از شیر لاستیکی تا ترمیناتور
«باور کنید ضایعاتی که بهراحتی در طبیعت رها میکنیم و با آن به جنگ محیط زیست میرویم میتواند به اثر هنری و ماندگار تبدیل شود.»
به گزارش منیبان، روزنامه ایران نوشت: «سالهاست دغدغه حفظ محیط زیست دارد. تلخترین لحظه برای او دیدن ضایعاتی است که مردم در کوچه و خیابان و کنار ساحل رها میکنند؛ ضایعاتی که تجزیه برخی از آنها ۱۵۰ سال طول میکشد یا مثل لاستیک هیچگاه تجزیه نمیشوند. حلقه لاستیک کهنهای را نشان میدهد و میگوید: برای تولید هر حلقه لاستیک خودرو دو بشکه نفت مصرف میشود و بر اساس آمار سالانه حدود ۱۳ میلیون لاستیک فرسوده در ایران وارد محیط زیست میشود. اما همین لاستیکهای فرسوده میتوانند به یک شاهکار هنری تبدیل شود؛ مثل این شیر لاستیکی که در کاخ موزه بندر انزلی مقابل دیدگان مردم قرار دارد.
فرهاد صادقی اهل انزلی است و همیشه به ضایعات به عنوان چیزهایی که میتوانند خالق باشند، نگاه کرده است. او با یکصد حلقه لاستیک فرسوده و چند ماه تلاش توانست شیر لاستیکی را به عنوان یک اثر هنری خلق کند، البته شیر لاستیکی تنها اثر هنری او نیست، آدمآهنی و اسبهایی چوبی که او از ضایعات ماشین و چوبهای رهاشده در کنار ساحل ساخته سالهاست در شهرهای مختلف به نمایش گذاشته میشوند: «باور کنید ضایعاتی که بهراحتی در طبیعت رها میکنیم و با آن به جنگ محیط زیست میرویم میتواند به اثر هنری و ماندگار تبدیل شود.»
فرهاد، شیر لاستیکی و شتر روباتی را که با لاستیکهای فرسوده و ضایعات دورریختنی خودرو ساخته نشانم میدهد و میگوید: «الان به جای این که ۱۰۰ حلقه لاستیک فرسوده در طبیعت رها شده باشد اینجا تبدیل به شیر لاستیکی شده و مردم با دیدن آن لذت میبرند. از کودکی علاقه زیادی به کارهای فنی داشتم و همین علاقه باعث شد همیشه دستبهآچار باشم. این علاقه مرا به دنیای فنی کشاند و شدم تعمیرکار و تولیدکننده یخچالهای صنعتی. در کنار کارهای صنعتی به خاطر علاقهای که به زادگاهم دارم، محیط زیست و سرسبزی شهرم برایم اهمیت دارد. با دیدن ضایعات و زبالههایی که در طبیعت بکر انزلی رها میشوند، دلم میگیرد. بندر انزلی شهر طولی است؛ شهری به طول هفت کیلومتر و با عرض کم. به همین دلیل ساحل وسیعی دارد و رودخانههای تالاب انزلی و شفارود از وسط شهر وارد دریا میشوند. مسافران زیادی از شهرهای مختلف به انزلی میآیند و دیدن ساحل و خیابانهای شهر بدون ضایعات و زباله آرزویی است که همه مردم انزلی دارند. دوست داشتم به سهم خودم برای شهرم کاری کنم. چند سالی است در زمینه بازیافت ضایعات کار میکنم و همه این کارها را با لوازمی که در کارگاهم دارم انجام میدهم. بیشاز ۳۰ سال است که با برش و جوش سر و کار دارم و ایده ساخت اثر هنری از ضایعات با دیدن فیلم ترمیناتور در ذهنم شکل گرفت.»
خیلی از مردم فیلم ترمیناتور را با بازی آرنولد شوارتزنگر به یاد دارند. داستان فیلم درباره جنگ آینده بین انسانهاست و آدمآهنیها در این جنگ نقش اصلی را دارند. ایده ساخت آدمآهنی با ضایعات خودرو بعد از دیدن این فیلم در ذهن فرهاد شکل گرفت: «علاقه به این فیلم و آدمآهنیها باعث شد به سمت ساخت آدم آهنی بروم. بارها این فیلم را دیدم. در سفری که به مالزی داشتم آنجا آدمآهنی دیدم که در ساخت آن از ضایعات خودرو استفاده شده بود. تصمیم گرفتم من هم بسازم. در کارگاه مشغول کار شدم و هر روز با وانتی که دارم به مغازه اوراقچیهای شهر میرفتم و ضایعات خودرو میخریدم. آنها من را میشناختند و تصور میکردند این لوازم را برای تعمیر یخچال میخواهم. البته برای آنها عجیب بود که ضایعات خودرو میخرم چون میدانستند در تعمیر یخچال به کار نمیآید. دیسک، کلاچ، فنر و کمکفنر ماشین و موتورهای سوخته یخچال لوازمی بود که جمع میکردم. ابتدا آناتومی بدن آدمآهنی را ترسیم کردم. از آنجا که آناتومی بدن آنها مثل انسان است باید همه چیز را با دقت بررسی میکردم. روز اولی که مشغول کار شدم، فراموش نمیکنم. بارها پیش میآمد وسط کار مجبور میشدم چیزی را که ساختم خراب کنم و دوباره از اول بسازم. بعد از ۶۵ روز آدمآهنی را ساختم. دیدن هنری که با دستان خودم ساخته بودم خوشحالم میکرد. بعد از آن، پنج آدمآهنی ساختم که بخش خصوصی از من خرید. امروز این آدمآهنیها در شهرهای مختلف ایران و در برخی رستورانها برای بازدید عموم قرار داده شدهاند.
بعد از آن سراغ ساخت روباتهای انساننما که در فیلمهای علمی و تخیلی ترانسفورمرز دیده بودم رفتم و با ضایعات خودرو و رنگکردن آنها روباتهای رنگی ساختم. بعد از ساخت روبات نماینده یکی از رستورانهای زنجیرهای که به بندر انزلی آمده بود اتفاقی آنها را دید و سفارش ساخت شش روبات آهنی داد تا در رستورانهای زنجیرهای به نمایش در بیاورند. نماینده رستوران میگفت قرار بود چند روبات آهنی از کشور چین با مبلغ چهار هزار دلار بخریم اما با دیدن کار و هنر شما هم متوجه شدیم در کشور ما هم هنرمندانی هستند که میتوانند روبات بسازند و به این ترتیب ارز از کشور خارج نمیشود.»
ساخت اسبهای چوبی با استفاده از چوبهای رهاشده در کنار ساحل از کارهای ماندگار فرهاد صادقی است که در شهرداری انزلی و موزه این شهر به نمایش گذاشته شده است. فرهاد میگوید: «هدف از ساخت این اسبها، ترغیب جوانان به حفظ محیط زیست و استفاده از ضایعات برای ساخت آثار هنری است. رودخانهها در مسیر دریا چوبهای زیادی همراه میآورند و دریا چوبها را پس زده و به ساحل میآورد. اگر در ساحل انزلی قدم بزنید این چوبها را میبینید. دوست داشتم از این چوبها که شهرداری برای پاکسازی آنها از دریا باید هزینه کند یک اثر هنری درست کنم. ایده ساخت اسب چوبی به ذهنم رسید. شروع به ساخت اسب چوبی کردم و بعد از پایان برای این که دانشجویان و علاقهمندان را برای ورود به این عرصه ترغیب کنم آن را به شهرداری هدیه کردم. این اسب در پشت ساختمان شهرداری انزلی نصب شده است. بعد از آن هم دو اسب چوبی دیگر ساختم. متأسفانه کسی علاقهای برای ورود به این عرصه ندارد و من تنها ماندم. دوست دارم هنر استفاده از ضایعات برای خلق آثار هنری را به نسل جوان آموزش بدهم. امیدوارم روزی بتوانم باغموزه احداث کنم. متأسفانه تا کنون هیچ حمایتی از من نشده، در حالی که همه این کارهایی که انجام میدهم در جهت حفظ محیط زیست است. محیط زیست متعلق به همه و بخصوص آیندگان است. ما باید این محیط را برای آنها سالم و زنده نگه داریم.»
کرونا روی کسب و کار و زندگی فرهاد نیز بیتأثیر نبوده و میگوید اگر کرونا نبود شیر لاستیکی و شتر روباتی که بهتازگی ساخته دیده میشد: «پلاستیک و لاستیک بلای طبیعتاند و هیچگاه تجزیه نمیشوند. با دیدن لاستیکهایی که در طبیعت رها میشوند به ذهنم رسید که از آنها یک اثر هنری بسازم. ابتدا سازه بدن یک شیر را با میلههای آهنی ساختهام و با جمعآوری ۱۰۰ حلقه لاستیک گل از آنها برای روکش بدنه شیر استفاده کردم. همچنین یک روبات به شکل شتر ساختم که مسلح به توپ و مسلسل و موشک است. همه این آثار در کاخموزه بندر انزلی قرار دارد که متأسفانه با آمدن کرونا و کمشدن مسافر این آثار کمتر به چشم میآید. اگر کرونا نبود به طور حتم باز هم از نقاط مختلف ایران سفارش ساخت شیر لاستیکی، آدم آهنی و اسب چوبی میدادند.»
فرهاد فارغالتحصیل تاریخ است و این روزها دوباره به کار اصلیاش یخچالسازی و تعمیرات یخچال برگشته است. میگوید اگر از او حمایت شود میتواند سهم کوچکی در رونق گردشگری زادگاهش داشته باشد: «روزگاری نه چندان دور بندرانزلی شهر اولینها و معروف به دروازه اروپا بود؛ شهری که اولین سینمای ایران در آنجا افتتاح شد و اولین شهرداری ایران در این شهر آغاز به کار کرد. اگر جوانان علاقهمند با حمایت مسئولان دستبهدست هم بدهند میتوانیم در زمینه هنر هم شهر اولینها باشیم.»