۲۵ سال قبل در حالی که وارد بیست و دومین سال زندگی ام شده بودم و در اوج سال های جوانی به یک زندگی رویایی و عاشقانه می اندیشیدم
سرگذشت من به حدی عجیب و باورنکردنی است که در بخشی از آن چندین نفر با یک طرح و نقشه قبلی درون چاهی افتادهاند که خروج از آن به همین راحتی امکانپذیر نیست و…
با وجود درخواستهای مکرر کارگران برای افزایش دستمزد در نیمه دوم سال، بالاخره وزارت کار، آب پاکی را به روی دست کارگران ریخت و اعلام کرد که برای افزایش حداقل دستمزد کارگران، هیچ تصمیمی گرفته نشده است.
درآمد پایین و هزینههای سرسامآور زندگی، افراد مجرد را از ازدواج دور کرده است. اوضاع آنقدر وخیم است که مشوق های دولت نظیر وام ازدواج و فرزندآوری و... هم تاثیری در این باره نداشته است.
راننده خودرو که غافلگیر شده بود نگاهی ناباورانه به زن جوان انداخت و تسلیم وسوسه شیطانی شد. در این هنگام مسافر جوان او را به سوی سوئیتی در اطراف صد متری کشاند که برای مدت کوتاهی اجاره کرده بود. دقایقی بعد زن جوان آبمیوهای را به شکار نگون بخت خود تعارف کرد که به مواد بیهوشی آلوده کرده بود.
وقتی تحصیلات دانشگاهی ام به پایان رسید، مدتی را بیکار و سرگردان بودم تا این که بالاخره به استخدام یک شرکت خصوصی درآمدم
دختر خردسالی بودم که به همراه خانواده ام از یکی از روستاهای قوچان به مشهد مهاجرت کردیم. پدرم به عنوان پاکبان در شهرداری استخدام شد اما درآمد او کفاف هزینه های زندگی ما را نمی داد.
تعداد زیادی بطریهای نگهداری عطر، مهرههای مربوط به جواهرات (مثل سنجاق و گردنبند) و بستههای لوازم آرایشی در این مغازه یافت شدهاند؛ بستههای لوازم آرایشی شامل سایههای چشم و سرخابهایی هستند که هنوز بعد از گذشت دو هزار سال به خوبی حفظ شدهاند.
سرویس رفتوآمد دانشآموزان به مدرسه تبدیل به دغدغه شده است، خانوادهها میان هزینههای زیاد کیف و کتاب و لباس، حالا باید نگران سرویس مدرسه هم باشند، هزینهای که گاهی نجومی هم میشود.
در بین عکسهای منتشر شده از شهدای غواص عملیات «کربلای ۴»، عکس سه غواص دستبسته مشاهده میشود که تا چند ماه اخیر فکر میکردیم این ۳ غواص شهید شدهاند؛ اما آنها زندهاند.