شب زمانی که تنها خوابیده بودم سایه بردار شوهر کثیفم را دیدم که آرام در حال...!

تجاوز برادر شوهر به عروس جوان همه را شوکه کرد و موجب بی عفت شدن عروس خانم شد.

باورتان می شود این دختر با این چهره و سر و وضع هر روز یک شوهر می کند/ عکس

دختر جوانی به نام ماریا وقتی با فشار پدرش برای اجبار به ازدواج با مردی که اصلاً به او علاقه ای نداشت، مواجه شد، تصمیم گرفت اعتراض خود را به شکلی عجیب و احمقانه نشان دهد!

شوهر بی غیرتم مرا به شرخرها باخت!

زن 26 ساله که گویی کوله باری از غم را به دوش می کشید با بیان این که جوان مجرد فقط برای پول و ثروت با من ازدواج کرد که زنی مطلقه بودم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد توضیحاتی داد.

در آن مسافرت لعنتی مچ شوهرم را با همکار زنش گرفتم !

زن ۳۵ ساله به کارشناس اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد گفت: وقتی در یکی از رشته‌های علوم انسانی دیپلم گرفتم، دیگر ادامه تحصیل ندادم و به خانه داری مشغول شدم تا این که پنج سال بعد زنی به واسطه یکی از دوستان مادرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد.

دختر ۱۷ساله: از شوهرهایم خوشم نمی‌آمد!

اگر چه او دیگر ۱۶ سال سن داشت ولی هنوز در نظر من یک کودک خردسال جلوه می‌کرد.

با کتک شوهرم دوستان مجردم را برای آشنایی با او میاوردم!

به فرشید دل باختم و عاشقانه به او ابراز علاقه کردم. ۶ ماه بعد تصمیم به ازدواج گرفتیم اما خانواده فرشید از این موضوع بسیار برآشفته شدند و با ازدواج ما مخالفت کردند چرا که ما تفاوت های فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی زیادی با هم داشتیم.

کاش می مردم و هرگز نمی فهمیدم شوهرم عاشق خواهرم شده است !

من نیز از پیمان به خاطر همه محبت هایش به خواهرم قدردانی می کردم تا این که فهمیدم توجه او به «حمیرا» غیرمتعارف است به گونه ای که یک شب به طور اتفاقی از خواب بیدار شدم و او را مقابل اتاق خواهرم دیدم.

عشق قدیمی یک زن خائن کار دستش داد/ آن مرد نقاب دار آشنا بود

مردی با نیت شیطانی شوهردوم یک زن را به قتل رساند.در جنایت تلخی موتورسوار نقابداری با ضربه های چاقو ، جان مرد بی گناهی را گرفت تا به خواسته پلیدش برسد.

این زن زیبا از ۶ شوهرش ۱۰ بچه رنگارنگ دارد!+عکس

این زن با به اشتراک گذاشتن زندگی عجیب خود در تیک تاک به شهرت رسیده و هزاران فالوور دارد.

زن جوان: با دیدن شوهر دومم و دخترم در اتاق خشکم زد!

مادر جوان الهه در ادعاهای هولناکی در دادگاه کیفری استان تهران گفت: بعد از طلاق با دخترم در تهرانپارس زندگی می کنیم، خودم از راه فروختن لباس و اجاره کردن غرفه، خرج زندگی را در می آورم، تا اینکه منصور با من آشنا شد او خودش را پلیس و سروان معرفی کرد و چون ظاهر فریبنده و سلاح و دستبند داشت باور کردم و او را وارد حریم زندگی ام کردم.