- آرشیو اخبار 1
- اجتماعی 2
سرنوشت هولناک دختر فریب خورده در فضای مجازی+ عکس
دختر بیچاره ای که در فضای مجازی عاشق شده بود سرنوشت عجیبی داشت.
به گزارش منیبان، خوان پزشکی میخواند و در زمینه طبابت فعالیت میکرد. او وقت زیادی را صرف گفتگوی آنلاین با بلانکا میکرد. تا اینکه روزی خوان از بلانکا خواست برای زندگی پیش او برود زیرا کار و درس خواندن مانع از مسافرت خوان میشد پس چه بهتر که بلانکا بار سفر را ببندد و به نزد او برود و آنجا در کنار هم کار و زندگی جدیدی را آغاز کنند.
عاقبت ترسناک فریبخورده عشق مجازیاختصاصی «تابناک با تو»؛ بلانکا آریلانو زن مکریکی مجرد و ۵۱ ساله بود. او تا همین اواخر یعنی تا سال ۲۰۲۲ میلادی زندگی خوب و آرامی داشت. در کارش موفق بود و مستقل زندگی میکرد. خانهی او نزدیک خواهرش بود و او با دختر خواهرش کارلا اوقات خوب و خوشی را سپری میکردند. بلانکا مهربان و احساساتی بود. با این حال همسری نصیبش نشده بود و از لحاظ عاطفی، چیزی کم داشت. برای همهی آدمها ممکن است مجرد بودن و تنهایی در چنین سنی چالشبرانگیز باشد و آدم با خودش فکر کند که حالا وقت پیدا کردن یک همدم و همراه است و بلانکا همین فکر را کرد.
ملاقاتهای او با خواستگارانش با شکست مواجه میشد تا اینکه او با مرد جوانی به نام خوانویلاویرتی دانشجوی دانشکدهی پزشکی از طریق یک بازی آنلاین آشنا شد. خوان، ۳۸ ساله بود با این حال از ابراز علاقه به بلانکا ابایی نداشت.
بلانکا هر روز ساعتهای طولانی با خوان چت میکرد. رابطهی بین آن دو عمیقتر میشد با اینکه فاصلهی شهرهای آنها از یکدیگر بسیار زیاد بود اما بلانکا همچنان شش ماه به ابراز علاقه و وقت گذاشتن برای شناخت خوان صرف کرد. او به خانوادهاش گفت خوان همان مرد ایدهآلی است که در همه این سالها در جستجویش بوده.
خوان پزشکی میخواند و در زمینه طبابت فعالیت میکرد. او وقت زیادی را صرف گفتگوی آنلاین با بلانکا میکرد. تا اینکه روزی خوان از بلانکا خواست برای زندگی پیش او برود زیرا کار و درس خواندن مانع از مسافرت خوان میشد پس چه بهتر که بلانکا بار سفر را ببندد و به نزد او برود و آنجا در کنار هم کار و زندگی جدیدی را آغاز کنند.
بلانکا از مکزیک عازم سفر به پرو شد. قبل از سفر خانوادهاش را در جریان گذاشت به خصوص خواهرزادهاش کارلا که او را برای سفر تشویق میکرد زیرا این شانسی بود که فقط ممکن بود فقط همین یکبار در خانهی بلانکا را بزند.
بلانکا از مکزیک به پرو رفت.خوان به گرمی از او استقبال کرد. بلانکا عکسهای عشق و دوستی تازهای را که مثل رگ در عروق زندگیاش جریان پیدا کرده بود را برای کارلا خواهرزادهاش میفرستاد و مینوشت که انتظار این حجم از خوشبختی را نداشته و همه چیز بر وفق مراد است.
بلانکا به طور دائم برای خواهر زادهاش عکس و فیلم میفرستاد و جزییات زندگی را برای او تعریف میکرد تا اینکه روزی هیچ پیامی از او به کارلا نرسید.
کارلا از خوان خواست تا دلیل تاخیر در ارسال پیامهای خالهاش را بداند اما خوان ادعا کرد که بلانکا یک روز پیش پرو را ترک کرده، کارلا به همه حسابهای مجازی خالهاش پیام فرستاد اما هیچ خبری نشد.
بعد از چند روز کارلا که حسابی نگران شده بود در توییتر نوشت:
«هیچوقت فکرش را نمیکردم که بخواهم چنین توییتی منتشر کنم. اما امروز از شما میخواهم توییت من را بازنشر کنید، تا یکی از دوستداشتنیترین و مهمترین آدمهای زندگیام را پیدا کنم. بلانکا در ۷ نوامبر در پرو مفقود شده، او اصالتا مکزیکی است و ما نگران حال او هستیم.»
صبح یکی از روزها ماهیگیران در دریا در حال صید بودند که جسد موجودی عجیب توجه آنان را به خود جلب کرد. آنها متوجه شدند که جسد متعلق به یک انسان است. اعضای داخلی بدن جسد کاملا مفقود شده و فقط یک جسد خالی که قسمت زیادی از آن تحلیل رفته بود وجود داشت. جسد یک حلقه ازدواج در دستش بود و صیادان دریافتند که جسد متعلق به یک زن است و پلیس را خبر کردند.
کارلا بعد از تماس پلیس و به تعاقب آن پست توییتری که منتشر کرده بود به پرو رفت تا جسد را شناسایی کند. جسد متعلق به خالهاش بود. پلیس خوان را بازجویی کرد. او گفت رابطهاش با بلانکا تمام شده بود و او پرو را ترک کرده و اطلاعی از او ندارد.
پلیس گذشته خوان را بررسی کرد. او سوء سابقه نداشت و در عین حال یک دانشجوی سر به زیر پزشکی بود. پلیس او را آزاد کرد تا اینکه چندی بعد خوان در حساب تیکتاک خود فیلمی از تشریح جسد یک انسان را به اشتراک گذاشت. یکی از کاربران که حسابی ترسیده بود پلیس را در جریان گذاشت. پلیس به خانه خوان رفت و قطرات خونی را که هنوز تازه بود پیدا کرد و پس از آزمایش متوجه شدند که قطرات خون بلانکا است.
خوان اعتراف کرد که جزوی از مافیای تجارت اعضای بدن انسان است. و بلانکا قربانی سهلالوصولی برای او بوده. و احتمالا قربانیان بیشتری هم در لیست بودهاند. بلانکا قربانی عشق مجازی و چتهای دروغین اینترنتی شد. شما چه فکر میکنید؟!