- آرشیو اخبار 1
- سیاسی 2
دبیرکل جامعه روحانیت مبارز:
برای 88 صندلی مجلس خبرگان تنها 144 نفر تأیید شدند یعنی یکونیم نفر برای هر صندلی!
مصطفی پورمحمدی گفت: برای 88 صندلی مجلس خبرگان تنها 144 نفر تأیید شدند یعنی یکونیم نفر برای هر صندلی! این خودش شرایط انتخاب را خیلی سخت میکند و بهنحوی کاملاً محدود انتخاب انجام میشود.
به گزارش منیبان، حجتالاسلام و المسلمین مصطفی پورمحمدی در زمان حاضر دبیرکل جامعه روحانیت مبارز و رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی است اما اکثر مردم او را به سالها فعالیت در دستگاه قضایی و همچنین دولت میشناسند؛ پورمحمدی در دولت نهم وزیر کشور و در دولت یازدهم، وزیر دادگستری بود. وی همچنین از سال 1387 تا 1392 ریاست سازمان بازرسی کل کشور را بهعهده داشت.
پورمحمدی که برای اولینبار است که وارد کارزار رقابت در انتخابات خبرگان میشود، در این مصاحبه از برنامه انتخاباتی خود خبر داد؛ برنامهای برای تحول در انتخابات خبرگان و همچنین عملکرد اجرایی این مجلس که در ادامه میخوانید:
از بحث داغ این روزها شروع کنیم؛ یک خبری منتشر شده بود که صلاحیت حضرتعالی برای مجلس خبرگان رهبری ابتدا رد اما در بررسی مجدد تأیید شد، توضیحی بدهید که ماجرای این روند بررسی صلاحیت چه بود.
پورمحمدی: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم؛ در ایام ماه مبارک شعبان هستیم و اعیاد این ماه را تبریک میگوییم؛ انشاءالله از اعیاد این ماه بهرهمند شویم و خداوند منت بگذارد و الطافش بیشتر شود، خوشبختانه حضور مردم در 22 بهمن حضور باشکوهی بود و بسیار پیام آشکار و روشنی داشت برای اینکه همچنان پای نظام و آرمانهای انقلاب و امام هستند و نویدبخش آینده بهتری هست.
روند گزینش در شورای نگهبان برای مجلس خبرگان یک روند خاص است و این گزینش براساس معیارهای علمی است و در دوره قبل و این دوره بحثی درباره من بود؛ من یادداشتی فرستادم و طبق روال قانونی اعتراض کردم که به بررسی و مصاحبه مجدد روبهرو شد و ظاهراً مورد تأیید علمی قرار گرفتم ولی خب، افکار عمومی، فعالان، نخبگان و سیاسیون برداشتهای دیگری داشتند که بهعهده خودشان است.
** قانون انتخابات مجلس خبرگان نیاز به بازنگری مجدد دارد
با وجود بررسی مجدد اما تعداد نامزدهای انتخابات خبرگان چندان چشمگیر نیست؛ علت این عدم استقبال از کجا نشئت میگیرد؟ عملکرد شورای نگهبان، عدم استقبال جامعه آماری این مجلس یا؟
پورمحمدی: ما وقتی حرف از «انتخابات» میزنیم یعنی مردم بیایند و رأی بدهند پس باید این امکان رأی دادن باشد؛ برای 88 صندلی مجلس خبرگان تنها 144 نفر تأیید شدند یعنی یکونیم نفر برای هر صندلی! این خودش شرایط انتخاب را خیلی سخت میکند و بهنحوی کاملاً محدود انتخاب انجام میشود. مردم و فعالان سیاسی به این روش اشکال و انتقاد دارند که وارد هم هست، مردم میگویند؛ یعنی کاندیدا و افراد شایسته آنقدر کم هستند که وارد انتخابات شوند؟ این پیام خوبی به جامعه نیست.
باید طوری طراحی شود که افراد شایسته قابلتوجهی شرکت کنند و قدرت انتخاب به مردم بدهند و فضای انتخابات و روح انتخابات حاکم و متجلی باشد که بگویند این رأیگیری توسط مردم واقعی است ولی الآن تلقی میشود که ما هرکاری کنیم و هرجایی رأی بدهیم دوسوم این افراد رأی میآورند و فقط یکسوم کنار هستند؛ طبعاً این جالب نیست.
من حتی با برخی فقهای شورای نگهبان صحبت کردم، آنها هم این اشکال را قبول داشتند و حرفشان این بود که این قانون بهعهده خود خبرگان است و باید قانون را اصلاح کنند؛ باید آییننامههایش را تدوین کنند و حق با آنهاست و اینجا جای انتقاد به شورای نگهبان نیست و تغییر این قانون بهعهده مجلس خبرگان است.
حتی درباره مجلس شورای اسلامی هم شورای نگهبان بارها میگوید مبتنی بر قانونی کار میکند که مجلس خودش تصویب کرده است.
پورمحمدی: بله؛ ولی درباره خبرگان کمی قصه روشنتر است، البته اطراف مجلس خبرگان حرفهای زیادی است و وظایف خبرگان هم جای گفتوگو دارد.
** باید رقابت در انتخابات را به تعارفات و رودربایستی خودمان ترجیح بدهیم
یک انتقاد دیگری شاید به مجتهدین و حوزه و جامعه آماری که میتوانند عضو خبرگان باشند وارد است که تمایلی ندارند که کاندیدا شوند؛ برای مثال در ایام ثبتنام خبرگان شاهد بودم امام جمعه یکی از استانها میگفت که "از تهران آمدم چراکه نخواستم با شخصیت دیگری که از همان استان کاندیدا شده است، رقابت کنم"! یک فضای اینشکلی هم بههرحال در انتخابات خبرگان حاکم است.
پورمحمدی: بله همینطور است، ولی ببینید ما باید این را فرهنگ کنیم که رقابت معنا پیدا کند و قدرت انتخاب به مردم بدهیم و یک مقدار از تعارفات و رودربایستی دست برداریم تا مردم واقعاً احساس کنند که نظرشان تعیینکننده است.
خیلی جامعه از این فضای فعلی خوشش نمیآید و این را نمیپسندد، ما هم باید به دوستانمان بگوییم، به روحانیون بگوییم که گرایش و رغبت مردم را به ملاحظات و رعایت حرمت و احترام بین خودمان ترجیح میدهیم.
مردم میخواهند با دلپسندی و جذابیت در این انتخابات شرکت کنند و بگویند که "ما هستیم که ساختار عالی سیاسی کشور را تشکیل میدهیم"؛ این قوت نظام سیاسی و رهبری است که علما دغدغه آن را دارند، از این طریق بهتر به نتیجه میرسیم تا احترام یک بزرگی را داشته باشیم و کاندیدا نشویم که بخواهیم حرمت او حفظ شود.
باید بنشینیم فکر کنیم و البته مشکلات دیگری هم هست؛ خیلی وقتها میگویند "امتحان بدهید"، و ممکن است شخصی بههردلیلی در امتحان قبول نشود؛ تشخیص اجتهاد با دو تا مصاحبه و امتحان نیست؛ سیر فعالیت علمی است، شما به هیچ فیلسوفی نمیگویید که "الآن امتحان بدهید"، چراکه 30 و 40 سال فلسفه خوانده، درس داده، ترجمه کرده و...، این یک منطقی دارد و طبق این منطق باید طبعاً جلو رفت و از قبل اعلام شود یکهزار نفر شایستگی دارند و از این یکهزار نفر، 500 نفر انتخاب شوند.
دغدغهای که حالا برخی دارند این است که با امتحان بیحرمتی میشود؛ به شخص میگویند امتحان بدهد، میگوید "من 500 تا شاگرد در سطوح مختلف درس دادم"، فرضاً یکدفعه بگویند «قبول نشدی»، یعنی من بیسوادم". بهنظرم باید از قبل بگویند این اشخاص با این معیارها شایستگی دارند، میخواهند کاندیدا بشوند یا نشوند، این نکاتی است که ما باید به آن جدی بپردازیم و مسائل دیگری هم هست که اگر طرح شود من توضیح میدهم.
با توجه به اینکه شما در شورای وحدت حضور دارید و احتمالاً لیست مستقل خواهید داد، عملکرد مجلس یازدهم شورای اسلامی را فینفسه چطور ارزیابی میکنید، چهار سالی که گذشت فکر میکنید نقدهایی که خودتان به این مجلس بشخصه دارید چیست که برای مجلس آینده لااقل جریان انقلابی حواسجمع باشد که دچار این نقدها نباشد و زیر سؤال نرود؟
پورمحمدی: نقد از دو منظر قابل بررسی است؛ یکی نقد نخبگانی است و یکی نقد عمومی و مردمی است؛ در نقد نخبگانی حرفهای زیادی وجود دارد و طبیعی است در بخشهایی از مجلس مثلاً حرکت خوبی دارد انجام میشود ولی الآن مسئله مهمی که وجود دارد نقد عمومی و نقد مردمی است؛ بههرحال افکار عمومی ابراز ناخرسندی و نارضایتی دارد؛ هم از دولت، هم از مجلس و در مجموع از مجموعه دستاندرکاران و مجریان، دلیل آن هم روشن است؛ وضعیت زندگی و شرایط عمومی، مدیریتی و نظام اداری و مشکلات در حوزه قضایی و فضای فرهنگی و اجتماعی این احساس اجتماعی و عمومی را ایجاد کرده است که دستاندرکاران در تأمین خواستهای عمومی توفیق زیادی ندارند و در تحقق شعارها و وعدههای خودشان هم خیلی موفق نیستند.
** احساس خوب عمومی و همراهی مردم میتواند کار دولت و مجلس را جلو ببرد
نظرسنجیها و افکارسنجیها و مطالبی که خودتان در رسانهها منتشر میکنید، بازتاب این فضاست و مشکلی است که وجود دارد؛ قبل از اینکه به نگاه نخبگی و کارشناسی اتکا کنیم ناچاریم به اصلاح و تغییر احساس عمومی و دریافت عمومی تکیه کنیم، این نوع نگاه را ما بیشتر نیاز داریم یعنی یک حس خوشبینی و رضایت در افکار عمومی از دستاندرکاران باید بهوجود بیاید و این قبل از هر چیزی مهم است؛ حتی اگر شما افراد واجد شرایطی باشید، احساس عمومی خوب نباشد مضرب منفی به کار شما میدهد و تأثیرگذاری فعالیتهای شما را پایین میآورد درحالی که اگر یک تیم متوسطی باشند اما همراهش عواطف و احساسات عمومی و همراهی عمومی باشد کار جلو میرود؛ مثلاً یک تیم فوتبال وقتی میبیند تماشاچیها خیلی خوب همدلی میکنند، حس خوبی به این تیم میدهد و میتواند خیلی موفقیتها را رقم بزند.
** هنر ما باید تغییر فضا بهنفع انتخابات باشد
ما بهخصوص در این انتخابات مجلس باید تلاش کنیم این حسِ تا حدودی منتقد و سرد و کمانگیزه به فضای مثبت و خوب تغییر پیدا کند؛ الآن باید هنر ما این باشد. اینکه رهبری هم از ابتدای سال روی مشارکت تأکید فرمودند و بعد هم خودشان اشاره کردند سلامت و رقابت ـ غیر از امنیت که کار طبیعی و زیرساختی انتخابات است ـ برای اینکه آن مشارکت مطلوب محقق شود؛ مشارکت بالا که بستر آن رقابت و سلامت باشد.
حضرت آقا در سخنرانی چند وقت پیش مجدداً فرمودند رقابت واقعی؛ یعنی خودشان باز تأکید کردند "ما رقابت صوری نمیخواهیم چون رقابت صوری که در آن مشارکت بالا نمیآید."، رقابت واقعی مشارکت را بالا میآورد و در رقابت واقعی امکان شکست طرفین درصدش بالا میرود. ما چون سوار صندلی هستیم و نمیخواهیم از این صندلی ماشین پایین بیاییم، این را جدی نگرفتیم و یا نخواستیم جدی بگیریم و عملاً تن ندادیم تا الآن هم به این مسئله تن ندادیم.
** رقابت با تعاریف خاص خودش شکل میگیرد نه با تعداد زیاد کاندیدا
ما در ظاهر امر میگوییم تعداد زیادی کاندیدا هستند ولی بههرحال بازی سیاسی و میدان سیاسی یک شاخصهایی دارد و رقابت با تعاریف خاص خودش شکل میگیرد نه با تعداد زیاد کاندیدا؛ مثلاً در بازی فوتبال معنی بازی قوی این نیست که ده تا بازیکن را 20، 30 بازیکن کنید، این 30 نفر بازی را خراب میکنند مثال واقعی آن اینطور است در زمین فوتبال، 30 تا بازیکن میفرستید داخل زمین؛ این به شور بازی اضافه نمیکند! ما فکر میکنیم بازیکن اضافه کنیم شور بازی زیاد میشود در حالی که این اتفاق نمیافتد؛ عملاً آن حس مثبتی که ما بهدنبالش هستیم این است که فضا باید تغییر پیدا کند.
** شکست ما زمانی است که مردم از ما روی برگردانند
من در صحبتهایی که این طرف و آن طرف میشود چه تلویزیون و چه خبرگزاریها، این را تأکید میکنم که بههرحال انقلاب ما روی دوش مردم استوار شده است؛ غیر از این هم ما راهی نداریم یعنی مرگ ما زمانی است که با مردم فاصله بگیریم و شکست ما زمانی است که مردم از ما روی برگردانند، معنایش این نیست که ما فعالیتمان پوپولیستی یا سطحی و عوامزده یا بدون آرمان و تعریف گفتمانی باشد بلکه معنیاش این است که گفتمان، آرمان، باورها و اعتقاداتمان را با تلاش جمعی و با خواست و مطالبه جمعی باید رقم بزنیم.
پیامبر مکرم اسلام(ص) هم به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند "تو بر حقی و این جایگاه برای توست و تو باید این منصب را احراز کنی اما با خواست مردم"، در آن صورت آن اتفاق خوب میافتد؛ اینطور نیست چهرههای شایسته با زور و دیکتاتوری و کودتا و عملیات خاص نظامی حاکم شوند چون دیگر خاصیتی ندارند؛ خاصیت زمانی ایجاد میشود که چهرههای شایسته و افراد صاحب صلاحیت با خواست و اراده عمومی سر کار بیایند.
ما الآن باید این فضا را در جامعهمان تشویق و تقویت کنیم. وقتی با افکار عمومی صحبت میکنم میگویم؛ شما از دست ما ناراضی هستید و میگویید "شما خواست ما را محقق نکردید، وعدههایتان را عمل نکردید."، خب، اینجا راهحل چیست؟ چه باید کرد؟ یک راهحل اینکه شما قهر کنید، در خانه بنشینید و بگویید "حالا که فایده ندارد و وعده میدهید و عمل نمیکنید برای چه بیاییم پای صندوق؟".
** دشمنان با اصل ایران قوی مخالفاند نهفقط نظام اسلامی
از طرفی به عنصر بیرونی هم که نمیتوان تکیه کرد؛ دشمنان که اصل نظام و همبستگی ما را برنمیتابند، آنها دوست دارند از اصل این بنا سست شود چون نهتنها انقلاب اسلامی موجب خطر برای خیلیها در منطقه و دشمنان یا بیگانگان هست بلکه ایران قوی هم آنها را تحمل نمیکند؛ حتماً دنبال تجزیه ایران میروند چون از ایران قوی هم میترسند، چون ایران یک سابقه تمدنی دارد، یک رفتار هژمونیک و تمدنساز دارد، حوزه تمدنی دارد؛ طبعاً این برایشان دردسرساز است و حتماً ایران باید تجزیه و تکهتکه و ضعیف شود، همسایگان هم همین هستند و نمیخواهند یک دولت و کشور قدرتمند کنارشان باشد که بتواند به آنها دیکته کند و شرایط خودش را تحمیل کند، هرچه کوچک باشد توانش کمتر باشد برای آنها مطلوبتر است، قدرتها هم هیچگاه نمیخواهند یک رقیب قدری باشد که بازی را بههم بزند، از هر منظری نگاه کنیم ایران قوی نمیخواهند؛ حالا ایران قوی با گرایش انقلاب اسلامی که دیگر خیلی نگرانکننده و دردسرساز است.
پس دشمن که از اساس همبستگی و اقتدار و توان ملی ما را نمیخواهد، شما هم مشارکت را نمیخواهید و میگویید فایده ندارد پس در خانه بنشینیم؟ اگر کسی اینگونه تحلیل کند اشتباه است؛ این تحلیل غلط است و باید راهکار جلوی پای مردم بگذاریم، بگوییم "شما از ما ناراضی هستید، قدم اول این است که ما را انتخاب نکنید؛ اینگونه 50 درصد خواستهتان محقق میشود، حداقل ما را ادب میکنید."؛ این هیچ اشکالی هم ندارد، هم شرعی هم قانونی هم با شعارهای انقلاب و فرمایشات امام و رهبری هم سازگار است؛ پس در خانه نشستن و قهر کردن و حالت دلسردی داشتن بهضرر منافع مردم است.
** اینکه اصلاح طلبان میگویند "ما هیچ کاندیدایی نداریم" قبول ندارم
حالا میگویند؛ "چهکسی را انتخاب کنیم؟"، من میگویم مثلاً در کرج دیدم 300 ـ 400 نفر تأیید شده هست، در تهران 3500 یا 3600 تأییدشده داریم، در این تعداد 30 نفر آدم پیدا نمیشود به گرایش شما نزدیک باشد؟ اینکه اصلاحطلبان میگویند "ما هیچ کاندیدایی نداریم"، بله، ممکن است 5 یا 10 تا کاندیدای شاخص نباشند؛ البته آنها یک ادعایی دارند که پیشثبتنام عجولانه بود و یک هفته قبل قانون تصویب شده بود اما من همان زمان در مصاحبهها گفتم "فرصت را از دست ندهید؛ اسم بنویسید و اگر نخواستید انصراف بدهید."، بههرحال این فضایی برای شماست؛ عنصر سیاسی باید مطلب خود را جا بیندازد؛ اینکه فرضاً من را یکی دو بار رد کردند، بگوییم "چون رد شدیم کنارهگیری میکنیم"؛ من اگر موضع خودم را حق و درست میدانم عقبنشینی نباید بکنم و بایستم تا به نتیجه برسم؛ بههرحال اینکه یک گروه اصلاحطلب حتی گرایش تند، فکر میکنند هیچ کسی را ندارند من باور ندارم.
برگردیم به بحث مجلس خبرگان؛ اگر شما انشاءالله وارد مجلس خبرگان شوید، برنامهای برای این مجلس دارید که عملکرد آن بیشتر در چشم مردم بیاید چون شکل و شمایل عملکرد فعلی خبرگان چندان مردم را راغب نمیکند که بیایند و رأی بدهند چون نمیدانند این مجلس خبرگان چهکار میکند؛ اصلاً مجلس خبرگان چنین ظرفیتی دارد یا خیر؟
پورمحمدی: من روی این موضوع خیلی کار کردم و فکر کردم؛ طرحی هم نوشته شده است؛ باتوجه به شغل و اقتضای مسئولیتهایم در حوزههایی که کار کردم برای اصلاح آن دستگاه برنامهریزی کردم؛ من در وزارت کشور در بحث انتخابات و احزاب و NGOها کار کردم و جلسات مکرر و ممتدی داشتم؛ سالیان سال در دستگاه قضایی بودم و برای اصلاح نظام قضایی ایدهپردازی و طراحی کردیم؛ در جامعه روحانیت برای اصلاح نظام روحانیت و بهسازی و ارتقای جایگاه و رفع نواقص نشستیم و کار کردیم یعنی در حوزههای مختلفی که بودم سعی کردم که با نخبگان و صاحبنظران گفتگو کنم و بههرحال به ایدههایی برسیم، طبعاً در این حوزه هم همینطور ذهنم مشغول بوده است و یک سری کارهایی را انجام دادم.
ببینید، چند تا نکته مطرح هست؛ یکی بحث خود انتخابات خبرگان است که حتماً باید به آن پرداخته شود و مسئول هم خود مجلس خبرگان است و من این کاستی را متوجه خود مجلس خبرگان میبینم تا شورای نگهبان و حق را هم اینجا به شورای نگهبان میدهم؛ خبرگان باید بنشیند و قانون انتخابات را یک بررسی دقیق کند؛ من طرح و ایده برای این کار دارم تا یک مشارکت قوی و یک انتخاب معنادار در خبرگان اتفاق بیفتد.
** آیا خبرگان تنها باید روحانیون باشند؟
نکته دیگر که خیلی در جامعه مطرح میشود این است؛ آیا خبرگان فقط باید روحانی و فقیه باشند یا دیگران هم میتوانند در مجلس خبرگان حضور پیدا کنند؟ استدلال میشود که رهبری باید شأن فقاهت داشته باشد و مدیریت و نظارت کند دستورات دینی خوب اجرا شود لذا باید یک اسلامشناس مبرز و برجسته و یک فقیه جامعالشرایط باشد اما رهبری وظایف زیادی بهعهده دارد؛ مدیریت عالی کشور بین قوا، تعیین ریاست قوه قضاییه، فرماندهان مسلح، دستگاههای رسانهای و تبلیغی و تعیین خطمشی سیاست خارجی، نظارت بر شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی انقلاب فرهنگی، شورایعالی فضای مجازی و خیلی از این حوزهها که یک ویژگیهای ممتازی میخواهد، همه اینها را که فقها نمیتوانند تشخیص بدهند لذا دیگران باید باشند که تشخیص بدهند این رهبری که انتخاب میشود آیا در این جهات توانایی و کفایت لازم را دارد.
ما نباید این مطلب را بدون پاسخ بگذاریم؛ همانطور که در نوشتن قانون اساسی اول طیفهای مختلفی بودند اعم از روحانیون، غیر روحانیون، حقوقدانان، سیاستمداران و افراد عادی و اقتدار قانون اساسی هم به همین بود.
ما در طلبگی تناسب حکم و موضوع را بحث میکنیم؛ وقتی که موضوع اقتضایی دارد حکم هم متناسب با آن باشد، فقط مسئله این است که چهکسی باید تصمیم بگیرد، تلقی من این است که قانون اساسی این اجازه را به خود خبرگان میدهد که چنین تصمیماتی بگیرد یعنی خبرگان میتواند بگوید 50 درصد علما و فقها باشند، 50 درصد از طیفهای دیگر اجتماعی مرکب از حقوقدانان و قضات عالیرتبه باشند چون رهبری میخواهد رئیس قوه قضاییه تعیین کند و نظارت کند پس باید تیمی اینجا باشد که به رهبری مشورت بدهد، نظر بدهد و از مقام بالاتر نظارت کند چون هیچ ناظری نمیتواند مقام مادون باشد، این دیگر ناظر نیست چراکه ناظر باید بر یک مقام مستقر عالی باشد، هیچ مقامی و دستگاهی الآن نداریم که بگوید "من بر قوه قضاییه و بالاتر از آن ناظر هستم"؛ فقط رهبری است و دستگاهی که سازوکار رهبری را تنظیم میکند فقط این حرف را میتواند بزند.
حس من این است اگر این مباحثه جدی در مجلس خبرگان انجام شود این ظرفیت قانونی وجود دارد که چنین جمعبندیای صورت بگیرد، نکته دیگری که وجود دارد این است؛ آیا خبرگان فقط یک وظیفه بهعهده دارد و آن انتخاب رهبر است و اینکه کنترل کند که آیا این شرایط رهبری همچنان برقرار است یا برقرار نیست؟
تلقی الآن بزرگواران در خبرگان این بوده اما انتظارات اجتماعی و نخبگان و فعالان اجتماعی سیاسی در کشور فراتر از این است یعنی میگویند؛ مجلس خبرگان این نیست که شش ماه یک بار مینشینید یک جلسه میگذارید، بیانیه میدهید و دو تا سخنرانی و...، بعد هم یک دعا میکنید و تمام.
** وظیفه خبرگان تنها تعیین رهبری نیست
البته در اجلاسیهها سخنرانهایی از دستگاههای مختلف دعوت میشوند و صحبت میکنند.
پورمحمدی: بله، مثلاً دبیر شورایعالی امنیت ملی، وزیر اقتصاد، فرمانده سپاه و فرماندهان نظامی، وزیر اطلاعات و سایرین گزارشی از وضعیت میدهند اما بیشتر برای توجیه آقایان است که در جریان مسائل باشند، بههرحال این نشستها چندان اثربخش و اثرگذار نیست.
اگر یک وظیفه برای خبرگان منظور باشد درست است و شاید بیش از این هم نیاز نباشد اما انتظارات عمومی و تحلیل و ارزیابی بسیاری از صاحبنظران فراتر است؛ مهم این است که قانون اساسی چنین اجازهای را میدهد یا نمیدهد، من تلقیام این است که قانون اساسی این اجازه را میدهد؛ البته این بحث حقوقی پیچیده است و باید جدی بحث شود.
بههرحال من یک نظر و استدلالی دارم و مختصری در مصاحبه هم گفتم و آن این است که در قانون اساسی واژه "وظایف" آمده نه وظیفه! اگر وظیفه ذکر میشد میگفتیم وظیفه تعیین رهبری است، ولی چرا میگوید وظایف؟
وقتی وظایف قید شده معنیاش این است قانونگذار اساسی یک ذهنیت فراتری داشته است، بعد هم میگوید که برای تعیین وظایف و شرایط و نحوه انجام آن خود خبرگان صاحب اختیار است و کسی نمیتواند دخالت کند، حتی شورای نگهبان هم تفسیر کرده و گفته است؛ "ما در این بند دخالت نداریم و تفسیر هم نمیکنیم چون یک اصل حقوقی است."؛ آیا شورای نگهبان حاکم بر نظر مجلس خبرگان است یا نظر خبرگان حاکم است؟ ظاهراً مجلس خبرگان نظرش حاکم است و حداقل در این بند و بندهای مربوط به خبرگان نظر خود مجلس خبرگان اولی است.
** خبرگان حافظ رأس نظام است پس باید به رهبری کمک کند
بهخصوص ما یک اشتباهی مرتکب میشویم و همه کارها را بهعهده رهبری میدانیم، رهبری را در همه چیز پاسخگو میدانیم و بعد خودمان را هم کنار میکشیم، همهاش هم میگوییم ما مدافع رهبری و سرباز رهبری و حامی رهبری هستیم ولی حرف مسئولیت که میشود میگوییم "ما که کارهای نیستیم، ما تصمیمگیر نیستیم"، و با زبان یا بی زبان، با بیان آشکار یا بیان پنهان جاخالی میدهیم درحالی که خبرگان حافظ رأس نظام سیاسی یعنی رهبری است؛ نمیتواند جاخالی بدهد بلکه باید پاسخگو باشد، باید کمک بدهد، باید فکر کند، باید نظر بدهد، رایزنی کند، همراهی کند، مسئولیتپذیری کند،
این از جهت قوام و ثبات آن جایگاه خیلی مهم است و ضمناً مردم هم میگویند؛ ما به چنین هیئت عالیرتبه با اینهمه دنگوفنگ و سازوکار و پیچیدگی و ضوابط و قوانین رأی میدهیم لذا خاصیتی از آن میخواهیم، اثر بهروز میخواهیم نه برای یک منظور که البته آن منظور خیلی مهم است و منظور کمی نیست، کسی نمیخواهد آن منظور و مقصود تعیین رهبری را کم ببیند اما وظیفه خبرگان فقط این نیست بلکه خاصیت جاری روزمره هم میتواند برای آن مترتب باشد و طبعاً این ظرفیت در قانون اساسی هست.
انشاءالله اگر به یک جمعبندی منطقی استدلالی و مورد قبول اعضای خبرگان برسیم، فکر میکنم که میشود از این ظرفیت بهخوبی استفاده کرد و البته مطالب بالاتر از این هم هست که جای بحث آن در خود مجلس خبرگان است و آنجا باید صحبت شود.