اقدام پلید و وحشیانه پسر 15 ساله تهرانی با پسر عمه 9 سالهاش
شیطان 15 ساله با کشاندن پسرعمه کوچک اش به زمین متروکه او را تسلیم نیت شوم خود کرد و به قتل رساند.
به گزارش منیبان؛ این قاتل شوم پس از چند روز سکوت وقتی پیش روی پلیس قرار گرفت، اعترافات تکاند هنده ای کرد. روز پنج شنبه 4 مهر سال گذشته مردی آشفته با حضور در کلانتری 115 رازی از ناپدید شدن پسر 9 ساله اش خبر داد.
این مرد ادعا کرد، مجتبی ساعت 3 بعد از ظهر از خانه مان در خیابان هلال احمر حوالی گمرک برای رفتن به پارک رازی از خانه خارج شد اما دیگر بازنگشت.
پدر نگران به ماموران گفت: به هرجایی که احتمال میدادم پسرم رفته باشد، سرزدم اما هیچ ردی از مجتبی نبود و جالب این که هیچ کس پسرم را داخل پارک هم ندیده بود.
تجسس های پلیسی
با توجه به ناپدید شدن مرموز این پسر بچه 9 ساله، تیمی از ماموران اداره 11 پلیس آگاهی تهران برای ردیابی این کودک وارد عمل شدند و در گام نخست از بهزیستی و اورژانس استعلام گرفتند اما هیچ کودکی با مشخصات مجتبی مشاهده نشده بود.
تحقیقات میدانی در پارک رازی صورت گرفت و این در حالی بود که هیچ یک از مغازه داران و افراد داخل پارک مجتبی را ندیده بودند و سناریوی مرموزی پیش روی کارآگاهان قرار داشت.
یک سرنخ
در حالی که خانواده مجتبی اظهار کردند به هیچ کس مظنون نیستند، ماموران دوربین های مداربسته مسیر رفتن پسر کوچولو تا پارک را مورد بازبینی کردند و با صحنه عجیبی روبه رو شدند.
دوربین ها نشان داد مجتبی و یک پسر نوجوان از خانه خارج شده و به سمت نامعلومی حرکت کرده اند.
پلیس بر این باور شد که گم شدن مجتبی زیر سر همین نوجوان است و او می تواند کلید حل این معما باشد.
اعتراف وحشتناک پسر 15 ساله
در این مرحله تصویر پسرنوجوان پیش روی خانواده مجتبی قرار گرفت. پدر این کودک وقتی تصویر پسر نوجوان را دید اعلام کرد که این پسرعمه مجتبی است.
همین سرنخ کافی بود تا ماموران برای ردیابی سرنوشت مجتبی 9 ساله به سراغ حمید 15 ساله بروند و جالب این که پسر نوجوان وقتی در برابر ماموران قرار گرفت خود را از ماجرای همراه بودن با مجتبی بی اطلاع نشان داد.
حمید اصرار داشت که در ماجرای ناپدید شدن مجتبی نقشی نداشته اما تناقض گویی هایش و تصویر دوربین مداربسته کافی بود تا سکوت را بشکند و پرده از جنایتی تلخ بردارد.
پسر نوجوان به ماموران گفت: روز پنج شنبه چهارم مهر بود که با نقشه قبلی به خانه دایی ام رفتم و منتظر ماندم تا مجتبی به خانه بیاید. پس از دو ساعت پسردایی ام وارد خانه شد و پس از کمی بازی در خانه از او خواستم برای تفریح و بازی به خانه ما در نزدیکی اتوبان آزادگان برویم.
او افزود: مجتبی نمی دانست چه نقشه ای در ذهن دارم به همین دلیل پیشنهادم را پذیرفت و با هم به سمت خانه مان حرکت کردیم. در مسیر به یک زمین متروکه دیوار کشی شده در نزدیکی کوره های آجرپزی رسیدیم و در آن جا نقشه شومی را که از قبل طراحی کرده بودم، به اجرا گذاشتم.
او افزود: مجتبی التماس می کرد که کاری به او نداشته باشم اما دیگر اسیر وسوسه شیطانی شده بودم و مجتبی را هدف آزار و اذیت قرار دادم و چون نمی خواستم کسی از این ماجرا اطلاع پیدا کند با توجه به سر و صدایی که می کرد دست به قتل زدم.
پسر نوجوان ادامه داد: پس از این که مجتبی را خفه کردم برای این که این داستان پنهان بماند، جسدش را زیر مقداری سنگ و کلوخ گذاشتم و به سرعت خودم را به خانه رساندم.
در این چند روز که ماجرای گم شدن مجتبی در بین فامیل پیچیده بود، سکوت کردم و چون کسی ما را ندیده بود، فکر نمی کردم دستگیر شوم تا این که پلیس به سراغم آمد و به ناچار لب به سخن باز کردم.
پیدا شدن جسد
بدین ترتیب ماموران با توجه به اطلاعات به دست آمده از قاتل پسرکوچولو به محل جنایت رفتند و موفق به پیدا کردن جسد مجتبی 9 ساله شدند. بازپرس ویژه قتل در این مرحله دستور داد تا جسد برای بررسی های بیشتر و علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شود.
بنا بر این گزارش، حمید 15 ساله به دستور بازپرس پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است.
متاسفانه به دلیل بی توجهی والدین به اصول تعلیم و تربیت مناسب و نداشتن اطلاعات و آگاهی، گاهی اوقات شاهد رفتارهای نابه هنجار و انحرافی از طرف کودکان و نوجوانان هستیم. در این پرونده به دلیل وقوع یک رابطه نامتعارف مبتنی بر آزار و زورگویی، قاتل به دلیل ترس از افشای این انحراف اخلاقی و مجازات هایی که در انتظارش از سوی خانواده و جامعه است، خشن ترین راهکار را انتخاب کرده و مرتکب قتل شده است.
اگر خانواده ها آگاهی لازم در خصوص انحرافات و خطرات پیرامون و روابط پرخطر را به فرزندان بدهند، به آن ها آموزش دهند تا در این زمینه آگاه باشند و روش های پیشگیرانه را بیاموزند قطعا کمتر شاهد این اتفاقات خواهیم بود زیرا بروز رفتارهای انحرافی از سوی برخی افراد زمینه را برای وقوع قتل مهیا می کند.
از طرف دیگر برخی کودکان که در مناطق پایین شهر و حاشیه های شهرها زندگی می کنند، بیشتر در معرض تعرض و آسیب قرار دارند زیرا آن ها اغلب متعلق به خانواده های آشفته هستند و به حال خود رها شده اند و والدین از نیازهای عاطفی ، اقتصادی و حتی جنسی فرزندان اصلا اطلاعی ندارند .
تنبیه وحشیانه یک کودک توسط مربی مهد در تهران
همچنین در دسترس بودن فضاهای بی دفاع در حاشیه شهرها زمینه بروز جرایمی مانند این پرونده را فراهم می کند. البته سیستم آموزش و پرورش اگر کارایی خود را از دست بدهد و نتواند آموزش های لازم را در خصوص شروع نکردن رابطه جنسی در سن پایین، مراقبت ها و مدیریت نیازها، به تاخیر انداختن آن ها در گروه نوجوانان و... به افراد انتقال دهد شاهد این جرایم خواهیم بود.
برخی از این کودکان به دلیل فقر و ناآگاهی از تربیت های خاص از تحصیل محروم هستند و چون در فضای آموزشی مناسب نبوده اند، فریب افراد سودجو را می خورند و به راحتی بعد از تعرض کشته می شوند. خانواده هایی که به تربیت دینی و مذهبی کودکان اهمیت نمی دهند و در تعلیم و تربیت قصور کرده اند فرزندان شان به راحتی در فضای یک رابطه غیراخلاقی قرار می گیرند.
این افراد که بعد از تعرض به طعمه خود او را به قتل می رسانند، به خاطر داشتن خصومت های شخصی با مقتول، ترجیح می دهند ابتدا او را از طریق رابطه جنسی تحقیر می کنند، سپس برای انتقام جویی و حس لذت بیشتر طعمه خود را به قتل می رسانند.