وقتی وسط تولد مست میکنی؛ جنایت باور نکردنی
در این خبر به ماجرای مردی به نام بابک میپردازیم که مرتکب به قتل برادر زن خود در جشن تولد شده است
به گزارش منیبان؛ در این خبر به ماجرای مردی به نام بابک میپردازیم که مرتکب به قتل برادر زن خود در جشن تولد شده است.
رسیدگی به پرونده جوانی که در حین مستی برادرزنش را به قتل رسانده بود در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
رسیدگی به این پرونده از سال گذشته با گزارش درگیری مرگبار میان دو جوان در یکی از مناطق تهران آغاز شد و مأموران پس از حضور در محل با جسد خون آلود جوانی به نام فریبرز مواجه شدند و ضارب را که شوهرخواهر مقتول بود به اتهام قتل بازداشت کردند.
بابک پس از دستگیری به قتل فریبرز اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: شب تولدم بود و به همین مناسبت پدرزنم در خانه اش جشنی برپا کرده بود و من و فریبرز هم مقدار زیادی مشروبات الکلی مصرف کردیم به حدی که هردو مست شدیم. یک ساعت از جشن تولدم نگذشته بود که با برادرزنم بحث مان شد و من برای اینکه باهم درگیری پیدا نکنیم با همسرم به خانه خودمان آمدیم اما فریبرز کوتاه نمی آمد و او هم دقایقی بعد به خانه ما آمد و با داد و فریاد تلاش می کرد که با من درگیر شود حتی چندین بار گفت که امشب می خواهم با تو تسویه حساب کنم و تا تو را نزنم از اینجا نمی روم. همان موقع من دوباره به سراغش رفتم و باهم دقایقی درگیر شدیم و باز برای اینکه دعوا ادامه پیدا نکند من به اتاق خوابم رفتم و در را بستم اما فریبرز شیشه های خانه ما را شکست و با داد و فریاد می خواست تا از اتاق بیرون بیایم. اما من توجهی نمی کردم تا اینکه همسرم از پشت در اتاق گفت که فریبرز قصد دارد خودزنی کند. به همین خاطر از اتاق بیرون آمدم تا مانع کارش شوم. اما وقتی از اتاق به سمتش رفتم دیدم تکه ای شیشه برداشته و به سمتم می آید که من هم چاقویی برداشتم و چند ضربه به او زدم و او فوت کرد.
با اعترافات متهم درباره قتل برادر زن خود و تکمیل تحقیقات، کیفرخواست متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای این جلسه که صبح روز گذشته برگزار شد اولیای دم درخواست قصاص کردند و پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من اتهام قتل را قبول دارم. اما عمدی در کارم نبوده. من آن شب خیلی تلاش کردم که با او درگیر نشوم اما او اصرار به درگیری داشت. من چاقو را برای ترساندن او برداشتم می خواستم به هرنحوی او را آرام کنم اما او مدام فحاشی می کرد و در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و دست به این کار زدم.
او در ادامه ضمن ابراز ندامت گفت:باور کنید من قصد کشتن برادرزنم را نداشتم و نمی دانم چرا این اتفاق افتاد.ما هر دو مست بودیم وحال طبیعی نداشتیم. حالا هم شرمنده خانواده همسرم هستم و از آنها طلب بخشش دارم. من و فریبرز سال های زیادی بود که با هم رفیق بودیم. بارها باهم دعوا کرده بودیم و پس از چند روز هم آشتی می کردیم. من او را دوست داشتم. با این اتفاق همسرم هم دیگر حاضر نیست من را ببخشد و با من زندگی کند. همه زندگی ام نابود شد.