احمقانه‌ترین ادعای اقتصادی جو بایدن

برای کشور ما که سال‌های سال از رشد سرمایه‌گذاری منفی رنج می‌برد طبعیتا دقت در منطق هزینه‌کرد بودجه عمرانی دولت که سال به سال تحت سلطه بودجه جاری آب می‌شود، اندکی تجملی به نظر می‌رسد.

احمقانه‌ترین ادعای اقتصادی جو بایدن

به گزارش منیبان، اما در این میان برخی کلان‌طرح‌های اقتصادی همچون ساخت یک میلیون مسکن در سال مطرح است که به هیچ عنوان هزینه‌های پیدا و پنهان آن شفافیت ندارد. در این شرایط، مایکل باسکین، استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد در چهارم آبان‌ماه یادداشتی در وبسایت Project Syndicate منتشر کرد که نقدی تند به سیاست بودجه‌ای جو بایدن، رئیس جمهور فعلی آمریکا در بر داشت. او معتقد است با وجود این که اغراق‌ کردن از عادت‌های تمام سیاستمداران است، اما بایدن با گفتن این که بسته مخارج ۳.۵ تریلیون‌ دلاری (برای بخش زیرساخت‌ها) به اندازه صفر دلار هزینه برمی‌دارد، در لیگ دیگری توپ می‌زند! مضمون یادداشت این است که حتی اگر تمام مخارج از طریق افزایش مالیات‌ها تأمین شود، هزینه‌های واقعی‌اش برای اقتصاد به خاطر اختلال‌هایی که ایجاد می‌کند، فراتر از این‌هاست و برای توجیه مخارج دولت، منافع دلارهای خرج‌شده باید در مقابل هزینه‌فرصت واقعی آن‌ها مقایسه شوند.

باسکین در یادداشتش با عنوان «هزینه واقعی مخارج دولت» به نقد ادعای جو بایدن می‌پردازد که گفته بود افزایش مخارج دولتش بدون هزینه خواهد بود و از طریق افزایش مالیات جبران خواهد شد و این ادعای بایدن را یکی از بی‌سوادانه‌ترین ادعاهای اقتصادی رئیس‌جمهورهای تاریخ آمریکا دانسته است. نویسنده با استناد به برخی تحلیل‌های مستقل از بودجه پیشنهادی دولت بایدن، می‌گوید هزینه واقعی برنامه پیشنهادی در واقع ۵ تریلیون‌دلار است که با ترفندهایی در بودجه به اندازه ۳.۵ تریلیون نمایش داده شده است. در هر حال با وجود ادعای دولت مبنی بر جبران این مخارج از طریق افزایش مالیات، وی معتقد است دولت به اندازه ۱.۵ تا ۳ تریلیون دلار را در نهایت با بدهی پر خواهد کرد. وی با اشاره به نتایج نظرسنجی گالوپ می‌گوید مردم آمریکا از این حد از بزرگ‌شدن دولت حمایت نمی‌کنند و سه‌چهارمشان تردید دارند که بسته مخارج ۳.۵ تریلیون‌دلاری در مجموع وضعیتشان را بهتر کند.

مایکل باسکین، استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد

هزینه‌ی اجتماعی واقعی

نویسنده توجه را به سوی مفهوم هزینه اجتماعی در اقتصاد جلب می‌کند. او یادآوری می‌کند که «هزینه‌فرصت» هر چیزی، مقدار ارزش کالاها و خدماتی است که می‌شد با منابع استفاده‌شده برای آن (نیروی کار، سرمایه، زمین و...) تولید کرد (یعنی مثلاً اگر یک خودرو تولید می‌شود، باید دید آیا با منابع اولیه آن نمی‌شد کالای ارزشمندتری تولید کرد؟ عدم تولید آن کالای ارزشمندتر در واقع هزینه پنهان تولید آن خودرو بوده است). در بسیاری موارد این هزینه‌فرصت را می‌توان از طریق قیمت‌های بازار برآورد کرد.

سه اشکال بنیادین ادعای بایدن

بر اساس این دید پایه اقتصادی، مایکل باسکین سه اشکال بنیادین را در بحث «هزینه صفر» بایدن (ادعای بایدن مبنی بر این که بسته مخارجش هیچ هزینه‌ای نخواهد داشت) گوشزد می‌کند:

فرض بایدن این است که اثر هزینه مخارج دولت تنها به وضعیت مالی خودش وارد می‌شود. باسکین می‌گوید این دیدگاه را که ثروت یک ملت به ارزش خزانه دولت وابسته است، ۲۴۵ سال پیش آدام اسمیت نابوده کرده است! اسمیت می‌گوید ثروت از توانایی یک کشور در تولید کالاهای و خدمات مورد نیاز مردم به دست می‌آید. بنابراین در هر کشوری، هزینه بودجه دولت برابر است با ارزش فرصت‌های ازدست‌رفته به خاطر انحراف منابع از بخش خصوصی به دولت؛ مصرف خصوصی کمتر و سرمایه‌گذاری خصوصی کمتر منجر می‌شود به خانه‌سازی کمتر و کارخانه‌های کمتر.

دریافت مالیات هم بدون هزینه نیست و مالیات منابع را از بخش خصوصی منحرف می‌کند. مالیات بر فروش، مصرف را تغییر می‌دهد و مالیات بر شرکت‌ها سرمایه‌گذاری را.

اشتباه سوم بایدن از دید نویسنده این یادداشت این است که فکر می‌کند تمام هزینه را می‌توان با دلاری که خرج می‌شود حساب کرد. اما اثر اختلالی که مالیات در اقتصاد ایجاد می‌کند، فراتر از این‌هاست؛ عملاً انگیزه‌ها برای پس‌انداز، کارکردن، سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی دست‌کاری می‌شوند و از حالت بهینه جدا می‌گردند.

هر دلار خرج دولت، ۱.۳ دلار هزینه دارد

در واقع اتفاقی که تحت تأثیر اختلال مالیات رخ می‌دهد این است که بخشی از مازاد رفاه اجتماعی که میان تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان تقسیم می‌شده است، حالا تلف می‌شود و به هیچ یک از سه گروه دولت، تولیدکننده و مصرف‌کننده نمی‌رسد. نویسنده این ناکارایی رفاه در مخارج دولت آمریکا را حدود ۰.۳ دلار به ازای هر دلار تخمین می‌زند. یعنی هر دلار خرج دولت، ۱.۳ دلار هزینه دارد و در نتیجه بسته ۵ تریلیون‌دلاری به اندازه ۶.۵ تریلیون‌دلار هزینه برای اقتصاد برمی‌دارد. وی پیشنهاد تامین مالی طرح مذکور از طریق افزایش مالیات روی درآمد سرمایه را مضرترین راه‌حل تامین مالی این طرح می‌داند؛ چرا که در افق بلندمدت‌تر اثرات منفی به‌مراتب بیشتری می‌گذارد و به رشد اقتصادی آسیب می‌رساند.

آیا دولت نباید در اقدامات زیرساختی فعالیت کند؟

حال، شاید این هزینه‌ها به منافع اقدامات زیرساختی دولت بیرزد! اما اعتراض اصلی باسکین این است که چرا در کم‌بودن هزینه‌ها اغراق می‌شود؟ بایدن باید بدین صورت از برنامه‌اش دفاع کند که «می‌دانم این برنامه هزینه‌هایی بزرگ و به‌مراتب بیشتر از آنچه که در بودجه آمده خواهد داشت. اما من با فلان شواهد و منطق نشان می‌دهم هر یک از برنامه‌های پیشنهادی منجر به کارایی یا بازتوزیعی می‌شوند که جبران هزینه‌ها را در حال یا آینده خواهند کرد و در نتیجه، گرفتن منابع از خانواده‌ها و شرکت‌ها توجیه می‌شود»./ بورسان


ت ت
کدخبر: 47559 تاریخ انتشار
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    در رسانه های دیگر بخوانید
    ارسال نظر

    پربیننده‌ترین
    اخبار روز سایر رسانه ها