ضلع پنهان جنگ در اوکراین چیست؟

زمانی که یک منازعه سیاسی در سطح کلان تبدیل به «مخاصمه مسلحانه» می‌شود، اولین دسته‌ای که وارد جنگ شده و به نوعی فراخوان داده می‌شوند، نیروهای نظامی کلاسیک یا همان ارتش خواهند بود. بعد از ارتش عموماً بسیج مردمی و توده‌های استانی یا محلی هستند که به میدان می‌آیند و از جنگ‌های جهانی اول و دوم و حتی قبل‌تر از آنهم این روند یک سنت ثابت محسوب می‌شود.

به گزارش منیبان به نقل از بیان فردا؛ در میان شاید تلفات ارتش‌ها در هرجنگی به سبب آموزش دیدگی و آشنایی اعضای آن با زندگی در شرایط جنگی و سخت کمتر از نیروهای مردمی باشد، اما بحث اینجاست که همین نیروهای مردمی عموماً می‌توانند نقش‌ها کلیدی در جنگ‌ها بازی کنند.

به عنوان مثال در جنگ جهانی دوم و در میانه سال‌های 1940 تا 1945 میلادی، جنبش مقاومت نروژ به رهبری «ماکس مانوس» علیه اشغال این کشور توسط آلمان نازی تشکیل شد و ضربات سختی به برلین وارد آورد. این روند هنوز هم ادامه دارد اما در این میان «نیروی سومی» هم وجود دارد که عموماً بر پایه ایدئولوژی شکل می‌گیرد.

پیشنهاد ویژه

 

چچنی‌ها برای چه به جنگ با اوکراین آمدند؟

عموماً زمانی که بحث از «ایدئولوژی» و شکل‌گیری نیروهایی بر این پایه مطرح می‌شود، ناخوداگاه ذهن هر شخصی به سمت ایدئولوژی بر آمده از مذهب سوق پیدا می‌کند که بخشی از آن به دلیل پروپاگانداهای دنباله‌دار از هرسو است و بخشی از آن به دلیل عدم مطالعه در مورد این مساله است. در نمای کلی زمانی که سخن از شکل‌گیری یک جریان سیاسی یا حتی جریان رادیکل در یک گوشه زمین می‌شود، دو مدل ایدئولوژی در حوزه تحلیل باید موردنظر قرار بگیرد. مدل اول، ایدئولوژی مبتنی بر مذهب است. به عنوان مثال داعش یا القاعده و شاخه‌های این دو برآمده از ایدئولوژی مبتنی بر مذهب هستند. در مدل دوم ما با جریان‌‌های برآمده از ایدئولوژی غیرمذهبی روبه‌رو هستیم که عموماً باید آنها را «جریان‌های ایدئولوژیک مبتنی بر آرمان» دانست. مثلاً گروه‌های مسلحی مانند بریگارد سرخ (جریان مسلح چپگرای افراطی ایتالیا در میانه دهه 70 و 80 میلادی) یا گروه بادر ماینهوف (جریان مسلح چپگرای آلمانی در اواخر دهه 60 تا 70 میلادی) در زمره جریان‌های ایدئولوژیک مبتنی بر آرمان دسته‌بندی می‌شوند.

حال سوالی که شاید برای مخاطبان در ذهنشان شکل بگیرد این است که چرا این موضوع را در ارتباط با جنگ فعلی در اوکراین مطرح می‌کنیم؟ پاسخ اعزام نیروهای نظامی از چچن به سمت اوکراین است که از شرق این کشور و با هماهنگی روسیه وارد خاک اوکراین شده‌اند. حتماً شما هم ویدئویی که از لحظه نماز خواندن نظامیان چچنی با لباس نظامی متحدالشکل در فضای مجازی منتشر شده را مشاهده کرده‌اید، اما شاید ندانید که چرا این جماعت حالا و در اوج درگیری میان ارتش اوکراین و روسیه وارد این کشور شده‌اند.

روایت‌های زیادی درباره این موضوع مطرح شده است که بخشی از آن به دلیل آنکه منابعشان غربی است، عموماً با ضدیت منتشر می‌شوند و جنبه منفی را منعکس می کنند. در این میان بهتر است به این موضوع اشاره کنیم که براساس اخبار منتشر شده از سوی رسانه‌های روسیه، تعداد چچنی‌های وارد شده به اوکراین 10 تا 70 هزار نفر اعلام شده که یک آمار دقیق برای تحلیل به ما نمی‌دهد؛ چراکه این میزان براساس جمعیت چچن خیلی بالا به حساب می‌آید. در این میان باید کمی به عقب بازگردیم تا متوجه شویم چرا چچنی‌ها به رهبری رمضان قدیرف، به پیاده نظامِ موازی روسیه در اوکراین تبدیل شده‌اند.

در سال 1917، گروه‌های قومی مختلف که اکثریت آنها مسلمان بودند، استقلال خود را از روسیه اعلام کردند و توسط قدرت‌های مختلف جهانی به عنوان ساکنان کوه‌های متحد قفقاز شمالی به رسمیت شناخته شدند. بعدها جوزف استالین اعلام کرد که همه مردم چچن باید منطقه را ترک کنند و برای بازسازی به سیبری تبعید شدند. سال‌ها بعد نیکیتا خروشچف به مردم چچن در دوره‌ای که به نام «استالین‌زدایی» شناخته می‌شود، اجازه داد به کشور خود بازگردند. پس از فروپاشی شوروی در سال 1991 هم چچنی‌ها خواستار استقلال شدند و در نهایت از سال 1994 تا 1996 یک جنگ حدوداً 2 ساله میان روسیه و چچنی‌ها درگرفت و که به جنگ اول چچن معروف شد. جنگ دوم چچن هم از سال 2000 تا 2009 میلادی درگرفت و در نهایت جمهوری چچن به رهبری احمد قدیروف شکل گرفت. جال اینجاست که احمد قدیروف در ماه مه ۲۰۰۴ در یک حادثه انفجار بمب، هنگام برگزاری مراسم رژه پیروزی مربوط به جنگ جهانی دوم، در شهر گروزنی ترور شد و حالا پسر او یعنی «رمضان قدیروف» جای او را گرفته است.

بسیاری از تحلیلگران مسائل سیاسی معتقدند که احمد قدیروف توسط سرویس اطلاعاتی روسیه ترور شد تا نسل جدیدی از چچنی‌ها یعنی همان رمضان قدیروف که سن و سال کمتری داشت و به دنبال قدرت بود به روی کار بیاید و خطر کمتری برای کرملین داشته باشد. حالا همین جماعت وارد اوکراین شده‌اند تا به گفته قدیروف از منافع روسیه دفاع کنند اما یک نکته اساسی در این میان وجود دارد.

زمانی که در غرب و حتی در اندیشکده‌های مطالعات تروریسم حرفی از چچنی‌ها به میان می‌آید، خیلی‌ها آنها را رادیکال‌ترین تفکر حال حاضر دنیا می‌دانند و به هجرت جماعتی از این ناحیه به سوریه برای پیوستن به داعش اشاره می‌کنند که تابلوی آنها «ابوعمر الشیشانی»، فرمانده گردان مهاجران داعش بود. شیشانی را شاید همه بشناسند اما قرار گرفتن او در کنار «ابومحمد العدنانی»، سخنگوی سابق و مسئول عملیات‌های خارجی داعش (به خصوص در عمق اروپا)، باعث شد تا چچنی‌های داعش که بخشی از آنها زیر نظر «داکو عمراف»، رهبر امارت قفقاز که با القاعده در بیعت بود، به عنوان یکی از خطرناکترین عناصر داعش (حتی خطرناکتر از اتباع تونسی) در دنیا شناخته شوند.

بر این اساس، حالا که کانال‌های تلگرامی روسیه و سایر رسانه‌های منتصب به این کشور خبر ورود چچنی‌ها آنهم در زمان خواندن نماز را منتشر می‌کنند، در حقیقت یک پیام تهدید به کی‌یف مخابره می‌کنند و یک جنگ روانی تمام عیار علیه ارتش و دولت اوکراین به راه میندازند. روسیه با این اقدام به دنبال آن بود که تندروی‌ چچنی‌ها در دهه 90 و حتی در زمان جنگ سوریه را برای اذهان عمومی اوکراین تداعی کند و به آنها بگوید که یک جنگ و عاقبت خونین در انتظار آنها است. مضاف بر این موضوع، پوتین از چچنی‌ها به عنوان یک اهرم فشار میدانی و روانی استفاده می‌کند که می‌تواند خاک اوکراین را به خون بیشتری آغشته کند. ترکیه هم در جریان پرونده سوریه، از ارتش آزاد سوریه و داعش حمایت کرد و در جایی دیگر شاهد آن هستیم که آمریکایی ها از «نیروهای بلک‌واتر» در عراق و افغانستان بهره بردند. روس‌ها هم در لیبی از «نیروهای خصوص واگنر» به نفع خلیفه حفتر استفاده کردند و این موارد نشان می‌دهد که همیشه یک ضلع پنهان یا یک نیروی سوم در این میان وجود دارد.

 

جنگجویان آزوف به میدان می‌آیند!

در مقابلِ این وضعیت، دست اوکراینی‌ها هم چندان خالی نیست. از زمان تظاهرات گسترده فوریه سال ۲۰۱۴ در اوکراین که به برکناری ویکتور یانوکوویچ منجر شد، دولت روسیه رهبران حکومت جدید اوکراین را فاشیست‌ها و مرکب از سیاستمداران نئونازی و ضد یهودی خواندند که هدف آنها سرکوب و نابود کردن روس زبانان اوکراین است. اگرچه این ادعای روسها تا حدودی زیادی اثبات نشد اما وقتی که پترو پروشنکو، رییس جمهور پیشین اوکراین به «سرهی کوروتکیخ» که گروه‌های مدافع حقوق بشر او را یک نئونازی اهل بلاروس توصیف کردند، پاسپورت و تابعیت اوکراین را هدیه داد، نهادهای دولتی و رسانه‌های اوکراین سعی کردند این موضوع را لاپوشانی کرده و از ایجاد حساسیت جلوگیری کنند.

دلیل هیاهویی که روس‌ها در آن زمان به راه انداختند این بود که رییس جمهور وقت اوکراین در مراسم رسمی به جنگجویانی که سرسختانه از فرودگاه اصلی منطقه دونتسک در مقابل حملات شورشیان مورد حمایت روسیه دفاع کرده بودند، مدال اعطا کرد. دراین میان یکی از جریان‌هایی که ریشه در راست افراطی اوکراین دارد «گردان یا هنگ آزوف» است.

رهبری این جریان در دست گروهی به نام «ناسیونالیسم‌های اوکراینی» است که یهودیان و سایر اقلیت‌های مذهبی و قومی را مافوق انسان تلقی کرده و طرفدار جنگ صلیبی سفیدپوستان مسیحی علیه تمامی این اقلیت‌ها است. این گروه سه نماد مشخص نازیسم را در اجتماعات و پلاکاردهای خود به نمایش عمومی گذاشته است که عبارتند از نشان موسوم به قلاب گرگ، نشان موسوم به خورشید سیاه و بالاخره نشان اسکلت سیاه که در دوران حکومت آلمان نازی نشان تشکیلات مخوف «اس.اس» بود.

هنگ آزوف صرفاً یکی از تشکیلات‌های داوطلبی است که نیروهای آن در درگیری‌های شرق اوکراین با شورشیان می‌جنگند. اکثریت این گروههای داوطلب، ظاهراً به جریان راست‌افراطی اوکراین وابسته نیستند، اما شواهد نشان می‌دهد که این جریان از حمایت ویژه چند مقام ارشد در دولت اوکراین اعم از وادیم ترویان (رییس سابق اداره پلیس شهر کی‌یف)، آرسن آواکف (وزیر کشور اوکراین) و حتی سرهی کوروتکیخ برخوردار هستند.

بر اساس آمارهای موچود جریان‌های راست‌افراطی در اوکراین به صورت پنهان از سوی دولت این کشور حمایت شده‌اند و این حمایت دقیقاً سیاسی – امنیتی قلمداد می‌شود. حالا هنگ آزوف و جنگجویان آن که به نوعی خودشان و جریانشان را یک طیف ملی‌گرای ضدروس می‌دانند در کوچه‌های کی‌یف و در استان‌های دیگر آماده مقابله با چچنی‌ها و حتی ارتش روسیه هستند و گفته می‌شود که این جریان از همان روزها اول جنگ وارد میدان شده‌اند. از سوی دیگر رئیس جمهوری اوکراین هم اعلام کرده که شورشان و مجرمانی که در گذشته سابقه فعالیت نظامی داشته‌اند، از زندان آزاد خواهند شد تا در مبارزه با روسیه، دِین خود را به اوکراین ادا کنند.

حال سوال این است که چند نفر از این زندانیان، راست‌های افراطی دستگیرشده توسط دولت هستند و اساساً این جریان که از 2014 تاکنون در حال زیستن هستند، چگونه مقابل مسکو و سربازان آنها خواهند ایستاد؟ این دقیقاً همان ضلع پنهان جنگ در اوکراین است که می‌‌توان آن را ضلع سوم دانست!

 انتهای پیام

کدخبر: 70280 تاریخ انتشار