مردی که متهم است زنی جوان را به قتل رسانده، مدعی شد چون این زن خیانت کرده بود، او را به قتل رساند.

به گزارش منیبان؛ متهم در دادگاه ادعا کرد از اینکه شنید مقتول به همسرش خیانت کرده است، عصبانی شد و او را به قتل رساند.

در جلسه رسیدگی به این پرونده که در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا نماینده دادستان در جایگاه ایستاد و کیفرخواست را علیه متهم خواند. بر اساس کیفرخواست صادرشده، متهم اوایل سال جاری زنی جوان به نام زیبا را به قتل رسانده و جسدش را کنار کانال آبی رها کرده بود.

پیشنهاد ویژه

بنا بر مندرجات کیفرخواست، گزارش گم‌شدن زیبا را شوهرش به مأموران داد. او گفت: همسرم 24 ساعت است خانه را ترک کرده و هنوز برنگشته و به تلفن همراهش هم جواب نمی‌دهد.

با تحقیقات مأموران، جسد پتو پیچ‌شده زن جوانی در جاده قزوین پیدا شد و با حضور شوهر زیبا در پزشکی قانونی، او تأیید کرد جنازه متعلق به همسرش است. به‌ این‌ ترتیب تحقیقات با بازجویی از شوهر زیبا ادامه پیدا کرد، اما سرنخی که نشان از عامل قتل باشد، به‌ دست نیامد.

مأموران تلفن همراه زیبا را مورد بررسی قرار دادند و به تماس‌هایش با مردی جوان مشکوک شدند. وقتی مرد بازداشت شد، به قتل اعتراف کرد و گفت: زیبا را کشتم چون خیانت کرد و دروغ گفت، بعد هم جسد را به کانال آب بردم و آنجا رها کردم.

بعد از اینکه کیفرخوست علیه متهم خوانده شد، شوهر مقتول به‌عنوان ولی قهری دخترش و از طرف مادرزنش درخواست صدور حکم قصاص کرد. این مرد گفت: من سه‌شیفت کار می‌کردم تا زن و بچه‌ام زندگی خوبی داشته باشند. زیبا و من رابطه خیلی خوبی داشتیم و هیچ‌وقت زیبا نسبت به من بی‌مهری نکرد و خیلی به لحاظ عاطفی حالمان خوب بود. من نمی‌توانم حرف‌های این مرد را باور کنم که زنم خیانت کرده است و تا مجازات‌شدنش هم پرونده را پیگیری خواهم کرد.

در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او هرچند در ابتدا اتهام قتل را قبول نکرد، اما در حین صحبت‌هایش به قتل اعتراف کرد و گفت: زیبا را در پتو پیچیدم و فکر می‌کنم در همان زمان فوت کرد. من او را به عمد نکشتم.

وقتی قاضی به متهم گفت بر اساس نظریه پزشکی قانونی زیبا به‌دلیل پیچیده‌شدن طناب دور گردنش کشته شده است، مرد جوان قتل را قبول کرد و این‌طور توضیح داد: چند سال قبل همسرم را به‌خاطر اینکه به من خیانت کرده بود، طلاق دادم و دو فرزندم با همسرم زندگی می‌کردند. بعد از آن با هیچ زنی وارد رابطه نشدم تا اینکه یک روز زیبا را در میدان خراسان دیدم. او به من نگاه می‌کرد، وقتی پرسیدم چرا نگاه می‌کند، گفت از من خوشش آمده است. من هم شماره تلفنم را به او دادم. وقتی زیبا تماس گرفت به او گفتم من با زنی که متأهل است رابطه برقرار نمی‌کنم و زیبا هم گفت از شوهرش جدا شده و تنها زندگی می‌کند. ما چند بار همدیگر را دیدیم تا اینکه روز حادثه او را به خانه‌ام در قزوین دعوت کردم. زیبا تریاک مصرف می‌کرد و این را به من گفته بود. البته به من گفته بود چون قند خون دارد مجبور است تریاک مصرف کند. وقتی او را به خانه دعوت کردم، با هم مشروب خوردیم و تریاک کشیدیم. زیبا مست بود و در حین مستی به من گفت شوهر دارد و به شوهرش خیانت می‌کند. گفت با شوهرش اختلاف دارند. من خیلی ناراحت شدم، چون خودم طعم خیانت را چشیده بودم؛ به‌ همین‌ خاطر به زیبا گفتم حق نداشت چنین کاری بکند. در واقع زیبا هم به من خیانت کرد هم به شوهرش. او به من دروغ گفت و به شوهرش هم خیانت کرد. سر این موضوع با هم بحث کردیم و درگیر شدیم. من هم عصبانی شدم و با پیچیدن طناب دور گردن مقتول، او را خفه کردم، بعد هم جسد را لای پتو پیچیدم و به کانال آب منتقل کردم.

متهم درباره اینکه آثار کبودی روی بدن مقتول برای چیست؟ گفت: احتمالا حین انتقال جسد این کبودی ایجاد شده یا از قبل بوده است، چون زیبا به من گفته بود قند خون دارد و بدنش خیلی زود آسیب می‌بیند. اصلا به‌ همین‌ دلیل هم تریاک مصرف می‌کرد.

متهم در پاسخ به این سؤال که اگر انگیزه‌اش از قتل خیانت بوده، چرا گوشی مقتول را سرقت کرده است، گفت: من گوشی را سرقت نکردم، وقتی جسد را به کانال آب منتقل کردم و به خانه برگشتم، دیدم گوشی زیبا در خانه من است. آن را خاموش کردم تا کسی پیدا نکند و بعد از چند روز هم آن را به فردی به مبلغ 400 هزار تومان فروختم. من اصلا قصدم سرقت نبود و فقط می‌خواستم گوشی را سربه‌نیست کنم.

بعد از دفاعیات متهم، وکیل‌مدافع او در جایگاه حاضر شد و سپس دوباره متهم برای بیان آخرین دفاع در جایگاه قرار گرفت.

او گفت: من می‌دانم خیانت چقدر تلخ است و خودم به‌ همین‌ دلیل همسرم را طلاق دادم. قسم خورده بودم اگر یک روز تصمیم گرفتم با کسی وارد رابطه شوم، زن شوهردار نباشد، چون از این‌ کار بدم می‌آمد، اما زیبا به من دروغ گفت و ادعا کرد که شوهر ندارد و جدا شده است. اگر آن روز مست نبود و در حالت مستی حرف نمی‌زد، من نمی‌فهمیدم او شوهر دارد. زیبا به من گفت شوهرش همیشه سر کار است و هیچ‌وقت پیش او نیست. من واقعا از کاری که زیبا کرده بود ناراحت شدم و به‌ همین‌ دلیل او را کشتم و حالا هم درخواست گذشت از طرف اولیای دم را دارم.

با پایان جلسه دادگاه، قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

کدخبر: 53524 تاریخ انتشار