مرور حوادث گذشته؛
آدمکشی تبهکار شیشه ای برای کینه ای عجیب!
تبهکار شیشه ای که در آخرین مرحله از خلافکاری هایش جنایت وحشتناکی را مرتکب شده بود با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به چنگ قانون افتاد.
به گزارش منیبان؛ رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی اظهار کرد: چهارم تیر سال گذشته، نزاعی در منطقه دهرود مشهد (انتهای بولوار رسالت) رخ داد که طی آن مرد 43 ساله ای به نام «رضا- ن» با ضربات چماق مجروح و به بیمارستان منتقل شد.
سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده افزود: تلاش کادر درمانی برای مداوای این مرد درحالی ادامه یافت که وی به دلیل شدت صدمات وارد شده در بخش مراقبت های ویژه مرکز درمانی بستری شد اما همه این تلاش ها بی نتیجه ماند و مرد 43 ساله 11 روز بعد به دلیل عوارض ناشی از اصابت ضربات هولناک چماق جان سپرد که بدین ترتیب پرونده ای جنایی در مشهد گشوده شد.
این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: به دنبال گزارش این ماجرا به قاضی ویژه قتل عمد، بلافاصله قاضی دکتر حسن زرقانی، تحقیقات گسترده قضایی را در حالی آغاز کرد که گروه تخصصی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در کنار وی قرار گرفتند و با راهنمایی های قضایی به بررسی این پرونده جنایی پرداختند.
سرهنگ کارآگاه شفیع زاده ادامه داد: در اولین مرحله از تحقیقات میدانی مشخص شد که ضارب و مقتول با یکدیگر آشنا بوده و مراوداتی با هم داشته اند. بنابراین بررسی های نامحسوس در محل وقوع نزاع در منطقه دهرود ادامه یافت تا این که هویت ضارب به نام «حسن – ج» مشخص شد و تحقیقات با صدور دستورات محرمانه ای از سوی قاضی ویژه قتل عمد برای دستگیری متهم به قتل در مسیر دیگری قرار گرفت.
او با تاکید بر به کارگیری شیوه های اطلاعاتی و ردیابی های تخصصی اضافه کرد: با شناسایی محل زندگی متهم در خیابان ایثارگران، دامنه عملیات درحالی به پاتوق ها و برخی مخفیگاه های احتمالی ضارب فراری کشیده شد که بررسی های پلیس نشان می داد: او یک تبهکار حرفه ای است و 7 سابقه کیفری در کارنامه سیاهش دارد به همین دلیل شگردهای اطلاعاتی پلیس نیز وارد مرحله جدیدی شد چرا که اعتیاد به مواد مخدر صنعتی (شیشه و کراک) این متهم فراری را در تنگناهای مالی قرار می داد و او را به پاتوق های پنهانی خلافکاران می کشاند.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی افزود: پس از مدتی ردزنی و رصدهای اطلاعاتی که به سرپرستی سرهنگ حمیدفر (افسر پرونده) انجام شد، سرنخ هایی از سیم کارت مخفی متهم فراری به دست آمد و بدین ترتیب وی زیر چتر اطلاعاتی قرار گرفت و محل های تردد او شناسایی شد اما این متهم سابقه دار هر بار مکان های اختفای خود را تغییر می داد تا این که بالاخره ناچار شد به منزل مادرش بازگردد.
هنگامی که او در نیمه های شب به درون منزل رفت ناگهان اطراف خیابان ایثارگران با هماهنگی های قاضی زرقانی، به محاصره درآمد.
سرهنگ جواد شفیع زاده با اشاره به آغاز عملیات دستگیری در سپیده دم چند روز قبل خاطرنشان کرد: متهم به خاطر خماری و خستگی به خواب عمیقی فرو رفته بود که در یک لحظه کارآگاهان را بالای سر خود دید و در میان بهت و ناباوری، لباس هایش را پوشید و در حالی که حلقه های آهنین قانون بر دستانش گره خورده بود به اداره جنایی آگاهی منتقل شد.
او با اشاره به حضور قاضی ویژه قتل عمد در پلیس آگاهی گفت: بلافاصله بعد از دستگیری ضارب 34 ساله، تحقیقات و بازجویی های تخصصی از وی در حضور قاضی دکتر زرقانی ادامه یافت و متهم به صراحت وارد آوردن ضربات چماق بر پیکر مرد 43 ساله (رضا-ن) را پذیرفت. این مقام انتظامی همچنین به اعترافات متهم به قتل اشاره کرد و افزود: این متهم که سوابقی مانند تحصیل مال مسروقه، استفاده از سند جعلی، مخدوش کردن پلاک، مواد مخدر و سرقت دارد درباره چگونگی وقوع این جنایت وحشتناک گفت: «زمانی که در منطقه دهرود ساکن بودیم با رضا آشنا شدم و با هم مراوداتی داشتیم اما بعد اختلافی بین ما ایجاد شد.
یک روز یکی از دوستانم موتورسیکلت سرقتی را نزد رضا برد تا به او بفروشد ولی رضا موتورسیکلت را نخریده بود به همین خاطر دوستم موتورسیکلت سرقتی را به منزل ما آورد من هم اجازه دادم تا آن را نزد من بگذارد ولی هنوز مدتی از این ماجرا سپری نشده بود که ناگهان ماموران انتظامی وارد خانه شدند و مرا نیز به همراه موتورسیکلت سرقتی به کلانتری بردند.
آن جا متوجه شدم که دوستم را نیز دستگیر کرده اند. وقتی به دادسرا رفتیم بازپرس هر دو نفر ما را به زندان فرستاد ولی چند روز بعد زمانی که مشخص شد من در سرقت موتورسیکلت نقشی نداشتم، مرا آزاد کردند اما دوستم در زندان ماند!
هنگامی که در زندان بودم کینه عمیقی از رضا را به دل گرفتم چرا که احتمال می دادم او مرا به پلیس لو داده است! به همین خاطر نقشه ای کشیدم تا از او انتقام بگیرم این گونه بود که بعد از آزادی از زندان، یک چماق برداشتم و به سراغ رضا رفتم. وقتی در زدم او نمی دانست چه کسی پشت در است به همین دلیل درحالی که ناسزا می گفت در حیاط را باز کرد اما من فرصت هیچ عکس العملی را به او ندادم و با چماقی که در دستم بود ضرباتی را به سر و بدنش زدم به طوری که خون آلود نقش بر زمین شد.
من هم از خانه آن ها بیرون آمدم و به طرف منزل مادرم درخیابان ایثارگران رفتم. چون می دانستم پلیس به سراغم می آید و به خاطر سوابقم خیلی زود شناسایی می شوم، از آن جا هم فرار کردم و در بیابان های اطراف منزلمان سرگردان شدم. بعد از آن هم هنگامی که از مرگ رضا اطلاع یافتم به مکان ها و پاتوق های پنهان می رفتم تا دستگیر نشوم اما خودم هم نفهمیدم که چگونه در آن ساعات بامداد، پلیس را روی سرم دیدم و ...»