم و همدردی موهای خود را از ته تراشیدند یا کوتاه کردند.
اعتصاب عمومی در شهرهای مختلفی در اعتراض به قتل مهسا امینی آغاز شد و بازاریان و مغازهداران مغازههای خود را باز نکردند.
30 شهریور اینترنت در سراسر کشور قطع شد و این روز اولین روز قطعی گستردهٔ اینترنت پس از اعتراضات آبان 98 بود اما با وجود قطعی دسترسی اینترنت همراه در مناطق مختلف ایران، اعتراضات همچنان ادامه داشت.
به «سربازی نرفتهها» هیچگونه وامی تعلق نمیگیرد
31 شهریور بود که رئیس سازمان وظیفه عمومی فراجا اعلام کرد: «طبق هماهنگی با بانک مرکزی به مشمولان غایب، تسهیلات بانکی تعلق نمیگیرد». این درحالی است که پیش از این معاون امور جوانان وزیر ورزش و جوانان عنوان کرده بود پرداخت تسهیلات ازدواج بدون استعلام وضعیت نظام وظیفه عمومی مردان به آنها پرداخت میشود.