خبرنگار:

​گپ‌وگفتی صمیمانه با امدادگر سرسختی که از رسانه فراری بود؛

یک ماجراجوی حرفه‌ای اما متواضع

مصطفی عباسی، قُل مجتبی عباسی است؛ چهره، صدا، قد و قواره‌ای یکسان دارند اما با کمی اختلاف نظر! برای گفت‌وگو کردن با مجتبی نیازی به پافشاری و سماجت نیست اما برای صحبت با مصطفی باید رَه صدساله رفت ...

یک ماجراجوی حرفه‌ای اما متواضع
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان، مصطفی عباسی یکی از آن مردان با لباس سرخ و سفیدی است که دیدن او در موقعیت‌های سخت و دشوار، درست وقتی که ممکن است با حضرت عزرائیل رخ به رخ شوید، خنده‌ای بزرگ و شیرین روی صورت آدم می‌نشاند. او از جرگه مردان جمعیت هلال احمر است که ۲۴ سال از عمر خود را با دل و جان پای این کار گذاشته و تمام قد هم به آن افتخار می‌کند. مردی که با صفات سرسختی، خوش اخلاقی و تعهد به کار در میان همکاران و دوستانش شناخته شده و برای ارتقای کارش به هیچ تلاشی هر چند سخت «نه» نگفته است. عشق به کوه و طبیعت از ۱۴ سالگی در دل این مرد اراکی جوانه زد و بعد کوله بارش را بست. قله، خط الراس، صعود و فرود، همنورد، پیمایش، جان‌پناه، کارگاه و امدادونجات در کنار دیگر واژه‌های تخصصی کوهنوردی را باید یاد می‌گرفت تا بتواند ارتفاع قدم‌هایش را بیشتر کند. برای یادگیری این‌ها هم فقط درس و کلاس کافی نبود و عشق و انسانیت را هم باید با بندبند وجودش درک می‌کرد. برای آن هم پا به عرصه‌ انسان دوستی گذاشت و فعالیتش را در جمعیت هلال ‌احمر آغاز کرد.

آواره‌ کوه و دشت و دمن

برای پیدا کردن مصطفی همه جا را باید گشت. گاهی در هیچ نقطه‌ای که سابقه حضور داشته هم نمی‌شود از او نشانی پیدا کرد و باید صبر کرد تا پس از مدتی خودش راهش را پیدا کند و برگردد تا وقتی می‌پرسیم کجا بودی بگوید «آواره‌ی کوه و دشت و دمن»؛ این یعنی کشف یک نقطه دیگر از طبیعت تمام‌نشدنی ایران زمین توسط مصطفی و دوستانش! با اینکه اطرافیانش به سبک زندگی او عادت کرده‌اند اما باز آن‌قدر قدرت دارد که دیگران را غافلگیر کند. بنابراین تلفنی که روزها آنتن نداشته باشد یا اگر هم داشته باشد اپراتوری نباشد که پاسخ بدهد و یا اصلا پاسخ دهنده‌ای هم اگر باشد به جز چند جمله مبهم و طنزآمیز برای مخاطب که بیشتر ذهنش را درگیر کند، را باید مختص این آواره‌ دشت و دمن بدانیم که گاهی خودش هم سوژه خودش می‌شود و می‌تواند ساعت‌ها از اتفاقات عجیب و غریب زندگی‌اش تعریف کند.

مصطفی در ماموریت‌های مختلفی حضور داشته است. سقوط هواپیمای خرم‌آباد در سال ۸۰، تراژدی غم‌بار سقوط آسمان در دنا، حادثه اصابت گلوله به یک محیط بان در قله ورجین، سیل فیروزکوه، زلزله‌  افغانستان، سوریه و خوی در کنار سقوط‌های پی در پی کوهنوردان در قله‌های دماوند، علم کوه و ... کلکسیون حوادثی است که تنوع طلبی امدادگر قصه ما را در ماجراجویی جسورانه‌اش نشان می‌دهد. مصطفی خود را یک نیروی عملیاتی سازمان امداد و نجات می‌داند که به محض وقوع حادثه در هر نقطه‌ای از کشور، آماده اعزام است. او سال‌هاست که هم جایگاه کارمندی دارد و هم جایگاه عملیاتی، در واقع با وجود مسئولیت‌های فراوان اداری در معاونت عملیات سازمان امدادونجات، در اکثر حوادث و بحران‌های سخت به‌عنوان نیروی واکنش سریع اعزام می‌شود و تخصصی ترین اقدامات را انجام می‌دهد. به عنوان مثال حادثه زمستان ۱۴۰۰ در علم کوه که یکی از پیچیده‌ترین عملیات های سال‌های اخیر بود و در سه مرحله انجام شد؛ او به همراه یک تیم شش نفره از حرفه‌ای ترین و تخصصی‌ترین کوهنوردان کشور توانستند دو کوهنورد جان باخته را از گرده آلمان‌ها به دامنه کوه منتقل کنند. سیل فیروزکوه هم جز عملیاتهایش بود که بیش از دو هفته مدت عملیاتش طول کشید و او تمام این 14 روز را دور از خانه و خانواده مشغول امدادرسانی به آسیب‌دیدگان بود.

گشت و گذار در خاطرات امداد و نجات

مصطفی روزهای تلخ و شیرین زیادی را از سرگذرانده است، از نجات غریبه‌ها تا مرگ همنوردان صمیمی‌اش. هربار که خاطراتش را ورق می‌زند، سکانس به سکانس تمام حوادث جلوی چشمانش جان می‌گیرد. خاطره صعود هفت نفره اما بی بازگشت؛ مصطفی سوگ اشترانکوه را برای از دست دادن پنج همنورد حرفه‌ای‌اش هرگز فراموش نمی‌کند، زمستان ۸۴ و اشترانکوه سرد و سختی که شد مزار رهایی روح پنج کوهنورد حرفه‌ای او. 

از او می‌خواهیم دفتر خاطراتش را ورق بزند:« تابستان چند سال پیش بود که با رضا دوست هم محله‌ای‌ام یک صبح جمعه برنامه سنگ‌نوردی و صعود به کوه لجبر را برنامه‌ریزی کردیم، تقریبا اکثر مواقع به واسطه امدادگر بودنم غیر از وسایل همان برنامه، ابزار امدادونجات هم به همراه دارم. عصر همین روز جمعه بود، بعد از برنامه سنگ‌نوردی وقتی از دیواره به سمت پایین در حال حرکت بودیم به طور ناگهانی صدایی عجیب را شنیدیم، چیزی شبیه به صدای یک انسان اما شاید دورتر و جایی که به جز ما هیچ‌کس دیگری نبود. بار اول که صدا را شنیدم فکر کردم اشتباه می‌کنم، اما بار دوم و سوم هم صدایی شبیه به کمک خواستن تکرار شد.

او از حوادث ثانویه هم  صحبت میکند:« اینگونه حوادث شامل احتمال ریزش آوار در زلزله، ریزش احتمالی بهمن در کوهستان، ریزش احتمالی سنگ، احتمال سُر خوردن امدادگران در برف و سقوط آنها، سرمازدگی، صاعقه، شکستن سد در برخی مواقع، سایر خطرات کوهستان و … است که پیش از رسیدن به محل حادثه و شروع امدادرسانی منجر به ایجاد حس استرس و اضطراب در ما می‌شود، متاسفانه برای نداشتن یا از بین بردن این استرس، راه‌حلی هم وجود ندارد و تنها راه، مقابله با آن است.»

هر نجاتگر متخصص یک رشته از هر حادثه

مصطفی ادامه می‌دهد:« تنوع حادثه و تنوع امدادگرِ هر حادثه؛ به تناسب تنوع حوادث در کشور، تنوع رشته‌های مختلف برای امدادگری هم در نظر گرفته شده است، در عین حال هرکسی هم نمی‌تواند امدادگر هر حادثه و هر آسیب دیده‌ای باشد؛ به همین دلیل درجه‌بندی امدادگران با گذراندن دوره‌ها و آزمون‌های مختلف هر ساله انجام می‌شود. بنابراین تنها دو دسته از امدادگران با درجه «ایثار و نجاتگر یک» مجوز اعزام به حادثه و امدادرسانی به آسب‌دیدگان را کسب می‌کنند. نکته مهم دیگر هم اینکه به تناسب هر حادثه امدادگر تخصصی همان حادثه برای امدادرسانی انتخاب و اعزام می‌شود، یعنی طبق تقسیم بندی حوادث به پنج رسته‌ی نجات در جاده، آوار، سیلاب، کوهستان و پیش بیمارستانی، تشخیص داده می‌شود کدام نیرو با چه تجهیزاتی به محل حادثه اعزام و کار امدادرسانی را انجام دهد. تقریبا هر امدادگری در یک رشته تخصصی تبحر دارد و در سایر رشته‌ها توانمندی در سطح‌های پایین‌تر را کسب کرده است، براین اساس اگر به حادثه‌ای غیر از تخصص و تبحر خودش اعزام شد بیکار نخواهد ماند و وظایف دیگری در حوزه پشتیبانی به او محول می‌شود. «من کوهنوردم و سال‌‎ها رشته تخصصی‌ام کوهستان و کوهنوردی بوده، به همین دلیل هم بیشتر ماموریت‌هایم در قله‌ها و رشته‌کوه‌های مختلف کشور بوده است. در یکی از همین ماموریت‌های کوهستان هم نیروهای غیرتخصصی همراهمان بود و کار غذا درست کردن، طناب آوردن، چادر زنی، برف کوبی و ... را به آنها سپردیم و اقدامات تخصصی را خودمان انجام دادیم، در واقع گاهی همه اعضای تیم متخصص نیستند و نیاز به نیروهای پشتیبانی اما امدادگر در کنارمان داریم.»

گلایه و اعتراض پای ثابت توزیع تجهیزات

«فارغ از عملیات‌هایی که می‌روم، وظایف مهمِ مربوط به امدادگران سراسر کشور هم بر عهده من هست» این را مصطفی می‌گوید. او خود را از قشر امدادگران می‌داند و صفر تا صد هر عملیات و شرایط یک نیروی امدادی که بر سر صحنه حادثه حاضر می‌شود برای او مهم است، به همین دلیل هم فرآیند خرید و توزیع تجهیزات فردی و گروهی را با وسواس خاصی انجام می‌دهد. به گفته او، گلایه و اعتراض همیشه وجود دارد، اینکه چرا به یک استان تجهیزات کوهستانی بیشتری تعلق می‌گیرد، یا اینکه چرا برخی تجهیزات تخصصی مثل سیلاب دپو می‌شوند و سوالاتی نظیر این موارد دلایل منطقی دارند:« یکی از ماموریت‌های من سفر به استان‌های مختلف و ارزیابی انبار امدادی آنها است، بررسی میدانی از میزان تجهیزات هر استان در کنار دریافت گزارش آماری از طریق سامانه DMIS یا سامانه یکپارچه مدیریت اطلاعات حوادث و سوانح امدادونجات، به ما در سازمان امدادونجات کمک می‌کند تا نحوه توزیع تجهیزات کوهستان، سیلاب، جاده و ... را برای هر استان مشخص کنیم، بنابراین گلایه و اعتراض‌ها نمی‌تواند منطقی باشد مگر اینکه مدیریت تجهیزات در منطقه یا استانی ناعالانه انجام شود.»

تفریحات آخر هفته

آن‌طور که مصطفی توضیح می‌دهد،  تقریبا آخر هفته‌ها را با دوستانش به کوهنوردی، سنگ‌نوردی، غارنوردی، اسکی و... می‌رود:« من معمولا تمام انرژی که در طول هفته نیاز دارم را از برنامه‌های ورزشی آخرهفته‌‌ها و روزهای تعطیلم تامین می‌کنم، گاهی یک کوه‌پیمایی ساده حوالی خانه‌مان را انتخاب می‌کنم و گاهی هم با برنامه‌ریزی از قبل برنامه سنگ‌نوردی یا برنامه‌ای با چند درجه سختی بالاتر را تدارک می‌بینم.»


ت ت
کدخبر: 170583 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین