کدام سردار سپاه از زمان شهادتش خبر داشت؟

برادرزا‌ده شهید زاهدی گفت: ما با توجه به موقعیت ویژه شهید زاهدی، برای دیدن ایشان باید مراقب می‌بودیم، حدود یک هفته قبل از شب قدر، عمو از همه بستگان خواست که جمع شوند و به صورت اضطراری به اصفهان آمدند تا دیداری با بستگان داشته باشند و همه دور هم جمع شدیم؛ من زمانی که شهید را دیدم، گفتم که عمو خواب دیدم که با همراه شهید سلیمانی هستید و ایشان خندیدند و در جواب گفتند که رفتنی هستم و ان‌شاالله به زودی به شهید سلیمانی خواهم پیوست.

کدام سردار سپاه از زمان شهادتش خبر داشت؟
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان، برادرزاده شهید سردار زاهدی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در اصفهان روایتگر روحیه مجاهدگر این شهید والامقام است و درخصوص روحیات این شهید گفت: مدتی قبل از شهادت این شهید والامقام خواب دیدم که شهید سردار سلیمانی به همراه عمویم با لباس رزمندگان در مکانی ایستاده‌اند و در خصوص موضوعی حرف می‌زنند و زمانی که خوابم را برای شهید زاهدی بازگو کردم، خندیدند و گفتند که شهادت‌شان نزدیک است.

وی افزود: ما با توجه به موقعیت ویژه شهید زاهدی، برای دیدن ایشان باید مراقب می‌بودیم، حدود یک هفته قبل از شب قدر، عمو از همه بستگان خواست که جمع شوند و به صورت اضطراری به اصفهان آمدند تا دیداری با بستگان داشته باشند و همه دور هم جمع شدیم؛ من زمانی که شهید را دیدم، گفتم که عمو خواب دیدم که با همراه شهید سلیمانی هستید و ایشان خندیدند و در جواب گفتند که رفتنی هستم و ان‌شاالله به زودی به شهید سلیمانی خواهم پیوست.

برادرزاده شهید زاهدی درخصوص خصوصیات اخلاقی این شهید والامقام می‌گوید: چیزی که به صورت خیلی برجسته از شهید به خاطر دارم، شوخ طبعی و خنده‌رو بودن ایشان است؛ شهید زاهدی بسیار خنده‌رو بودند و حتی مسائلی که با آن موافق نبودند را هم با لبخند بیان و یا رد می‌کردند.

وی اضافه کرد: شهید زاهدی اعتقاد داشتند همه چیز را باید از خدا و اهل بیت(ع) خواست و تنها برای رضای خدا کار کرد.

خانم زاهدی با تاکید بر اینکه شهید زاهدی با بی‌عدالتی و رانت به شدت مخالف بودند، گفت: حدود ۲۰ سال قبل قرار بود که در بیمارستان شهید صدوقی مشغول به کار شوم، مسئول سنجش بیمارستان فهمید که من با شهید زاهدی چه نسبتی دارم و بسیار مرا تحویل گرفت و به من نامه‌ای داد تا به ایشان برسانم اما شهید زاهدی زمانی که از ماجرا اطلاع پیدا کردند، خیلی ناراحت شدند و گفتند که من اهل پارتی بازی نیستم و حتی نامه را هم نگرفتند.‌

وی با بیان اینکه شهید زاهدی در تمام دوران دفاع مقدس در جبهه‌های حق علیه باطل حضور داشتند، ادامه داد: ایشان مثل ستاره‌ای بودند که در تاریکی شب چشمک می‌زند و می‌رود؛ شهید زاهدی همیشه در حال مجاهدت بود و چون در حوزه فرماندهی لیاقت‌شان را ثابت کرده بودند، از همان دوران سمت داشتند و به درد جبهه و جنگ می‌خوردند و مفید بودند.

برادرزاده شهید سردار زاهدی در ادامه خاطره‌ای از این شهید والامقام در دوران دفاع مقدس را نقل کرد و گفت: یکی از پاهای شهید زاهدی نسبت به پای دیگرشان لاغرتر بود و مادربزرگم به خاطر این موضوع بسیار ناراحت بود و گریه می‌کرد؛ شهید زاهدی تعریف کردند که در دوران دفاع مقدس مجبور شده‌اند که به مدت یک هفته با پوتین بخوابند، بیدار شوند، وضو بگیرند و حتی نماز بخوانند؛ شهید زاهدی در دوران دفاع مقدس بارها مجروح شده بودند و فداکاری‌های زیادی انجام دادند.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: شهید زاهدی تنها برای رضای خدا فعالیت می‌کرد و هر وقت در خانه بود به مناجات شبانه با خدا می‌پرداخت و تا صبح بخش‌های زیادی از قرآن را تلاوت می‌کرد.

خانم زاهدی گفت: شهید زاهدی خیلی کم می‌خوابید و هر زمان به اصفهان سفر می‌کردند، هر روز سحر به گلستان شهدا سر می‌زدند؛ شهید زاهدی همیشه در حال ذکر گفتن بود و علاقه زیادی به نماز جماعت داشت و حتی در مهمانی‌های خانوادگی نیز اگر شرایط رفتن به مسجد را نداشتند، نماز را به جماعت می‌خواندند.


ت ت
کدخبر: 208502 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین