سوگواره ساعت 1:20؛
اسمت نه فقط یک ملت را که یک امت را دلگرم می کرد
یادداشت- محمد مبین
هنوز داغ آن دقیقه روی سینه ما سنگینی می کند، انگار که نمی خواهیم، نمی توانیم باور کنیم نیستی و جایت میان ما خالی است، انگار مثل آن دقایقی که خبر شهادتت زمزمه می شد دربدر دنبال منبعی هستیم که بگوید: "دروغ است، حاج قاسم همچنان نفس می کشد، همچنان کنار شماست، همچنان علم را برافراشته است"
نشد، تکذیب نشد آن خبر تلخ و جگرسوز، صبح که همه بیدار شدند انگار که در صحرای کربلا هستند، حیران و نگران خیره به چشمان بهت زده و اشک آلود هم، گاهی زمزمه می کردند "ای اهل حرم میر و علمدار نیامد".
می دانی، اسمت نه فقط یک ملت را که یک امت را دلگرم می کرد، هرگاه صدای عربده تکفیری های مدرن بلند می شد، نام تو بود که ما را محکم و استوار نگه می داشت، حالا مردم، صبح که به خیابان آمده بودند، سردرگم و سردر گریبان، دنبال تو می گشتند و تو نبودی.
حاج قاسم مردم ایران، از وقتی تو رفتی، اتفاقات ریز و درشتی رخ داده اما هیچ یک نتوانسته ذره ای از مهر تو در دل مردم کم کند، انگار که تو از جنس دیگری هستی، از جنس ایثار، فداکاری و از جنس شهادت برای مردم.
سردار، اگر نامت را قاتلانت ممنوع کرده اند اما راهت...، راهت ادامه دارد؛ حاج قاسمِ مردم ایران، اینبار اگر علمدار افتاد علم تو را همچنان سرافراز است.