پسری که مادرش را سلاخی کرده بود بعد از جنایت دریافت او فرزندخوانده بوده است
ساعت 11:20 دقیقه نهم آذر امسال روز شنبه مردی تهرانی با پلیس 110 تماس گرفت و ماجرای کشته شدن همسرش با ضربات چاقو را به کلانتری 121 سلیمانیه مخابره کرد.
به گزارش منیبان؛ ساعت 11:20 دقیقه نهم آذر امسال روز شنبه مردی تهرانی با پلیس 110 تماس گرفت و ماجرای کشته شدن همسرش با ضربات چاقو را به کلانتری 121 سلیمانیه مخابره کرد. خیلی زود نتیجه تحقیقات میدانی در اختیار بازپرس ویژه قتل و ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت .
در بررسی های ابتدایی مشخص شد قربانی جنایت زنی 58 ساله است به نام "رها" که با چاقو با 11 ضربه به صورت بی رحمانه به قتل رسیده و داخل ملحفه ای در بالکن خانه افتاده است.
همسر مقتول که فرزاد نام داشت و حالت روحی مناسبی نداشت با گریه و بغض اعلام کرد که ساعت 10 امشب وقتی از محل کار به خانه آمدم پسرم "سعید" در پارکینگ خانه دیدم که بی قرار در پارکینگ خانه نشسته از او پرسیدم اینجا چه می کند که اعلام کرد من معتادم و می خواهم من را ببری کمپ ترک کنم و من به او گفتم که الان چه شده که می خواهی ترک کنی؟ با اصرار او روبرو شدم و با توجه به استرس و اضطرابی که داشت به او گفتم بیا به کمپ نزدیک خانه برویم. با موتور پسرم راهی کمپ شدیم. آنجا اعلام کردند برای بستری شدن صبح فردا مراجعه کنیم و من و پسرم به خانه برگشتیم.
این مرد ادامه داد: در جلوی پارکینگ خانه وقتی من از موتور پیاده شدم پسرم با صدایی لرزان گفت من یک نفر را به قتل رساندم و با موتورش رفت من که از حرف های او چیزی متوجه نشدم به سمت خانه رفتم. وقتی در خانه را باز کردم با فرش خیس خانه مواجه شدم و همسرم را صدا زدم که جوابی نشنیدم وارد اتاق خواب شدم که آنجا هم نبود و این تا به حال پیش نیامده بود که همسرم بدون اطلاع من جایی برود به درخانه همسایه های ساختمان مراجعه کردم که آن ها هم اظهار بی اطلاعی کردند. من که داشتم نگران می شدم با خواهرم تماس گرفتم و او که خانه شان نزدیک خانه ما بود سریع خود را به خانه ما رساند و وقتی به بالکن خانه رفت با ملحفه خونی مواجه شد که با کنار زدن آن جنازه همسرم را دید. من که از صدای خواهرم شوکه شدم سریع خودم را به او رساندم و با دیدن صحنه به یاد حرف پسرم افتادم که گفت کسی را کشته است.
شوهر این زن که در حال گریه بود با صدایی لرزان گفت: ما امکان بچه دار شدن نداشتیم و سعید را 23 سال پیش از پرورشگاه به خانه آوردیم و با مهر و محبت او را بزرگ کردیم هیچ کم و کاستی در زندگی اش نداشت و هرچه خواست برایش فراهم کردیم. سعید را به دانشگاه فرستادیم و در رشته مورد علاقه اش شروع به تحصیل کرد او که الان مهندس نقشه کشی ساختمان است اصرار داشت که سرمایه ای به او بدهیم تا کاری را برای خود شروع کند با اندوخته ای که داشتیم یک مغازه موبایل فروشی برایش راه انداختیم که بعد از یکسال و نیم ورشکسته شد و مغازه را جمع کرد و بی کار شد.
کارآگاهان از همسر مقتول پرسیدند آیا سعید می داند که فرزند خوانده شماست؟ مرد با سکوتی عمیق سر را به زیر می اندازد و می گوید نه نگذاشتیم متوجه شود مثل پسر واقعی مان از او مراقبت کردیم .
با سرنخ های به دست آمده و ظن قوی ماموران به دست داشتن سعید به قتل مادر خوانده خود کارآگاهان با اقدامات پلیسی فردای روز جنایت ساعت 10 شب پسر ناتنی را در حوالی خانه شناسایی و دستگیر می کنند و سعید پس از انتقال به اداره مبارزه با قتل پلیس آگاهی به قتل مادر خود اعتراف می کند.
سعید در بازجویی ها گفت: در روز حادثه بی کار در خیابان می چرخیدم و برای مصرف مواد به پارکینگ خانه آمدم پس از مصرف گل از راه پله بالا رفتم وقتی وارد خانه شدم مادرم گفت سعید چرا دنبال کار نمی گردی و من که در حالت خودم نبودم به آشپزخانه رفتم و چاقویی که روی میز بود به سمتش حمله کردم و او را به قتل رساندم.