آخرالزمان به روایت هالیوود!
فیلم تلماسه بهجز صدرنشینی در گیشه، بحثهای فراوانی در زمینه مباحث موعودباوری دینی نیز به وجود آورده است.
به گزارش منیبان، باوجود سال نوشتن رمان علمی- تخیلی فرانک هربرت در ۱۹۶۵ و سال ساخت فیلم دیوید لینچ در ۱۹۸۴، به نظر میرسد «تلماسه» سنخیت بیشتری با ۲۰۲۱ و این زمانه دارد و با اوضاع و احوال آشفته جهان امروزی سازگارتر و همخوانتر است. تلماسه ساخته دنی ویلنوو که در اکران همزمان در سینماها و اکران آنلاین با استقبال خوبی مواجه شده و بر صدر باکس آفیس آمریکای شمالی تکیه زده و حسابی تن کرخت سینمای کرونا زده را تکانده، باوجود برخی نقدهای منفی و مخالفتهای ساختاری و ایدئولوژیک و بهویژه آن گروه از علاقهمندان سینما که دل خوشی از بلک باسترها و فیلمهای عظیم و پرهزینه ندارند، جنس متفاوتی نسبت به نمونههای مشابه دارد و نباید صرفا به عنوان یک فیلم پربازیگر و پرخرج علمی- تخیلی معمولی به آن نگاه کرد. کمپانی برادران وارنر و سازندگان تلماسه با هوشمندی و زمانسنجی دقیق و هدفمندی کامل، موضوع آخرالزمانی و طرح بحث منجی را جدیتر و قابل تاملتر به تصویر کشیدهاند که تماشای آن فارغ از رضایتمندی مخاطبان و حتی تطبیق نداشتن با حقیقت موضوع و اختلافات ایدئولوژیک، کنجکاو برانگیز است بهویژه همان اشارههایی که به نام مهدی موعود در فیلم میشود، به اندازه کافی میتواند دلیل مواجهههای مختلفی با تلماسه باشد و از نظر مهدویت و موعودباوری اسلامی هم میتوان با اثر روبهرو شد.
اشارههای آخرالزمانی
رویارویی دینی و مذهبی با تلماسه و بررسی دقیق نشانههای فیلم و حتی خوانش نیت سازندگان هالیوودی و اشاره به دستهای احتمالی پشت پرده با اهدافی خاص، در این مجال سینمایی نمیگنجد، اما اگر کمی نیمه پر لیوان را ببینیم و عقبه هالیوودی را درنظر بگیریم که در این سالها گاهی شیطنتهایی در راستای اسلامهراسی انجام داده و دل به سیاستهای سیاستمداران آمریکایی و اروپایی داده، تلماسه را باید قدمی رو به جلو و به قصد جلب توجه جامعه مسلمانان پنداشت. همین که با هر قصد و نیتی، سازندگان تلماسه، چهرهای منفی از اسلام به نمایش نگذاشتند و در بحث منجی و فضای آخرالزمانی فیلم، اشاره به نام حضرت مهدی (عج) داشتند و نگاهشان به این شخصیت مثبت بود و حرمت، شأن و مقام منجی را حفظ کردند نشانههای قابل تاملی است.
البته این اشارات به منجی در منبع اصلی اقتباس یعنی کتاب تلماسه نوشته فرانک هربرت وجود دارد، اما دیوید لینچ ترجیح داد برخلاف کتاب، اسم «مهدی» را در فیلمش ذکر نکند و بیشتر بحث منجی را زیر سایه سنگین فضای علمی - تخیلی قصه پیش بکشد، اما دنی ویلنوو ضمن حفظ وجوه علمی- تخیلی رمان، باورها و اعتقادات اثر را در فیلمش پررنگتر کرد و بهویژه با مطرح کردن اسم مهدی به عنوان فرد موعود، دستکم به لحاظ ظاهری هم شده، برای موعودباوری در اسلام و بحث مهدویت از نظر شیعیان و مسلمانان احترام قائل میشود و کنجکاوی آنها برای تماشای فیلم را رقم میزند و باعث همراهی احتمالی و مشارکت این گروه مخاطبان برای بحث، بررسی، نقد و نظر میشود. در واقع اگر نیت سازندگان برای این اشاره اسلامی را صرفا اقتصادی و برای گسترش دایره تماشاگران و جلبنظر مخاطبان مسلمان و منتظر ظهور درنظر بگیریم هم تلماسه موفق و با برنامه عمل کرده است. در تلماسه تازه و در چند سکانس، اشارههایی به منجی میشود و از شخصیت پاول آتریدیس (تیموتی شالامی) به عنوان ناجی جهان یاد میکنند. اولین سکانس جدی در این زمینه آن آزمونی است که مادر روحانی (شارلوت رمپلینگ) درباره تحمل درد از پاول جوان میگیرد و با اشاره به او از فرد موعود صحبت میکند. تاکید جسیکا (ربکا فرگوسن) مادر پاول، درباره نزدیک بودن ظهور هم از موارد مهمی است که بحث منجی را برجستهتر میکند و جهان علمی - تخیلی قصه را گسترش و به جهان واقعی و اعتقادات گروهی از مخاطبان تعمیم میدهد.
یکی دیگر از سکانسهای مهم در این زمینه، آنجاست که پاول و همراهانش از سفینه به بیرون قدم میگذارند و فرمنها که به لحاظ تیپیکال، یادآور اعراب هستند، با دیدن پاول به شوق میآیند و او را با عنوان لسانالغیب فریاد میزنند. هرچند ما در ایران، حافظ شاعر را با این لقب میشناسیم، اما توجیه دیالوگی (صدایی از جهانی دیگر) و منطق معنایی آن با شخصیت منجی، تطبیق و قرابت دارد. در سکانس بعدی هم نیایش زائران فرمن در فضایی شبیه زیارتگاه و مجاورت نخلها، دستکم به لحاظ ظاهری، رنگ و بویی اسلامی به منجی میدهد.
اما واضحترین اشاره تلماسه به نام صاحبالزمان، آنجاست که عدهای از فرمنها، درباره پاول جوان صحبت و گمانهزنی میکنند و بهطور علنی نام مهدی را بر زبان میآورند: «فکر میکنی میتونه مهدی موعود باشه؟ به نظر خیلی جوون میاد.» بهجز این اشارهها و نشانههای ظاهری که به هرحال برای تماشاگران مسلمانی که در این سالها معمولا چنین کدهایی را در آثار هالیوودی ندیدهاند یا نمونههایی از منجیهای تخیلی و صرفا سطحی و بلک باستری دیدهاند، جالب توجه و قابل تامل و بررسی است، شخصیت منجی (اگر او را معادل داستانی مهدی
موعود در نظر بگیریم)، به لحاظ اخلاقی حتیالامکان و در حد بضاعت و اقتضائات هالیوودی و دنیای سرگرمی، مثبت و پاکیزه به نظر میرسد و سازندگان، چون نام حضرت مهدی (عج) را در فیلم ذکر کردهاند، سعی میکنند شأن و منزلت این شخصیت را هم حفظ کنند. این موضوع نشاندهنده هوشمندی سازندگان این فیلم از واکنش جهان اسلام مخصوصا شیعیان جهان است. آنها مراقبند تا عبور از خط قرمزها خشم جهانی را علیه آنها ایجاد نکند.
البته باید توجه داشت در فیلم تلماسه موعود و منجی، از قوم و نژادی دیگر برای رهایی اقوام بدوی (که شبیه اعراب هستند) برانگیخته میشود. این روایت، با آنچه در واقعیت وجود دارد و با اعتقادات تاریخی و ریشهدار مسلمانان کاملا متفاوت است. به عبارت دیگر، براساس روایت سازندگان فیلم، منجی باید از نژادی دیگر و از میان انسانهای متمدن برای نجات انسانهای بدوی برانگیخته شود. «تلماسه» دارای دو بعد مهم است؛ ساختار سینمایی و ایدئولوژیک. به نظر جدا از اهالی سینما وقت آن رسیده تا کارشناسان سینمای دینی به نقد این اثر بپردازند.
هربرت، لینچ و ویلنوو
چراغ اول تلماسه را فرانک هربرت، نویسنده آمریکایی رمانهای علمی- تخیلی روشن کرد. او سال ۱۹۶۵ با نوشتن رمان تلماسه، به شهرت و محبوبیت دست یافت و کتاب با چنان استقبالی از سوی خوانندگان روبهرو شد که از آن به عنوان پرفروشترین کتابهای علمی- تخیلی نام میبرند، آن هم در شرایطی که نویسندههای بزرگی، چون ژول ورن و اچ جی ولز در این زمینه مطرح هستند. در ضمن موفقیت رمان تلماسه باعث شد بعدها پسر هربرت و نویسندههای دیگری هم دست به قلم شوند و سریهای دیگر آن را روانه بازار نشر کردند. قصه تلماسه در آیندهای دور و در یک فضای امپراتوری
میگذرد و نبردهایی بر سر قدرت و برای بقا را روایت میکند. بحث وجود یک منجی دینی و مذهبی هم در قصه مطرح میشود و پیچیدگی درام را بیشتر میکند و دریچه تازهای در فضایی علمی- تخیلی میگشاید.
دیوید لینچ، کارگردان سرشناس سینمای سوررئال در اوایل مسیر فیلمسازیش و بعد از درخششهای آغازینش کله پاککن و مرد فیلنما، سال ۱۹۸۴ در دام انگیزههای مالی کمپانیهای هالیوودی گرفتار شد که نسبتی با نگاه و سلیقه سینماییاش نداشت؛ بنابراین اقتباس او از رمان موفق هربرت، چیزی جز یک شکست کامل و فاجعهبار اقتصادی نبود. لینچ به قدری از این فیلم دلزده شد که حاضر نبود اسم خودش را پای این اثر ببیند و دوست داشت مخاطبان فکر کنند کارگردان فیلم، فردی به نام آلن اسمیتی است که وجود خارجی ندارد. میزان تنفر لینچ از تلماسه تحمیلی از سوی استودیو آنقدر است که او حتی تمایل به دیدن خوانش تازه دنی ویلنوو ندارد.
ممکن بود فیلم لینچ آنقدرها هم که او میگوید، اثر فاجعهای نباشد
و استانداردهای حداقلی فیلمهای علمی - تخیلی را دستکم در آن سالها داشت، اما حالا و با پیشرفت خیرهکننده جلوههای ویژه، فیلم لینچ در مقایسه با تلماسه تازه، در بعضی بخشها حتی مضحک و خندهدار به نظر میرسد. فیلم ویلنوو به لحاظ ساختاری، اثر ویژه و برجسته و ماندگاری نیست، اما به خاطر طرح همین موضوع مهدویت و جلوههای ویژه باورپذیر، فیلمبرداری و بازیهای مناسب و بهخصوص موسیقی درخشان هانس زیمر، حرفهایی برای گفتن و جلب توجه برخی مخاطبان دارد. اگرچه آنها که رمان را
خواندهاند و فیلم لینچ را هم دیدهاند، موقع تماشای تلماسه فعلی و پایان باز و ناتمامش میدانستند قصه هنوز ادامه دارد و قسمت دوم هم در کار خواهد بود، روز گذشته ساخت قسمت دوم تلماسه بهطور رسمی اطلاعرسانی شد و حتی جاش برولین، بازیگر نقش گورنی هالک با انتشار پستی در اینستاگرام، شور و شعفش از ساخت قسمت دوم را نشان داد.
چند نکته درباره فیلم
صحنههای تلماسه در مجارستان، نروژ، ابوظبی و صحرای بزرگ اردن فیلمبرداری شد و کارگردان فیلم برای خلق سیاره آراکیس، چندان از فناوری تصویرسازی استفاده نکرد.
هانس زیمر، آهنگساز سرشناس فیلم به قدری درگیر ساخت موسیقی فیلم تلماسه بود که آهنگسازی فیلم «تنت» به کارگردانی کریستوفر نولان را نپذیرفت.
فیلم تلماسه که در بخش غیررقابتی دوره اخیر جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد، با استقبال تماشاگران در اولین اکران روبهرو شد و مخاطبان حدود ۸ دقیقه فیلم و عوامل آن را تشویق کردند.
آنطور که میگویند بازی تیموتی شالامی، بازیگر نقش پاول در بعضی لحظات باعث احساساتی شدن و گریه کردن دنی ویلنوو، کارگردان فیلم شد.
پیشتولید تلماسه از سال ۲۰۱۶ آغاز شد و مراحل جلوههای ویژه آن هم زمان زیادی برد، از جمله ساخت کرمهای بزرگ فیلم که یک سال به طول انجامید.
چهرهپردازی شخصیت بارون هارکونن با بازی استلان اسکارسگارد، حدود هفت ساعت در روز زمان میبرد. فرانک هربرت، از تاریخ اسلام و مهدویت برای نوشتن مفاهیم و داستانهای رمان تلماسه استفاده کرد.
منبع: روزنامه جام جم