بوی گند خانه مرد معتاد همه چی را لو داد/ مرد معلول در خانه پوسیده بود!
گره کور پرونده مرگ مرموز مرد معلول در خانه مرد معتاد باز نشد و مرد معتاد به اتهام قتل شبه عمد از خود دفاع کرد.
به گزارش منیبان؛ رسیدگی به این پرونده از 29 آذر ماه سال ۱۴۰۰ آغاز شد. اهالی روستای عشق آباد در ورامین با پلیس تماس گرفتند و از بوی تعفن شدیدی که از خانه متروک به مشام میرسید شکایت کردند.یکی از آنها به ماموران گفت: خانه متروکه متعلق به مرد معتادی به نام اکبر است که در حوالی میدان شوش دستفروشی میکند. او خیلی وقتها شبها را هم کنار کارتن خوابها میماند و به خانه برنمیگردد. چند روزی است از خانهاش بوی تعفن شدید به مشام میرسد.با این شکایت ماموران به خانه متروکه رفتند و با جسد متعفن یک مرد معلول روبه رو شدند که مدت زمان زیادی از مرگش گذاشته بود.جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران به تحقیق پرداختند.اهالی روستا گفتند مرد فوت شده را میشناسند و او قاسم نام دارد .از مدتی قبل اکبر او را به خانهاش آورده و از او نگهداری میکرد. او از ناحیه دو پا دچار معلولیت بود و همیشه روی ویلچر مینشست.
بازداشت مرد معتاد
وقتی کارشناسان پزشکی قانونی علت مرگ را نارسایی قلبی اعلام کردند و گفتند بیش از ۱۴ روز از مرگ مرد معلول گذشته و امکان اظهار نظر درباره علت تامه مرگ وجود ندارد ؛ماموران به ردیابی اکبر پرداختند و وی را در پاتوق معتادان در حوالی میدان شوش بازداشت کردند .
وی گفت :مدتی قبل در میدان شوش با قاسم آشنا شدم. او روی ویلچر مینشست و دستفروشی میکرد. دلم برایش سوخت .به همین خاطر او را به خانه ام آوردم و از او مراقبت میکردم. حتی مدتی قبل که میخواستم به شهرستان بروم او را همراه خودم بردم اما یک روز متوجه شدم در خانهام فوت شده .من ترسیدم و خانه را ترک کردم .چون فکر میکردم اگر ماجرا را به پلیس اطلاع دهم گرفتار میشوم.
در حالی که گره کور پرونده مرگ مرموز مرد معلول باز نشده بود برای اکبر به اتهام قتل شبه عمد کیفرخواست صادر شد و وی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در دادگاه
در این جلسه مادر قاسم درخواست دیه را مطرح کرد.وقتی اکبر روبه روی قضات ایستاد گفت: باور کنید من دستی در مرگ قاسم نداشتم. من دلم برایش سوخته بود که او را به خانه ام آوردم و از او مراقبت کردم. اما یک روز که به خانه برگشتم متوجه شدم فوت شده است. ترسیدم و به همین خاطر جسد او را در خانه رها کردم و به پاتوق معتادان در شوش رفتم.
قاضی گفت: در بررسیها مشخص شده از کارت عابر بانک وی پول برداشت کردی و ویلچر او را فروختی. چه دفاعی داری ؟که متهم پاسخ داد :من وضع مالی خوبی نداشتم . از سر ناچاری از کارت عابر بانکش پول برداشتم و ویلچر او را به یکی از معتادان فروختم .باور کنید این کارها را چند روز بعد از مرگ او انجام دادم.م ن انگیزهای برای کشتن او نداشتم .
قاضی گفت :وقتی متوجه شدی حال قاسم بد شده اورژانس را خبر نکردی ؟که وی پاسخ داد :من وقتی به خانه برگشتم مرد معلول فوت شده بود. به همین خاطر او را به بیمارستان نرساندم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.