زن جوان به هیچ مرد خلافکاری نه نگفت/ با همه ازدواج کرد!
زن جوان که مجرمی سابقهدار است داستان زندگی و ازدواجهای ناموفقش را توضیح داده است.
به گزارش منیبان؛ سرنوشت من هم این گونه رقم خورده است و فکر نمیکنم دیگر بتوانم باقی مانده عمرم را در مسیر درست زندگی بگذرانم مگر آنکه مرگم فرا برسد و از این خلافکاریها رهایی یابم. الان هم به همراه چند تن دیگر از نزدیکانم در حالی روانه زندان میشوم که مادرم باید دوباره مراقبت و نگهداری از فرزندانم را به عهده بگیرد و ...
این ها بخشی از اظهارات زن 28 ساله سابقه داری است که بار دیگر به اتهام سرقت، در عملیات تعقیب و گریز نیروهای کلانتری سناباد مشهد در حالی دستگیر شد که رانندگی یک دستگاه پراید با پلاک مخدوش را به عهده داشت. این زن جوان با بیان این که همه ازدواج هایم با خلافکاران، برای رسیدن به پول و رفاه بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد گفت: پدرم با آن که تعمیرگاه موتورسیکلت داشت اما مردی معتاد و بی مسئولیت بود و توجهی به خانواده اش نداشت. مادرم هم که در خانه های مردم کارگری می کرد بیشتر از هر چیز در پی کسب درآمد بود تا مخارج زندگی را تامین کند. در این میان من که آخرین فرزند و تنها دختر خانواده بودم بیشتر اوقاتم را با پسرهای همسایگان و اطرافیانم می گذراندم و در واقع با آن ها بزرگ شدم اما همه آن پسرها خلافکار از آب درآمدند و زمانی که بزرگ تر شدیم یکی پس از دیگری روانه زندان شدند. برادران من نیز بی تاثیر از این ماجرا نبودند و به خرید و فروش مواد مخدر روآوردند. خلاصه وقتی به 17 سالگی رسیدم در مسیر مدرسه با «کیومرث» آشنا شدم و خیلی زود با هم ارتباط برقرار کردیم. یک هفته بعد از این آشنایی، او به خواستگاری ام آمد و من با وجود مخالفت همه اعضای خانواده ام با «کیومرث» ازدواج کردم چرا که او در زمینه خرید و فروش مواد مخدر فعالیت داشت و به من وعده می داد که به زودی پولدار می شویم و به ثروت هنگفتی می رسیم. من هم که در آرزوی یک زندگی رویایی و توام با رفاه و آسایش بودم، حرف هایش را پذیرفتم و به طمع پول و ثروت با او همراه شدم اما هنوز یک ماه بیشتر از بارداری ام نمی گذشت که «کیومرث» هنگام حمل مواد مخدر دستگیر شد و مرا هم لو داد. در این شرایط من مخفی شدم و او به تحمل 3 سال زندان محکوم شد ولی بعد از یک سال و نیم و با عفو مشروط از زندان بیرون آمد و مخفیگاه مرا در حالی لو داد که من پسری 6 ماهه را در آغوش داشتم و در یک تاکسی تلفنی کار می کردم تا از این طریق مواد هم توزیع کنم!
بالاخره من هم برای یک سال راهی زندان شدم اما پس از آزادی، دیگر نتوانستم با کیومرث زندگی کنم و به همین دلیل از او طلاق گرفتم و خودم به تنهایی مواد فروشی می کردم تا این که با پسر همسایه آشنا شدم که او نیز از خلافکاران سابقه دار و حرفه ای محل بود. مدتی با «کریم» به طور مشترک خلاف می کردیم تا بالاخره با هم ازدواج کردیم اما زمانی که زندگی مشترک ما آغاز شد تازه فهمیدم که وارد شبکه خلافکاری شده ام چرا که همه اعضای خانواده و بستگان «کریم» از سارقان و فروشندگان مواد مخدر بودند به گونه ای که حتی فرصتی برای صرف غذا هم پیدا نمی کردند و از پای بساط مواد مخدر بلند نمی شدند. «کریم» نیز نه تنها خودش مصرف کننده بود بلکه باید هزینه اعتیاد بسیاری دیگر از اعضای خانواده اش را هم می پرداخت. به همین دلیل هرچه مواد می فروختیم و به محتویات خودروها دستبرد می زدیم باز هم مخارج اعتیادمان تامین نمی شد. «کریم» بیشتر سرقت ها را با خواهرش انجام می داد اما من هم گاهی او را همراهی می کردم تا پلیس یا شهروندان به ما مشکوک نشوند! خلاصه روزگار ما در حالی سپری می شد که همسرم چند بار روانه زندان شد و من هم به خاطر همکاری در سرقت ها دستگیر شدم اما هنوز در زندان بودم که خواهر شوهرم نیز به زندان آمد و هم بندی من شد. مصرف مواد مخدر آن ها بسیار بالا بود و این سرقت ها برای تامین مخارج اعتیادشان کافی نبود. با آن که دو فرزند خردسال داشتم و مادرم به ناچار از آنها مراقبت می کرد، از «کریم» هم طلاق گرفتم تا شاید بالاخره به رویای رفاه و آسایش همراه با ثروت دست یابم.
بعد از آن با «بهزاد» آشنا شدم و به عقد موقت او درآمدم. «بهزاد» هم از سارقان حرفه ای بود و چند سابقه کیفری داشت اما متاسفانه او هم مواد مخدر صنعتی مصرف می کرد و همه اوقاتش را پای بساط می گذراند و فقط ساعاتی از بامداد را به ناچار برای سرقت بیرون می رفتیم. حالا کودک 6 ماهه دیگری را هم در آغوش داشتم ولی مجبور بودم رانندگی کنم تا «بهزاد» بتواند به منازل یا خودروها دستبرد بزند! حتی وقتی نیروهای گشت کلانتری سناباد به ما مشکوک شدند من پدال گاز را فشردم تا از چنگ ماموران فرار کنیم ولی شوهر خمارم فقط فریاد می زد گاز بده! فرار کن! خلاصه بعد از مسافتی تعقیب و گریز دستگیر شدیم و 3 برادر دیگرم نیز که در سرقت ها نقش داشتند با دستور قضایی بازداشت شدند. حالا هم باید دوباره مادرم جور فرزندانم را بکشد و ...
با توجه به این که احتمال می رود اعضای این باند خانوادگی سرقت های بیشتری انجام داده باشند، تحقیقات گسترده افسران دایره تجسس با صدور دستورات ویژه ای از سوی سرگرد «محمدباقر بهرازفر» (رئیس کلانتری سناباد مشهد) برای ریشه یابی این پرونده مهم آغاز شده است.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی