واکنش آقا داماد به تماسهای پی در پی کیارش با عروسش!
ساعت 12 ظهر بود که ماجرای قتل مردی پشت فرمان پرایدش در تهرانپارس به بازپرس پژوهش مخابره شد.
به گزارش منیبان؛ بازپرس در صحنه قتل دید که سمت راست پراید به سه راهی ورودی کوچه، سمت چپ آن به فضای سبزی بین دو کوچه موازی هم و دو سمت جلو وعقب آن به دو سمت بن بست کوچه مشرف بود. همه ساختمان ها در کوی گل سرخ چهارطبقه بودند و پنجره هایشان به محل رها شدن پراید مشرف می شد!
انگار هیچ کس مقتول را نمی شناخت، بازپرس وقتی به پراید رسید به جسد نگاه کرد، جز روی سینه سمت چپ او همه جای بدنش سالم بود و هیچ خراشیدگی نیز دیده نمی شد.
مردی قوی هیکل در حالی که سرش از گردن روی صندلی خم شده بود و احساس می کرد برای استراحتی کوتاه خوابیده است، به زور پشت فرمان نشسته بود.
براساس اعلام پزشک جنایی قتل 4 ساعت قبل رخ داده بود، از گواهی نامه مقتول که عکس آن با چهره اش مطابقت داشت، مشخص شد کیارش 26 ساله کشته شده است.
دکتر فرزانه گفت: «انگار قاتل خیلی کینه به دل داشته، 18 ضربه چاقو فقط به یک نقطه و دقیقاً روی قلب! به نظر می رسد با همان ضربه اول، کار را تمام کرده است، همه ضربات عمقی و در فاصله های کمی از هم اصابت کرده و زاویه ضربات نیز همگی از سمت چپ بوده و موربی وارد شده و هیچ ضربه ای به صورت عمود نبوده است که نشان می دهد قاتل حتی به خود زحمت نداده در حین وارد آوردن ضربات، به خود حرکتی بدهد ومطمئن بوده ضرباتش کاری است.
توصیف دکتر فرزانه شنیدنی و مطابق با صحنه قتل بود چون کیارش نتوانسته بود حتی ذره ای از خود دفاع کند.
بازپرس در صحنه شنید زن جوانی قاتل را دیده است و می توان چهره فرضی قاتل را به راحتی ترسیم کرد.
به سمت ساختمان چهارطبقه ای حرکت کرد که دیوارهایی با سنگ مرمر سفید و چارچوب های آهنی سبز رنگ داشت و فاصله آن تا پراید دقیقاً 10 متر بود.
همه طبقات پنجره هایی داشتند که در آن به بالکنی باز می شد سمانه نوعروس بود و تنها شاهد جنایت بود.
سمانه گفت:وقتی شوهرم سرکار رفت، من از پنجره به بیرون نگاه کردم و متوجه پراید سفید رنگی شدم که دو مرد داخل آن بودند، دقیقاً در زاویه چپ بالکن و در 10 متری در خروجی ساختمان، توقف کرده بودند.
حدود ساعت 9 صبح که برای پهن کردن لباس های شسته شوهرم به بالکن رفتم باز هم آن دو مرد را دیدم، هنوز با هم حرف می زدند و حالت جر و بحث داشت چون دستانشان را تکان می دادند.
هنوز کارم تمام نشده بود که دیدم در سمت راست پراید باز و مردی سیاه پوش از آن پیاده شد. او متوجه من نبود، به دو طرف کوچه نگاهی انداخت و با خونسردی به داخل فضای سبز رفت، اصلاً مشکوک نشدم. دیدم که راننده نیز سرش را روی صندلی گذاشته و خوابیده است.
نوعروس که صدایش می لرزید، گفت: قاتل موهای سرش کاملاً ریخته بود، صورتی سفید داشت و احساس می کنم سبیل بوری هم داشت، نه چاق بود و نه لاغر و اگر ببینم او را خواهم شناخت.
بازپرس پژوهش هنوز حرف هایش تمام نشده بود که صدای گریه زنانه ای را شنید. همسر کیارش در تماس ماموران پی به قتل برده بود. وقتی بازپرس، مشخصات مرد سیاه پوش را به مهستی ارائه کرد، او با دو دست محکم به صورتش کوبید و ناله کنان گفت داداش عادل من قاتل است، آن ها شریک بودند و همیشه اختلاف داشتند.
ساعتی بعد عادل بازداشت شد و همان لحظه نخست با دیدن خواهر گریانش سکته کرد و راهی بیمارستان شد.
فردای آن روز وقتی بازپرس خواست به بیمارستان برود، ناگهان مسیرش را تغییر داد. یک دلیل کافی بود تا تازه عروس و داماد اعتراف کنند! سمانه گفت:من وقتی برای خرید به بوتیک کیارش رفته بودم، او شماره تلفنم را گرفت تا وقتی شلوارم تعمیر شد، آن را برایم بفرستد. آن روز مردی که ادعا کردم قاتل بود روی صندلی پشت گیشه بوتیک نشسته بود، از آن به بعد مزاحمت های کیارش شروع شد. وقتی به شوهرم گفتم، قرار گذاشتیم او را به خانه بکشانیم و به قتل برسانیم.
تنها دلیل
بازپرس از پزشک جنایی شنید ضربات چاقو موربی بوده و از سمت چپ به بدن کیارش وارد شده است یعنی قاتل باید در زمان قتل، خارج از پراید بوده باشد و از سمت چپ او ضربه ها را بزند. کیارش قوی هیکل هم بود پس قاتل نمی توانست یک درصد هم روبه روی مقتول که فرمان بود بنشیند و ضربه از چپ بزند اما سمانه ادعا کرد قاتل و مقتول داخل پراید با هم درگیر شده بودند و وقتی قاتل پیاده شد، مقتول انگار روی فرمان خوابیده بود.پس او و همسرش صحنه سازی کرده بودند و حتما انگیزه ای داشتند.