سرزده به خانه رسیدم و دیدم شوهر هوسبازم با دخترها...
وقتی زن به خانه برگشت شوهرش با دخترها مشغول بود.
به گزارش منیبان به نقل از خراسان، شوهرم مانند روباهی حیلهگر در فضای مجازی نفوذ کرده بود و با ترفندهای مختلف زنان و دختران جوان را فریب میداد و از آنها سوءاستفاده میکرد اما یک روز وقتی وارد خانه شدم…
به گزارش وقت صبح، اینها بخشی از اظهارات زن جوانی است که قصد داشت از دومین همسرش طلاق بگیرد و روزگار دیگری را آغاز کند.
سرگذشت تلخ
او که مدعی بود با رفتارهای فسادآلود شوهرش نمیتواند به این زندگی مشترک ادامه دهد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت:
۱۶ساله بودم که به طور سنتی پای سفره عقد نشستم و با «کرامت» ازدواج کردم. او تک پسر خانوادهاش بود و ۵ خواهر بزرگتر از خودش داشت که همه آنها ازدواج کرده بودند.
سه نکته اساسی در انتخاب سینک آشپزخانه
دراین شرایط تصور میکردم خانواده کرامت مرا خیلی دوست خواهند داشت چرا که تنها عروس خانواده آنها بودم!
ولی متاسفانه شوهرم فقط در جست وجوی محبت دیگران بود و خودش به هیچ کس محبت نمیکرد.
در واقع جوانی لوس و بیمسئولیت بارآمده بود و تنها اوقاتش را بارفیق بازی میگذراند!
بارها به مادر شوهرم گلایه کردم تا او را از رفتارهای زشت بازدارند. اما متاسفانه آنها به جای آن که شوهرم را نصیحت کنند، همیشه مرا مقصر رفیق بازیهای او جلوه میدادند و دوست نداشتند به فرزندشان بالاتر از «گل» بگویند!
اعتیاد همسر
دراین وضعیت وقتی دچار مشکلات مالی شدیم، به ناچارکاری در بیرون از منزل برای خودم دست وپا کردم تا حداقل مخارج روزمره زندگی را تامین کنم! ولی خیلی زود فهمیدم که شوهرم به دلیل همین بازیها در دام اعتیاد گرفتار شده است و مواد مخدر صنعتی مصرف میکند.
از سوی دیگر دختر خالهام نیز با همسرش دچار اختلافات خانوادگی شده و درآستانه طلاق بودند به همین دلیل هم من به منزل آنها رفت وآمد میکردم تا شاید بتوانم از متلاشی شدن زندگی دختر خالهام جلوگیری کنم.
ولی در اثنای همین رفت وآمدها با پسر عمویم به درددل نشستم. او نیز بیشتر اوقات به منزل دختر خالهام میآمد چرا که با شوهر او دوست صمیمی بود!
من که خودم مشکلات زیادی داشتم، سفره زندگیام را گشودم و اختلافات شدیدی را که با شوهرم داشتم، برای «رحمت» بازگو کردم.
او هم که به تازگی از همسرش جدا شده بود، بنای دلسوزی گذاشت و مرا تشویق به طلاق کرد.
در دام رحمت
رحمت جوانی چرب زبان و خوش چهره بود به همین دلیل هم مرا چنان فریب داد که خودم هم نفهمیدم چگونه در دام او افتادم.
خلاصه «رحمت» به من قول داد که اگر از «کرامت» طلاق بگیرم، با من ازدواج میکند و پسرم را هم به فرزندی میپذیرد!
من هم که از اعتیاد و رفتارهای غرورآمیز شوهرم خسته شده بودم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و با وجود مخالفتهای خانواده و اطرافیانم از «کرامت» جدا شدم و با او ازدواج کردم.
اما هنوز ۳ماه بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که «رحمت» دیگر اجازه نداد فرزندم با ما زندگی کند.
از طرف دیگر نیز او فقط با فضای مجازی اینستاگرام و تلگرام سرگرم بود و تصاویری از خودش با پوششهای مختلف میگذاشت و خود را دکتر، مهندس و غیره معرفی میکرد و بدین ترتیب دختران و زنان جوان را به دام میانداخت و از آنان سوءاستفاده میکرد.
روباهی حیلهگر
او مانند روباهی حیلهگر در فضای مجازی نفوذ کرده بود و زندگی بسیاری از زنان رابه آشوب میکشید.
من هم از این وضعیت اطلاع داشتم اما به روی خودم نمیآوردم چرا که نمیخواستم بیشتر از این دچار تالمات روحی و روانی شوم!
«رحمت» هم که میدانست من به خاطر حفظ آبرو به خانوادهام چیزی نمیگویم، از این شرایط نهایت سوءاستفاده را میکرد و تنها به فکر خوش گذرانیهای خودش بود.
من هم با کارگری هزینههای زندگی را میپرداختم تا این که یک روز وقتی به طور اتفاقی زودتر از همیشه به خانه بازگشتم، ناگهان چند دختر و پسر جوان را درکنار شوهرم دیدم که به طور زنندهای مشغول خوش گذرانی بودند. با دیدن این صحنه دردناک، دیگر دوام نیاوردم و…