رزا شانینا دختر تک تیرانداز اهل شوروی در جنگ جهانی دوم که بسیار شجاع , باهوش و زیبا بود, جالب است بدانید او مدال افتخار هم دریافت کرده بود.

به گزارش منیبان؛ رزا شانینا یکی از شناخته شده ترین دختر تک تیرانداز تاریخ است.او در آن زمان به فرماندهی جوخه یکم تک تیراندازان در دسته 184 تفنگداران رسید و مدال افتخار و شجاعت دریافت کرد. او زمانی که تنها 20 سال داشت، در اثر یک حمله توپخانه ای کشته شد.

رزا شانینا، دختر تک تیرانداز باهوش، زیبا و سرشناس ارتش سرخ در طول جنگ جهانی دوم بود که قتل 59 نفر توسط وی رسماً تایید شد.

پیشنهاد ویژه

رزا شانینا تک تیرانداز اهل اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم بود که به خاطر قتل 59 نفر از جمله 12 نفر در «نبرد ویلیونس» (ژوئیه 1944) مشهور شد. وی در سال 1941 پس از کشته شدن برادرش به صورت داوطلبانه به ارتش پیوست و تک تیراندازی در خط مقدم جنگ را برگزید. وی در روز 28 ژانویه 1945 بر اثر جراحات وارده از گلوله تفنگ کشته شد. رزا همواره به خاطر دقت بالا در تیراندازی تحسین می شد. یکی از مهارت های او شلیک سریع دو گلوله به دو هدف بود.

یک روزنامه کانادایی در سال 1944 میلادی شانینا را اینگونه توصیف کرد:«وحشت پنهان پروس شرقی.» او اولین تک تیرانداز زن شوروی بود که به دریافت مدال افتخار نائل آمد. رزا شانینا تنها بین 6 تا 11 آوریل 13 سرباز دشمن را کشت و به خاطر همین شجاعتش بود که عکس او در 9 ژوئن همان سال بر روی جلد روزنامه شوروی چاپ شد.

عملیات باگریشن عملیاتی بزرگ در طی جنگ جهانی دوم بود که توسط ارتش شوروی و به منظور پاکسازی نیروهای آلمانی از بلاروس٬ شوروی، اوکراین و لهستان صورت گرفت. در آن عملیات، تصمیم گرفته شد تا از اعزام تک تیراندازهای زن به خط مقدم جلوگیری شود اما شانینا تاکید کرد که باید خط مقدم فرستاده شود. با درخواستش موافقت نشد، اما او به هر ترتیب خودش را به خط مقدم جبهه رساند و بعدها نیز به خاطر همین عدم تبعیت از دستور مواخذه شد اما دادگاه نظامی برایش تشکیل نشد. او اما از آنجایی که می خواست همراه گردان باقی بماند، علاوه بر مطرح کردن موضوع به نیکولای کریلوف، فرمانده ارتش پنجم، دو مرتبه نیز به ژوزف استالین نامه نوشت.

بخشی از خاطرات رزا در 10 اکتبر 1944 این است:«نمی توانم بپذیرم که میشا پانارین دیگر زنده نیست. چه آدم خوبی بود. او کشته است. عاشقم بود و من هم... در قلبم احساس سنگینی دارم. 20 سالم است و هیچ دوست نزدیکی ندارم.» او همچنین در نوامبر 1944 نوشت:«فکری در سرم می چرخد که انگار عاشق مردی به نام نیکولای شده ام اگرچه او خیلی تحصیل کرده نیست.» او در همان داستان نوشته که به ازدواج فکر نمی کند زیرا «الان موقع اش نیست.» رزا در آخرین صفحه در دفترچه خاطراتش با لحنی ناراحت نوشت:«نمی تواند به آرامش برسد و دیگر به درد کسی نمی خورد.»

کدخبر: 55399 تاریخ انتشار