یادداشت- پریشاد احمدی، جامعه‌شناس

«مهمونی» مجموعه طنز جدیدی است که همزمان با آغاز سال 1401 از شبکه نمایش خانگی پخش شد و حالا با گذشت چند قسمت کمتر کسی را می‌توان یافت که دست کم چند سکانس از آن را در شبکه‌های مجازی ندیده باشد. در این میان اما یکی از کاراکتر‌های عروسکی بیش از دیگران جلب توجه کرده و آن کاراکتر معروف به «بچه» یا «بادام» است. البته اولین بار نیست که کودکان کار دستمایه ساخت فیلم یا سریالی در تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی می‌شوند، اما می‌توان گفت که برای اولین بار است که یک کودک کار به دور از جو زدگی‌ها و دستورهای فرمایشی به نمایش درآمده است. در «مهمونی» دیگر از خبری از قهرمان‌سازی از این کودکان یا مافیایی و مجرم نشان دادن آنان نیست. معتقدم همین واقع‌گرایی و نشان دادن تصویری صحیح از آسیب‌های اجتماعی راهگشا است و البته هنر بزرگی است که یک عروسک بی جان را تبدیل به چنین شخصیتی کرد.

این روزها شاید بتوان بیش از هر زمان دیگری در سال‌های اخیر، تقابل دو نگاه در مواجهه با کودکان کار و پدیده کار کودک را در جامعه مشاهده کرد؛ نگاهی که به دنبال عادی‌سازی کار کودک و رسمیت بخشی به آن با کلیدواژه‌هایی چون بزرگ‌مردان کوچک، کارآفرینی و … است و نگاه دیگری که بر ضرورت مقابله با این پدیده و رفع کامل اشکال کار کودک تاکید دارد.

پیشنهاد ویژه

نگاه اول متاسفانه در برخی از مسئولان و مدیران شهری و کشوری وجود دارد. دیدگاهی که تجربه سال‌های قبل نشان می‌دهد، احتمالا به اجرای طرح‌های ضربتی و جمع‌آوری و… منجر می‌شود و عایدی دیگری ندارد. نگاه دوم اما به انجام رفتارهای منطقی و به‌دور از هیجان، آگاهی‌بخشی و فرهنگ‌سازی و ریشه‌کنی کامل پدیده کار کودک تمرکز دارد. دیدگاهی که در روزهای اخیر مجموعه طنز «مهمونی» که از شبکه نمایش خانگی پخش می‌شود آن را نمایندگی می‌کند.

«بچه» در واقع برخلاف رویه‌هایی که هم در دیگر تولیدات بصری و هم در اظهارنظرهای عمده مسئولان و مدیران به چشم می‌خورد، یکی از مردم است و گرچه یک کودک کار است، اما شکافی بین او و دیگرانی که دست کم در این برنامه حضور دارند وجود ندارد. به عبارت دیگر بچه هم از همان امکانات و فرصت‌هایی بهره می‌برد که دیگران از آن بهره‌مندند. این مجموعه به جای نشان دادن شخصیتی متفاوت و متمایز کودکان کار از سایر شهروندان با ارائه تصویری ملموس و باورپذیر، موجب ایجاد همدلی بین سایر شهروندان و این گروه شده و فهم بخشی از شرایط کودکان کار را برای جامعه تسهیل کرده است. اگرچه این تصویر کامل و بی‌نقص نیست، اما نباید فراموش کرد که طی سال‌های اخیر حضور کودکان در سطح شهر برای کارکردن آنقدر تکرار‌شونده بوده که تبدیل به تصویری عادی شده و دیگر برای شهروندان سوال برانگیز نیست که چرا این کودکان به جای حضور در مدرسه و تحصیل در خیابان حضور دارند؟

ایجاد همدلی و حساسیت توامان رویکردی است که در آگاهی بخشی به شهروندان موثر است؛ همه باید بدانیم که کودکان کار هم یکی از ما هستند و نباید دسترسی‌شان به امکانات و ارتباطات عمومی قطع یا محدود شده یا به سبب وضعیتی که نقشی در آن نداشته‌اند مورد خشونت قرار بگیرند. متاسفانه تا به امروز بیان برخی دیدگاه‌های غلط در مورد کودکان کار مانند باندی و مافیایی معرفی کردن آنان، درآمدهای نجومی و … در تولیدات بصری، مصاحبه‌های مسئولان و… باعث شده که تصویر ارائه شده از این کودکان به شهروندان نه تنها نادرست باشد بلکه نتیجه‌ای جز ایجاد شکاف بین اقشار آسیب دیده و شهروندان، ایجاد باورهای عمومی نادرست، ترویج رفتارهای خشونت‌آمیز و البته طرد اجتماعی برای این کودکان در بر نداشته باشد.

در مجموعه طنز مهمانی شخصیت «بچه» به عنوان یک کودک کار شهری و دستفروش دارای ویژگی‌هایی مانند استفاده از زبان کوچه بازاری، فحاشی، رعایت نکردن برخی از آداب اجتماعی و … است که برخی آن را تصویری نادرست از یک کودک کار می‌دانند، اما واقعیت این است کودکی که زودتر از موعد وارد دنیای بزرگسالان شده و تفریحات و بدیهیات زندگی سالم کودکان برای او بدون معنا شده باشد، چنین رفتارهایی را نیز از خود بروز خواهد داد و شاهد مثال آن را نیز می‌توان در بسیاری از کوچه پس کوچه‌های بازارها و معابر شهری پیدا کرد.

«بچه» اولویت زندگی خود را کارکردن و فروش گل‌هایش می‌داند و به همین دلیل نیز از مدرسه رفتن دوری می‌کند. او به دلیل رفع نشدن نیازهای اولیه خود از نیازهای تغذیه‌ای گرفته تا دریافت محبت و احترام، بیشتر از دیگر کودکان تلاش می‌کند و حتی ممکن است دست به اقداماتی برای جلب ترحم بزند یا در مواردی شخصیتی عصبانی و پرخاشگر باشد. مجموع این ویژگی‌ها تا حدی بازنمای بخشی از زندگی کودکان کار به خصوص کودکان کار شهری است و نمی‌توان آن را کتمان کرد. البته بدیهی است که این تصویر بازنمای تمام اشکال کار کودک یا همه ویژگی‌های کودکان کار نیست و اصلا نمی‌توان با یک کاراکتر تمام این ویژگی‌ها را نمایندگی کرد، اما می‌توان گفت که بچه نزدیک‌ترین و ساده‌ترین نوع کودکان کار را برای شهروندان بازنمایی کرده است.

اما سازندگان «مهمونی» باید همواره نکته‌ای را نیز مدنظر داشته باشند و آن مراقبت از افتادن در دام عادی‌انگاری کار کودک است. عادی شدن کار کودک و فروریختن قبح حضور آنان در محل کار به جای مدرسه یکی از جدی‌ترین نگرانی‌ها در مورد کودکان است و گرچه این مجموعه تاکنون به خوبی از پس آن برآمده، اما لازم است در ادامه ساخت نیز این مهم مورد توجه قرار بگیرد. واقعیت این است که به ویژه در کلان‌شهرها مساله اصلی تداوم کار کودک نبود امکانات آموزشی برای تحصیل این کودکان نیست، بلکه مساله اصلی، فرهنگ عادی تلقی شدن کار کودک است. متاسفانه محروم کردن کودکان از تحصیل توسط والدین جرم قابل توجهی محسوب نمی‌شود و براساس قوانین موجود نیز با خاطیان برخوردی صریح و جدی صورت نمی‌گیرد. همین موضوع نیز سبب شده تا رفته رفته برای بسیاری از گروه‌های اجتماعی مساله ترک تحصیل کودکان عادی سازی شده و تحصیل کردن به شکل یک فعالیت دلبخواهی و اختیاری از سوی این کودکان معرفی شود.

نباید فراموش کنیم که برای مقابله، رفع یا کاهش یک آسیب اجتماعی باید با ظرافت تمام به بازنمایی آن آسیب پرداخته شود و با زبان غیرمستقیم، بدون نصیحت و از طریق ایجاد همدلی و همراهی میان مخاطب و سوژه که در اینجا کودکان کار هستند، آنها را با مسائل اجتماعی همراه کرد. چنین اقدامی در واقع برداشتن نخستین گام در راستای مسئولیت اجتماعی محسوب می‌شود.

برای رفع یک آسیب اجتماعی، پذیرش آن آسیب و ارائه تصویری صحیح از آن الزامی است. در مرحله بعد است که می‌توان انتظار داشت مفاهمه جمعی و مطالبه‌گری اجتماعی برای رفع این مشکل ایجاد شود. شاید به همین دلیل هم هست که در سال‌های اخیر تلاش‌های گسترده‌ای به ویژه از سوی برخی نهادهای رسمی مانند سازمان بهزیستی کشور صورت گرفته تا مرحله پذیرش و شناخت درست ابعاد مساله کار کودک به طور کامل صورت نگیرد. برای مثال نبود آمارهای شفاف از تعداد کودکان کار، اعلام درآمدهای خلاف واقع، تاکید بر وجود شبکه مافیایی کودکان کار از آن جمله این تلاش‌ها است.

حالا در این شرایط که شهروندان اطلاع چندانی از نحوه مواجهه با کودکان کار ندارند و رفتار برخی از مسئولان هم سبب ایجاد فاصله بیشتر بین جامعه با کودکان کار شده است، کاراکتر «بچه» در «مهمونی» می‌تواند یک نقطه عطف و اقدامی موثر برای آگاهی بخشی پیرامون موضوع کار کودک و تلاش برای ریشه‌کنی آن باشد. در واقع می‌توان گفت که شخصیت بچه برای اولین بار شهروندان و کودکان کار را در یک تیم و در کنارهم قرار داده است.

بچه، رفتارهایی را از خود بروز داده که طی همین مدت موجب همدلی بسیاری از ما با خود شده است؛ همان بخش‌هایی که میلیون‌ها بار در فضای مجازی دیده شده است. رفتارهای صبورانه آقای مجری با بچه، دعوت آهسته و آرام او به آرامش در مقابل رفتارهای پر از خشم بچه نیز به شکل غیرمستقیم سعی در آموزش صبر و آرامش در برخورد با کودکان کار دارد و البته نکات ریزی که شاید در مرحله اول به چشم نیاید، مانند خرید نکردن از کودک کار یا ترحم بی مورد به او.

اگرچه برخی از منتقدان شخصیت‌پردازی «بچه» را به عنوان یک کودک کار نقض حقوق این گروه می‌دانند، اما گاهی آنقدر در حرف زدن از یک آسیب اجتماعی دچار وسواس می‌شویم که افراد ترجیح می‌دهند اصلا درباره آن موضوع حرف نزنند و این تیغی دو لبه برای آسیب‌های اجتماعی است. صحبت نکردن از آسیب‌های اجتماعی، باعث می‌شود آنها به فراموشی سپرده شوند یا آنقدر صحبت از آنها سخت و پر هزینه باشد که افراد به جای گفت‌وگو ترجیح دهند سکوت پیشه کنند، اما واقعیت این است که در لایه‌های زیرین جامعه، فاجعه همچون گدازه‌های یک آتشفشان مسیر خودش طی می‌کند و هرآنچه برسرراه دارد را می‌سوزاند.

واقعیت این است که «بچه» یکی از آسیب‌های جدی جامعه ما و بسیاری از کشورهای جهانی یعنی کار کودک را از مرحله کتمان و انکار و عادی سازی به صدر توجه افکار عمومی کشانده و به فرصتی بدل کرده تا پیش از آنکه بحرانی جدید و پیامدهای آن درپی کار کودک ایجاد شود، همه با هم و در کنار هم راهکاری برای افزایش آگاهی نسبت به کار کودک و ریشه کن کردن اشکال مختلف آن پیدا کنیم؛ مسئولان اجتماعی و رفاهی کشور، نباید چنین فرصتی را از دست بدهند.

انتهای پیام

کدخبر: 77768 تاریخ انتشار