رابطه نامشروع زن متاهل با برادر جاریاش؛ شوهرم میخواهد جنینم را سقط کنم!
مهم نبود که چه اتفاقی می خواهد بیفتد فقط می خواستم از او و همسر برادرش انتقام بگیرم. افسوس که نمی دانستم با این ندانم کاری سرنوشتم را تباه می کنم و کارم به اینجا کشیده خواهد شد.
به گزارش منیبان؛ رابطه پنهانی عروس جوان باعث بی آبرویی شد. دختر جوان با رابطه پنهانی قصد انتقام از همسر بی توجهش داشت. زن جوان در حالی رابطه پنهانی با برادر جاری اش داشت که باردار بود. بعد از افشای رابطه پنهانی همسر مرد جوان تقاضای سقط جنین شد.
مهم نبود که چه اتفاقی می خواهد بیفتد فقط می خواستم از او و همسر برادرش انتقام بگیرم. افسوس که نمی دانستم با این ندانم کاری سرنوشتم را تباه می کنم و کارم به اینجا کشیده خواهد شد.
زن جوان قطره های اشک را از روی صورتش پاک کرد و با صدایی بغض آلود در دایره اجتماعی کلانتری خواجه ربیع مشهد گفت: ۲سال است که ازدواج کرده ام و پنج ماه دیگر فرزندم را به دنیا خواهم آورد. من و حامد زندگیمان را با عشق شروع کردیم و حتی قبل از ازدواج همسر برادر شوهرم رابط بین ما بود تا بیشتر همدیگر را بشناسیم.
ما روزهای اول مشکل خاصی نداشتیم اما محبت های حامد به همسر برادرش باعث شد تا حسودی ام بشود و مدام به او گیر می دادم که چرا این قدر به زن برادرت احترام می گذاری و …! همسرم که نسبت به این رفتارم حساس شده بود بنای لجبازی گذاشت و بیشتر از قبل به مریم محبت می کرد. جاری ام نیز که متوجه شده بود من حسودی می کنم برخوردی نشان می داد که مرا بیشتر عذاب بدهد.
در این شرایط احساس تنهایی عجیبی می کردم و دچار افسردگی شده بودم. نمی دانم چرا فکر احمقانه ای به سرم زد و تصمیم گرفتم از حامد و همسر برادرش انتقام سختی بگیرم.متاسفانه من با برادر مریم که از روز اول نگاه شیطانی داشت به صورت تلفنی و پیامک رابطه ای مخفیانه برقرار کردم. چند ماه از این ماجرا گذشت و شوهرم که به حرکات و رفتارم مشکوک شده بود توجه بیشتری نسبت به من نشان می داد.
با محبت های حامد به رابطه ام با برادر جاری ام پایان دادم اما او دست بردار نبود و مدام تهدیدم می کرد که اگر با او قطع رابطه کنم سی دی ضبط شده گفت وگوهای تلفنی و پیامک هایمان را به خانواده شوهرم نشان خواهد داد.زن جوان افزود: من نمی دانستم چکار کنم و حتی طلاهایم را به برادر مریم دادم تا همه چیز را فراموش کند. اما فایده ای نداشت و او هم چنان برایم ایجاد مزاحمت می کرد.
دیروز با او تماس گرفتم و با گریه و التماس گفتم که من باردار هستم و خواهش کردم که پای خودش را از زندگی ام کنار بکشد.اما شوهرم که از سر کار به خانه برگشته بود ناگهان به داخل اتاق آمد و گوشی تلفن را از دستم گرفت. برادر جاری ام از ترس گوشی را بلافاصله قطع کرد اما حامد وقتی حافظه تلفن را بررسی کرد متوجه شد که با چه کسی صحبت می کردم. او مرا با عصبانیت از خانه بیرون کرد و با این تصور که مریم از این رابطه خبر دارد موضوع را به برادر خود اطلاع داد. به دلیل این مسئله درگیری شدیدی در خانواده پدر شوهرم و خانواده جاری ام به وجود آمد و شوهر مریم نیز او را از خانه بیرون کرده است. نمی دانم با این آبروریزی که به بار آمده چه خاکی بر سرم بریزم و شوهرم با تهمت های ناروا می گوید بهتر است هرچه زودتر بچه ات را سقط کنی و…!