یک درصد فکرش را هم نمی کردید ازدواج "هخامنشیان" اینجوری بوده!

نباید دچار توهم شویم که تاریخ ایران باستان سراسر نور و نیکی بوده. همین کتاب محققانۀ ماریا بروسیوس به خوبی نشان می‌دهد گذشته‌های دور ما نیز آش دهن‌سوزی نبوده. و اصلا گذشتۀ کدام قوم و ملت، با ملاک‌های امروزی، گذشته‌ای طلایی بوده؟

یک درصد فکرش را هم نمی کردید ازدواج  "هخامنشیان" اینجوری بوده!
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان، «زنان در ایران‌باستان» کتابی است از ماریا بروسیوس، مورخ انگلیسی. خانم بروسیوس متخصص تاریخ ایران‌باستان به ویژه امپراتوری هخامنشی است. او استاد دانشگاه نیوکاسل است و چند اثر دیگر هم دربارۀ تاریخ ایران دارد که «شاهنشاهی هخامنشی» و «زنان هخامنشی» از آن جمله‌ است.

کتاب "زنان ایران‌باستان» در واقع رسالۀ دکتری ماریا بروسیوس بوده و در سال 1996 نوشته شده. ماریا بروسیوس از دانشگاه آکسفورد در رشتۀ تاریخ باستان فارغ‌التحصیل شده است.

این کتاب را محمود طلوعی ترجمه کرده. طلوعی روزنامه‌نگار و مورخ بود و از سال 1209 تا 1394 زندگی کرد. او نمایندۀ بیست و سومین مجلس شورای ملی هم بود. یعنی از سال 1350 تا 1354 در مجلس حضور داشت. بعد از انقلاب هم در ایران مشکلی برایش پیش نیامد و کتاب‌هایی هم دربارۀ تاریخ خاندان پهلوی نوشت.

ترجمۀ محمود طلوعی از کتاب ماریا بروسیوس روان و خواندنی است، ولی این کتاب در واقع "ترجمه و نگارش محمود طلوعی" است. یعنی او به صلاح‌دید خودش چیزهایی به متن اصلی کتاب اضافه کرده و معلوم هم نیست افزوده‌های او کدام جملات‌اند.

محمود طلوعی می‌توانست ملاحظات خودش را در پاورقی‌های کتاب بیاورد ولی شاید احساس کرده خواننده ممکن است به پاورقی‌های او توجه چندانی نکند. او با ادغام افزوده‌های خودش در متن اصلی کتاب، احتمالا خواسته تلخی کتاب ماریا بروسیوس را بگیرد تا مبادا به ساحت قدسی ایران‌باستان اسائۀ ادب شود!

هر چه بوده، این شیوه عین فضولی در کار نویسنده است. به ویژه وقتی که نویسنده مورخ ممتازی است، هیچ توجیهی ندارد که مترجم جملات خودش را جوری لای متن اصلی کتاب قرار دهد که خواننده نداند کدام جمله از آن نویسنده است و کدام از آن مترجم!

مشکل دیگری که روش محمود طلوعی برای کتاب ماریا بروسیوس ایجاد کرده، جملات تکراری در برخی قسمت‌های کتاب است. این جملات تکراری احتمالا دست‌پخت محمود خان طلوعی بوده!

خوانندۀ تیزهوش احتمالا می‌تواند حدس بزند کدام جملات در متن کتاب متعلق به محمود طلوعی است. جملاتی که انتقاد از مناسبات دربار و سبک زندگی هخامنشیان را تعدیل می‌کند و مدام تاکید می‌کند این تاریخ را یونانیان نوشته‌اند و بر قول یونانیان در حق ایرانیان اعتمادی نیست.

کتاب حاوی 6 فصل است و در این میان فصل‌های دوم و سوم و چهارم و پنجم مهم‌تر از دو فصل اول و آخرند. در فصل دوم "زنان در دربار پادشاهان هخامنشی" بررسی شده‌اند. فصل سوم به مبحث "ازدواج و سیاست" در دوران هخامنشیان می‌پردازد. فصل چهارم نقش سیاسی و اجتماعی زنان در آن دوران را بررسی می‌کند و فصل پنجم به "زنان و اقتصاد دوران هخامنشی" می‌پردازد.

اهمیت کتاب ماریا بروسیوس بیشتر از آن است که نگاهی گذرا به کتاب 220 صفحه‌ای او بیندازیم. چنین مروری، سودی برای خواننده ندارد. بنابراین در این نوشته صرفا به فصل سوم کتاب می‌پردازیم: ازدواج و سیاست. شاید در نوبت‌های آتی، یکی دو فصل دیگر کتاب را نیز ورق بزنیم.

واقعیت این است که اکثر ما ایرانیان چیز زیادی از ایران‌باستان نمی‌دانیم. تاریخ ما پس از حملۀ اعراب به تاراج رفته است. یعنی ارتباط تاریخی‌مان با ایران قبل از اسلام تقریبا قطع شده است. بنابراین خلأ آشکاری در ذهن اکثر ما نسبت به ایران قبل از اسلام وجود دارد. هر سال سریال مختار ثقفی را می‌بینیم و هیچ فیلم یا سریال درخوری دربارۀ ایران‌باستان در این کشور ساخته نمی‌شود.

با این حال نباید دچار توهم شویم که تاریخ ایران‌باستان سراسر نور و نیکی بوده. همین کتاب محققانۀ ماریا بروسیوس به خوبی نشان می‌دهد گذشته‌های دور ما نیز آش دهن‌سوزی نبوده. و اصلا گذشتۀ کدام قوم و ملت، با ملاک‌های امروزی، گذشته‌ای طلایی بوده؟

هدف از خواندن تاریخ، خروج از تاریکی جهل است. جهلی که می‌تواند مایۀ نفرت یا ستایش ایام ماضی و سده‌های پیشین باشد. و فرقی هم ندارد که چند سدۀ پیش مورد نفرت یا ستایش بی‌دلیل یا افراطی ما واقع می‌شود. شخصیت‌پرستی در هر صورت ناپسند است. ما ملت ایران‌ایم و این‌جا هم مملکت خودمان است. حسن و قبح و عیب و هنر خودمان را باید به دور از شیفتگی و تعصب در آیینۀ تاریخ ببینیم. حسنات گذشته‌مان را تداوم بخشیم و سیئاتش را به موزۀ تاریخ بسپاریم.

بنابراین در این نوبت فقط به فصل سوم کتاب «زنان در ایران باستان» می‌پردازیم تا ببینیم ازدواج و سیاست چه نسبتی در دوران هخامنشیان داشتند و به عبارت دقیق‌تر، هخامنشیان چگونه ازدواج می‌کردند؟

ماریا بروسیوس در آغاز این فصل از کتابش می‌گوید چندهمسری در میان پادشاهان هخامنشی رایج بوده. با این حال، مطابق توضیحات او تا پایان این فصل از کتاب، شاهان هخامنشی معمولا دو یا سه همسر رسمی داشتند. او تقریبا هیچ شاهی را نام نمی‌برد که چهار همسر رسمی اختیار کرده باشد.

قاعدتا می‌توان حدس زد که در سطوح پایین‌تر جامعۀ ایران در آن زمان، حتی اگر چندهمسری ممنوع و مذموم نبوده باشد، کمتر مردی از تمکن مالی ازدواج با چند زن برخوردار بوده.

اگر بنا بر مقایسه با جامعۀ اسلامی در حجاز و کوفه و سایر شهرهای عربی در یکی دو سدۀ آغازین تاریخ اسلام باشد، به نظر می‌رسد پادشاهان هخامنشی در قیاس با خلفای اسلامی، همسران رسمی کمتری داشتند؛ اما آن‌ها نیز مثل خلفا و امرای عرب و مسلمان، همسران غیررسمی و موقت متعددی داشتند.

باید افزود در جامعۀ اسلامی نیز بسیاری از مردان فاقد توان مالی لازم برای ازدواج با چند همسر بودند و چندهمسری معمولا امکانی بود که افراد متمول از آن استفاده می‌کردند. اینکه عده‌ای به اصطلاح ساده‌زیست بودند و لباس ساده می‌پوشیدند یا غذاهای چرب و نرم نمی‌خوردند، دال بر این نبود که واقعا مثل مردم عادی زندگی می‌کردند. مردم عادی چند همسر دائم و چند همسر موقت و چندین کنیز نداشتند.

برگردیم به هخامنشیان. ماریا بروسیوس می‌گوید چندهمسری پادشاهان هخامنشی دلایل گوناگونی از این قبیل داشت: اطمینان از تولد یک فرزند پسر و تداوم سلطنت در خاندان پادشاه، حفظ اتحاد در خاندان سلطنتی و جلوگیری از پدیدآمدن مدعیان سلطنت (دربارۀ این دلیل بعدا بیشتر توضیح می‌دهیم)، ایجاد رابطۀ خویشاوندی با بزرگان و سرداران خود.

جامعه‌شناسان سیاسی، چنین روابطی را "پیوندهای ساختاری نخبگان حاکم" نام نهاده‌اند. اینکه دیگران را خویشاوند خودت کنی تا هر مخالف بالقوه‌ای، منافعش را در بقای قدرت تو بداند، سیاستی بوده که از دیرباز در بسیاری از نقاط دنیا رواج داشته و امروزه نیز در جوامع سنتی رایج است. اگرچه جوامع مدرن هم خالی از "پیوندهای ساختاری نخبگان حاکم" نیست.

شدت این "خویشاوندسازی" در دوران هخامنشیان به گونه‌ای بوده که حکومت هخامنشی را می‌توان نوعی خویشاوندسالاری نیز محسوب کرد. در ادامه بیشتر این به موضوع می‌پردازیم.

بروسیوس می‌نویسد: «اشارات مکرر به مادر پادشاه یا مادر ولیعهد در منابع هخامنشی و مقام ارجمندی که مادر پادشاه در دربار هخامنشی داشته، اهمیت نقش زنی را که با به دنیا آوردن اولاد پسر تداوم پادشاهی را تضمین کرده است نمایان می‌سازد.»

او می‌افزاید: در منابع مذکور اشاراتی هم به "برادران تنی" پادشاه یا ولیعهد دیده می‌شود و این دال بر وجود برادران ناتنی پادشاه بوده. اما «وجود فرزندان دیگر پادشاه از زنان دیگر هم دلیل این نیست که همۀ آن‌ها زنان رسمی پادشاه بودند. بسیاری از آنان ممکن است زنان موقت و غیررسمی پادشاه بوده باشند.»

هخامنشیان چگونه ازدواج می‌کردند؟

بروسیوس تاکید می‌کند: «در منابع و آثار باقی‌مانده از دوران هخامنشی متاسفانه پاسخ روشنی به این سؤال نمی‌توان یافت که پادشاهان هخامنشی چند زن رسمی یا غیررسمی داشتند و تعداد فرزندان آن‌ها... چند نفر بوده است. برای یافتن پاسخی به این سؤال باید به سراغ منابع یونانی برویم.»

این کاستی دال بر این است که ما ایرانیان ظاهرا از آغاز عمدتا فرهنگ شفاهی داشتیم و خلأ "تاریخ مکتوب" در کار و بارمان مشهود بوده. البته منابع مکتوبی از آن دوران وجود دارد، ولی منابع مکتوب یونانی‌ها دربارۀ پادشاهی هخامنشیان، بیشتر از منابع مکتوب خود هخامنشیان است.

به هر حال هرودوت مورخ یونانی نیز چندهمسری را در سلسلۀ هخامنشیان تایید می‌کند و آن را منحصر به پادشاهان هخامنشی نمی‌داند بلکه بزرگان و سرداران دوران هخامنشی را نیز مردانی می‌داند که غالبا چند همسر داشتند.

نکتۀ جالب این است که هرودوت می‌گوید "مردان ایرانی" در دوران هخامنشی «هر یک چند زن رسمی و تعدادی زن موقت و غیررسمی داشتند» و «بزرگان و صاحبان قدرت و ثروت... زنان متعددی داشتند.»

این گزارش ظاهرا دال بر این است که چندهمسری در جامعه نیز رواج چشمگیری داشته و صرفا منحصر به دربار و ساختار قدرت نبوده. همچنین دلالت دارد بر اینکه چندهمسری در میان مردان طبقۀ حاکم شدیدتر بوده. اینکه آیا واقعا مردان طبقات میانی و فرودست جامعه نیز اکثرا چند همسر داشتند، سوالی است که پاسخ آن نیازمند تحقیق بیشتر است.

نکتۀ دیگر دربارۀ ازدواج اعضای طبقۀ حاکم در دوران هخامنشیان، مسئلۀ "ازدواج با محارم" است. بروسیوس می‌نویسد:

«نخستین بار کمبوجیه، پسر و جانشین کوروش، ازدواج با محارم را بدعت گذاشت و اخلاف او هم از آن پیروی کردند. هرودوت می‌نویسد کمبوجیه به زنان متعددی که داشت اکتفا نکرد و با دو خواهر تنیِ خود – دختران کوروش – ازدواج نمود. ازدواج با محارم که هرودوت آن را زنای با محارم می‌خواند، قبل از کمبوجیه مرسوم نبود ولی بعد از او پادشاهان دیگر هخامنشی هم از این رسم ناپسند تبعیت کردند. بعد از مرگ کمبوجیه، برادرش بردیا حرمسرای برادرش را که شامل زنان رسمی و موقت او بودند در اختیار گرفت.»

پادشاهی سلسلۀ هخامنشی 220 سال طول کشید. از 550 تا 330 قبل از میلاد مسیح. آغاز این پادشاهی با حکمرانی کوروش اول – پسر "تی شپش" – بود. سپس کمبوجیۀ اول (فرزند کوروش اول) به قدرت رسید و پس از او نوبت به فرزندش کوروش دوم رسید. کوروش دوم همان کوروش کبیر است که ما ایرانی‌ها به او بسیار مفتخریم ولی شناخت اندکی از او داریم.

بروسیوس می‌نویسد:

«سرزمین پارس که قلمرو حکومت این خاندان بود، قبل از این که به این نام خوانده شود "آنشان" نام داشت و تابع امپراتوری عیلام بود. عیلام به سرزمینی از شرق عراق و خوزستان کنونی تا فارس که "آنشان" نام داشت اطلاق می‌شد و عنوان پادشاهان آن نیز "پادشاه شوش و آنشان" بود. پس از سقوط امپراتوری عیلام، فرمانروایان آنشان که بخش شرقی امپراتوری عیلام بود علم استقلال برافراشتند و تا زمان سلطنت کمبوجیۀ اول و آغاز فرمانروایی پسرش کوروش دوم {کوروش کبیر} "پادشاه آنشان" نامیده می‌شدند.

تاریخ نخستین امپراتوری بزرگ ایرانی... از دوران سلطنت کوروش دوم و تسلط او بر امپراتوری ماد در سال 550 قبل از میلاد و سپس فتح بابِل در سال 539 قبل از میلاد آغاز می‌شود. کوروش دوم امپراتوری وسیعی را برای پسر و جانشین خود کمبوجیۀ دوم به یادگار گذاشت که از آسیای مرکزی و استپ‌های روسیه تا ترکیه و عراق امروز را در بر می‌گرفت. کمبوجیۀ دوم نیز در صدد توسعۀ قلمرو امپراتوری برآمد و مصر را به تصرف خود درآورد و حکومت فراعنه را برانداخت.»

پس از کمبوجیۀ دوم، که در راه بازگشت از مصر درگذشت، یکی از سرداران سپاهش پادشاه ایران شد: داریوش.

بروسیوس می‌گوید سلسلۀ پادشاهی کوروش کبیر و پسرش کمبوجیه (و طبیعتا پدر و پدربزرگ کوروش کبیر: کمبوجیۀ اول و کوروش اول) به نام هخامنشی معروف نبود و «در کتبیه‌ها و آثار مکتوب زمان سلطنت کوروش از یو به عنوان "کوروش آنشان" نام برده شده و تنها سنگ‌نبشته‌ای که در پاسارگاد از وی به عنوان "کوروش هخامنشی" نام برده شده، مربوط به دوران پادشاهی او و پسرش کمبوجیه نیست و ... در زمان سلطنت داریوش اول نصب شده است.»

بنابراین نام هخامنشیان در واقع میراث داریوش است. داریوش پس از کوروش کبیر مهم‌ترین پادشاه هخامنشیان بود. اما ذکر این نکات چه ربطی به موضوع بحث ما دارد؟ ربطش این است که پس از مرگ کوروش کبیر و پسرش کمبوجیه و کشته شدن برادر کمبوجیه (بردیا)، اولین انقطاع در تاریخ پادشاهی ایران پدید می‌آید.

کمبوجیه فرزندی نداشت و بردیا هم پسر نداشت. داریوش پسر یا نوۀ کوروش نبود. در نتیجه، آنچه که بعدها "فره ایزدی" قلمداد شد و قاعدتا از پدر به پسر می‌رسید، پس از مرگ پسران کوروش بلاتکلیف ماند و انتقال آن از شجرۀ کوروش به شخص داریوش، فاقد توجیه تئوریک است.

به جبران این خلاء خویشاوندی، داریوش با هر دو دختر کوروش – آتوسا و آرتیستون – و تنها دختر بردیا (پارمیس) ازدواج کرد. در واقع دو زن داریوش (آتوسا و آرتیستون) جدا از اینکه با هم خواهر بودند، عمۀ زن سوم او (پارمیس) نیز بودند.

داریوش پسری را که آتوسا برایش به دنیا آورده بود (خشایارشا) به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و بدین‌ترتیب سلسلۀ نخستین پادشاهان ایران از طریق نوۀ دختری کوروش دوام یافت.

کوروش خودش دو همسر داشت: کاساندان و آمیتیس. کاساندان مادر فرزندان اصلی کوروش (کمبوجیه و بردیا و آتوسا و آرتیستون) بود. دلیل ازدواج کوروش با کاساندان، ظاهرا این بود که او دختر یکی از بزرگان پارس بود و این ازدواج سبب شد که کوروش بتواند لشکری برای حمله به امپراتوری ماد فراهم آورد.

پس از فتح امپراتوری ماد، کوروش با آمیتیس دختر امپراتور ماد ازدواج کرد. این ازدواج هم آشکارا دلیل سیاسی داشت و موجب مشروعیت و مقبولیت حاکمیت کوروش بر سرزمین ماد می‌شد. هرودوت ازدواج‌های سیاسی یا مصلحتی در دربار پادشاهان هخامنشی را یکی از علل دوام این سلسله به مدت بیش از دو قرن دانسته است.

ازدواج‌های سیاسیِ "بیرونی"، مثل ازدواج کوروش با آمیتیس، و ازدواج‌های سیاسیِ "درونی"، مثل ازدواح برادران و پسران پادشاه هخامنشی با دختران سراداران سپاه و ساتراپ‌ها (حکام ولایات) و بزرگان و مقامات درباری، مایۀ تقویت و تداوم پادشاهی هخامنشی بودند.

این ازدواج‌ها در واقع سبب می‌شد که پادشاه هخامنشی از طریق فرزندان و خواهران و برادرانش با تمام کسانی مه در اقصی نقاط امپراتوری حکومت می‌کردند، نسبت خانوادگی داشته باشد و این همان خویشاوندسالاری آشکار و تمام‌عیاری است که پیشتر به آن اشاره کردیم.

اما آنچه امروزه کمتر به آن پرداخته می‌شود، ازدواج با محارم در سطوح بالای سلسلۀ هخامنشیان است. دربارۀ ازدواج کوروش کبیر با آمیتیس (دختر پادشاه ماد) تردیدهایی وجود دارد ولی رای قوی‌تر در میان مورخان موید این ازدواج است.

برخی از مورخان نوشته‌اند که پدر کوروش کبیر (کمبوجیۀ اول) نیز قبلا با یکی دیگر از دختران پادشاه ماد (ماندانا) ازدواج کرده بود. دربارۀ این ازدواج هم تردیدهایی وجود دارد ولی اگر این خبر تاریخی را درست بدانیم، ماندانا مادر کوروش بوده و آمیتیس هم خالۀ کوروش. بنابراین کوروش پس از فتح امپراتوری ماد و برگزیدن آمیتیس به همسریِ خودش، در واقع با خالۀ خودش ازدواج کرده.

ماریا بروسیوس می‌نویسد:

«نکتۀ دیگری که جلب توجه می‌کند این است که دو پادشاه هخامنشی بعد از کوروش، داریوش اول و خشایارشا، نام دختران خود را ماندانا و آمیتیس گذاشته بودند که حاکی از وجود سابقۀ هر دو نام در خاندان سلطنتی است.»

در واقع بروسیوس نیز مایل به این رای است که همسر دوم کوروش (آمیتیس) خالۀ او بوده است. تکرار نام‌ها در خاندان هخامنشی نیز موید این احتمال است. چنانکه گفته شد، چهار پادشاه اول سلسلۀ هخامنشی عبارت بودند از: کوروش اول، کمبوجیۀ اول، کوروش کبیر، کمبوجیۀ دوم.

هخامنشیان چگونه ازدواج می‌کردند؟

نقل هرودوت دربارۀ ازدواج کمبوجیه – پسر کوروش کبیر – با خواهرانش (آتوسا و آرتیستون) نیز از سوی برخی از مورخان پذیرفته نشده. در صفحۀ 58 کتاب «زنان در ایران‌باستان» آمده است که «داستان ازدواج کمبوجیه با خواهرانش، با اصل پذیرفته شده که ازدواج پادشاهان هخامنشی انگیزۀ سیاسی داشته است تطبیق نمی‌کند، زیرا ازدواج وی با خواهرانش کمکی به دوام و استحکام سلطنت او نمی‌کرد.»

متاسفانه معلوم نیست این جمله را بروسیوس نوشته یا محمود طلوعی. احتمالا جزو افزوده‌های محمود طلوعی به متن اصلی کتاب است زیرا، چنان‌که پیشتر نقل کردیم، در صفحۀ 50 کتاب آمده است: «هرودوت می‌نویسد کمبوجیه به زنان متعددی که داشت اکتفا نکرد و با دو خواهر تنی خود – دختران کوروش – ازدواج نمود.»

البته ممکن است بروسیوس هم با صحت روایت هرودوت موافق نبوده باشد اما در صفحۀ 74 کتاب به این نکته اشاره شده است که یکی از دلایل چنین ازدواج‌هایی، "پاک‌ماندن نسل" بوده.

علاوه بر این، ازدواج‌های عجیب دیگری که در تاریخ پادشاهی هخامنشی وجود داشته، احتمال دروغ‌پردازی هرودوت دربارۀ ازدواج کمبوجیه با خواهرانش را کاهش می‌دهد. مثلا داریوش پس از مرگ کمبوجیه و بردیا، دختران کوروش را به زنی می‌گیرد و در کنار آن‌ها با برادرزادۀ خودش (فراتاگون) نیز ازدواج می‌کند.

داریوش دست کم دو همسر رسمی دیگر هم داشت که دختران دو تن از بزرگان پارس بودند. بنابراین تعداد همسران رسمی او دست کم شش نفر بوده که عبارت بودند از: دو دختر کوروش، دختر بردیا، برادرزادۀ خودش، دختران دو تن از بزرگان کشور.

بروسیوس می‌گوید چندهمسری در میان پادشاهان هخامنشی، پس از داریوش کاهش یافت. البته منظور او همسران رسمی پادشاهان هخامنشی است. اینکه داریوش دست کم شش همسر رسمی داشته، دلیلش ضعف موقعیت سیاسی وی در آغاز سلطنتش بود.

داریوش نسبتی با کوروش نداشت و به همین دلیل هر دو دختر کوروش و نیز تنها دختر بردیا (نوۀ کوروش) را به همسری برگزید تا کسی در خاندان کوروش، نتواند مدعی سلطنت شود. از آن پس، نوه‌ها و نتیجه‌های مذکر کوروش، فرزندان داریوش بودند.

داریوش با دختران دو تن از بزرگان پارس نیز ازدواج کرد. یکی از آن‌ها را قبل از پادشاهی به زنی گرفته بود. ازدواجی که در تحکیم موقعیت سیاسی داریوش به عنوان سردار سپاه کمبوجیه تاثیر داشت. اما ازدواج دوم، پس از پادشاهی داریوش صورت گرفت.

وقتی که کمبوجیه درگذشت و بردیا هم به هر دلیلی کشته شد، تاج‌و‌تخت بی صاحب ماند. هفت خانوادۀ بزرگ پارس با داریوش شرط کردند که اگر ملاحظات سیاسی آن‌ها را در نظر بگیرد، از پادشاهی او حمایت می‌کنند. در نزدیکی به این خانواده‌ها، داریوش با دختر یکی از آن‌ها ازدواج کرد. تنها نکتۀ مبهم، ازدواج داریوش با برادرزاده‌اش است. این ازدواج ظاهرا دلیل سیاسی نداشت.

به هر حال پادشاهان پس از داریوش، در موقعیت سیاسی خاص او نبودند و برای کسب مشروعیت، نیازی به ازدواج‌های رسمی متعدد نداشتند. این شد که پس از داریوش، تعداد همسران رسمی پادشاهان هخامنشی کاهش یافت.

با این حال بروسیوس در کتابش داستان‌های عجیب دیگری هم دربارۀ ازدواج‌های هخامنشیان نقل می‌کند. پس از مرگ داریوش، پسرش خشایارشا به قدرت رسید. داریوش بیست سال و خشایارشا چهل سال سلطنت کردند. پس از خشایارشا، پسرش اردشیر اول به قدرت رسید و سپس پسر وی خشایارشای دوم بر تخت سلطنت نشست.

اما سایر فرزندان اردشیر اول مدعی قدرت بودند و خشایارشای دوم کشته شد. بروسیوس می‌گوید همین واقعه نشان می‌دهد که اردشیر اول همسران دیگری هم داشته، ولی آن‌ها همسران رسمی وی نبودند.

پس از کشته شدن خشایارشای دوم، دو برادر ناتنی وی بر سر قدرت به نزاع برخاستند که پیروز نزاع "داریوش اوکوس" بود که به عنوان داریوش دوم بر تخت سلطنت نشست. او وارث قانونی تاج و تخت نبود زیرا مادرش همسر رسمی اردشیر اول نبود، ولی چون مدعی دیگری در صحنه باقی نمانده بود، سرداران سپاه به پادشاهی‌اش رضایت دادند.

داریوش دوم حدود بیست سال سلطنت کرد. او قبل از پادشاهی، با خواهر ناتنی‌اش "پاریساتیس" ازدواج کرده بود. حاصل این ازدواج یک پسر و یک دختر بود. پسر داریوش دوم "ارشک" نام داشت.

پس از مرگ داریوش دوم، ارشک پادشاه شد و لقب اردشیر دوم را برای خود برگزید. مادر ارشک "پاریساتیس"، در رقابت با عروسش برای سلطه بر دربار، دستور قتل عروس خود را صادر کرد. پیشتر نیز به دلایلی که خارج از حوصلۀ این نوشتار است، همۀ اعضای خانوادۀ عروسش را کشته بود.

این زن که به سنگدلی و کینه‌توزی مشهور بوده، پس از کشتن عروسش، پسرش ارشک (یا اردشیر دوم) را ترغیب کرد که با دختران خودش آتوسا و آمستریس ازدواج کند. آتوسا و آمستریس قرار بود با یکی از سرداران سپاه ارشک ازدواج کنند ولی وقتی ارشک تصمیم گرفت با دختران خودش ازدواج کند، سر سردار سپاه بی‌کلاه ماند!

در این میان، یکی از پسران ارشک به نام داریوش، می‌خواست با یکی از همسران غیررسمی ارشک ازدواج کند که ارشک با این ازدواج هم مخالفت کرد. در نتیجه داریوش با آن سردار ناکام متحد شد و هر دو علیه ارشک قیام کردند که البته هر دو نیز کشته شدند.

اما آتوسا دختر ارشک، که اکنون همسر پدرش شده بود، از شورش یکی از برادران ناتنی‌اش (اوکوس) علیه پدر پشتیبانی کرد. اوکوس به آتوسا وعده داده بود که اگر به قدرت برسد، او را ملکۀ ایران خواهد کرد. بنابراین آتوسا امیدوار بود که از همسری پدرش رها شود و همسر برادر ناتنی‌اش (اوکوس) شود. و چنین هم شد؛ زیرا اوکوس ارشک را از قدرت ساقط کرد و خودش پادشاه ایران شد.

اوکوس در سال 359 قبل از میلاد به قدرت رسید و لقب اردشیر سوم را برای خود برگزید. سلطنت وی 21 سال طول کشید و در سال 338 قبل از میلاد، پسرش ارشک با لقب اردشیر چهارم جانشین وی شد؛ زیر برادرانش در توطئه‌ای در دربار به قتل رسیده بودند.

اردشیر چهارم دو سال بیشتر سلطنت نکرد و مثل برادرانش کشته شد. پس از او داریوش سوم در سال 336 قبل از میلاد به قدرت رسید و دوران پادشاهی او و سلسلۀ هخامنشیان با حملۀ اسکندر مقدونی به پایان رسید.


ت ت
کدخبر: 158669 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین