- آرشیو اخبار 1
- اجتماعی 0
- حوادث 3
راز قتل شوهر خیانت کار در دل زن جوان
زنی که با خیانت به شوهرش مقدمات قتل او را فراهم کرده بود، با همراهی همدستش در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.
به گزارش منیبان؛ زنی که با خیانت به شوهرش مقدمات قتل او را فراهم کرده بود، با همراهی همدستش در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.
این زن دو سال قبل با همدستی مردی که با او رابطه داشت، مرتکب قتل شوهرش شد و جسد را پنهان کرد.
راز این قتل زمانی فاش شد که زنی به نام سحر با مأموران تماس گرفت و خبر داد شوهرش گمشده است. این زن گفت: شوهرم سر کار رفته و دیگر برنگشته و من هم از او خبری ندارم و فکر میکنم اتفاقی برایش افتاده، چون او قطعا به من خبر میداد کجا رفته است. پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد و متوجه شد این زن از مدتی قبل با مردی به نام آرش رابطه دارد و شوهرش از این رابطه خبر نداشته است؛ بنابراین فرضیه قتل در پی خیانت قوت گرفت. وقتی مأموران آرش را شناسایی و بازداشت کردند، او به کشتن شوهر سحر اعتراف کرد و گفت: من محسن را کشتم درحالیکه قصد قتل او را نداشتم.
متهم گفت: من و سحر فامیل بودیم و بعد از اینکه سحر ازدواج کرد، ارتباط ما خیلی کم شد. بعد از مدتی اتفاقی سحر را دیدم و متوجه شدم اصلا رابطه خوبی با شوهرش ندارد و از همان زمان بود که رابطه ما خوب شد و با هم صحبت میکردیم. روز حادثه من و سحر به همراه تعدادی از دوستانمان بیرون رفتیم و در آنجا مواد کشیدیم و مشروب خوردیم. وقتی برگشتیم سحر به دلیل اینکه زیادهروی کرده بود حال خوبی نداشت و من سحر را به خانه رساندم. او را بلند کردم و روی تخت گذاشتم. در همین حین شوهر سحر وارد شد و من را دید و با هم گلاویز شدیم و من هم او را به قتل رساندم. بعد با کمک سحر و یکی از دوستانم به نام میثم جسد را به بیرون منتقل و در حاشیه تهران دفن کردیم. بعد از گفتههای این مرد سحر نیز بازداشت شد و به همدستی در قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: من برای گمراهکردن پلیس گزارش دروغ دادم و فکر نمیکردم شناسایی شویم. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای سحر، آرش و میثم پرونده برای رسیدگی به شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهمان خوانده و آرش به قتل، سحر معاونت در قتل و میثم معاونت در دفن جسد متهم شدند، مادر مقتول بهعنوان ولی دم در جایگاه قرار گرفت و خواستار قصاص شد. او گفت: من و شوهرم با ازدواج سحر و محسن مخالف بودیم، ما خیلی اصرار کردیم پسرمان با این دختر ازدواج نکند، اما نشد و پسرم ازدواج کرد. سه سال بود که با هم زندگی میکردند و پسرم خیلی همسرش را دوست داشت او برای اینکه گذران زندگی کند از صبح تا شب در یک نانوایی کار میکرد و سختی کار مقابل آتش را تحمل میکرد تا خرجی سحر را دربیاورد اما سحر به پسرم خیانت کرد و باعث مرگ او شد.
من برای قاتل درخواست قصاص دارم و برای سحر نیز اشد مجازات را میخواهم. وقتی نوبت به آرش رسید، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من سحر را از قبل میشناختم و همانطور که گفتم فامیل بودیم. قبل از اینکه سحر ازدواج کند ما با هم ارتباط داشتیم بعد از ازدواج این ارتباط قطع شد تا اینکه من فهمیدم سحر از ازدواجش راضی نیست و زندگی سختی دارد. او میگفت شوهرش اذیتش میکند و دوست ندارد با او زندگی کند، اما بنا بر دلایلی که هیچوقت به من نگفت، امکان اینکه طلاق بگیرد هم برایش وجود نداشت. اینطور بود که ارتباط تلفنی ما آغاز شد. سحر با من درددل میکرد و از کارهای شوهرش میگفت. روز حادثه من برای اینکه سحر کمی آرام شود، او را دعوت کردم تا با من و دوستانم به تفریح بیاید. ما به خارج از شهر تهران رفتیم و جایی بساط کردیم و دور هم بودیم. سحر خیلی مشروب خورد. مجبور شدم او را به خانه ببرم.
وقتی به خانه رسیدیم من سحر را روی تخت گذاشتم در همین لحظه شوهرش رسید و من را دید. او به من حمله کرد و داشت با دست مرا خفه میکرد که مجبور شدم از خودم دفاع کنم و او را زدم. شوهر سحر جانش را از دست داد و چارهای بهجز مخفیکردن جنازه نداشتیم؛ به همین خاطر با کمک سحر و یکی از دوستانم به نام میثم این کار را کردیم. من با میثم تماس گرفتم و او را به خانه سحر کشاندم و ماجرا را برایش گفتم، او هم در عمل انجامشده قرار گرفت و مجبور به همکاری شد. سپس سحر در جایگاه قرار گرفت.
او گفت: من و شوهرم از همان ابتدای زندگی با هم اختلاف داشتیم اما من هرگز راضی به مرگ او نبودم. آن شب مشروب خورده بودم و حال طبیعی نداشتم که آرش به من کمک کرد تا مرا به خانهام برساند. من اصلا چیزی از درگیری آرش و شوهرم به خاطر ندارم و در آن درگیری هم دخالتی نداشتم. با توجه به اینکه متهم ردیف سوم که با وثیقه آزاد بود، در جلسه حضور نداشت، ادامه رسیدگی به پرونده برای شنیدن حرفهای او و دفاعیات وکیل متهمان ردیف اول و دوم به بعد موکول شد.
منبع:شرق