من با متهم در خیابان آشنا شدم. او گفت از من خوشش آمده است و میخواهد مرا بیشتر بشناسد تا به خواستگاریام بیاید، من هم قبول کردم. روز حادثه وقتی سوار ماشین بودیم و داشتیم در خیابان میرفتیم، یکباره وارد پارکینگ یک ساختمان شد و بهزور من را با خودش بالا برد. وارد یک آپارتمان شدیم. او در را رویم قفل کرد و خواست مرا مورد آزار و اذیت قرار دهد، من قبول نکردم، او به زور این کار را کرد و بعد هم تا...
دعوا بر سر ۹۰۰ هزار تومان در یک قهوهخانه باعث شد برادران دو طرف نزاع با هم درگیر شوند و جنایت رخ دهد.
پسر جوان برای اینکه میزان عشق و علاقه نامزدش را بسنجد سناریوی خودکشی ساختگی خود را اجرا کرد.
نیشخندها و رفتارهای تمسخرآمیز دیگران روح و روانم را به هم ریخته بود. همیشه با خودم فکر می کردم چرا مادرم این گونه ما را رها کرده و رفته است. هیچ گاه منطقی به این موضوع نگاه نکردم و همیشه از نگاه ها و حرف های مردم وحشت داشتم .این حرف ها و نگاه ها آن قدر در روحیه من تأثیر گذاشت تا آن که تصمیم گرفتم.
ماجرایی که در این بخش می خوانید زندگی پسر جوان سی و دو ساله ای را روایت می کند که توسط یک زن فداکار تغییر معجزه آسایی کرد.
مرد جوان به دلیل علاقه ی شدید به نامزدش با شرایط سخت دختر مورد علاقه ی خود کنار آمده و هر روز از او خواستگاری می کند و صحنه ی اولین دیدارشان را بازسازی می کند.
پسر جوان که انتظار دیدن برخی از میهمانان خانم را در جشن تولد دوستش نداشت، با دیدن شخص خاصی تصمیم به کاری گرفت که برایش گران تمام شد.
جوان ۲۵ سالهای که به اتهام فریب در ازدواج از نامزدش شکایت کرده بود، درباره این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی توضیحاتی ارائه داد.