این کلاهبرداران معروف را همه ایرانیان می شناسند!
بغضی فیلم ها در ایران ساخته شد که نقش آدم های کلاهبردار در آن بسیار به چشم می آمد.
به گزارش منیبان، ماجرای فیلم «اجارهنشینها» به کارگردانی داریوش مهرجویی درباره آپارتمانی بیوارث است که زیر نظر مباشر مالک متوفای خانه به اسم عباسآقا اداره می شود. مباشر با همکاری دلال بنگاه معاملات املاک تصمیم دارد خانه را تصاحب کند و آن را بفروشد به همین دلیل هم از تعمیرات اساسی خانه سرباز میزند. حالا در این بین مستأجران متوجه نقشه مباشر میشوند و بعد از صحبت با بنگاه رقیب متوجه میشوند که حکم تخلیهای که دریافت کردهاند، به علت مجهولالوارث بودن ملک فاقد اعتبار است. برای همین هم تصمیم میگیرند خودشان ساختمان را تعمیر کنند. این وسط مباشر که خودش را همهکاره میبیند جلوی آنها را میگیرد و تعمیر را متوقف میکند. به طور کلی در این فیلم همه چیز زیر سایه کلاهبرداری عباسآقا پیش میرود.
چهره/ سیروس الوند
«چهره» یکی از بهترین فیلمهای کارنامه الوند است. فیلمی خوش ریتم که محور داستانش براساس همین ماجرای کلاهبرداری استوار شده است. قهرمان فیلم که در واقع همان کلاهبردار داستان است فریدون بهنام نام دارد. او خیلی اتفاقی با یک یک سری آدم پولدار آشنا میشود. او بعد از اینکه متوجه میشود آنها پول و سرمایه خوبی در دست دارند، تصمیم میگیرد که کلاه آنها بردارد. بهنام ابتدا اعتماد آنها را جلب میکند و برای اینکه جا پایش را پیش این خانوادهها محکم کند با دختر یکی از آنها که ثریا نام دارد تصمیم به ازدواج میگیرد. بهنام بعد از این اتفاق پول آنها را به بهانه سرمایهگذاری روی مجتمعهای مسکونی خارج از تهران بالا میکشد و فرار میکند، اما دلبستگیاش به ثریا موجب میشود بیخیال پولها شود.
قارچ سمی / رسول ملاقلیپور
ماجرای کلاهبرداری در «قارچ سمی» کمی پیچیده و البته کلانتر است. در اینجا یک شرکت بزرگ که آدمهای پرنفوذ گردانندهاش هستند مشغول کلاهبرداری و زد و بندند. مهندس دومان که جمشید هاشمپور نقش او را بازی میکند پی به زد و بندهای آنها میبرد و درصدد این برمیآید که روبه رویشان بایستد. اما این تصمیم به مذاق بالا دستیها خوش نمیآید آنها تصمیم میگیرند تا دومان را زمین بزنند. آنها برای او پرونده سازی میکنند و همین عامل موجب میشود تا او به زندان بیفتد. در آنجا هم دست از سر دومان بر نمیدارند و در نهایت او را معتاد میکنند. استفاده از سرنگ آلوده موجب میشود تا دومان به ایدز هم مبتلا شود. او به جرم ایستادن مقابل یک کارتل کلاهبردار همه زندگیاش را از دست میدهد.
برگ برنده / سیروس الوند
سیروس الوند 9 سال بعد از ساخت فیلم موفق «چهره» با همان تم فیلم برگ برنده را براساس فیلمنامهای از برادرش خشایار جلوی دوربین میبرد. در اینجا هم یک کلاهبردار محور داستان است . جوانی به نام آرمان سیرتی که پول هنگفتی را از شرکایش بالا کشیده و قصد خروج از کشور را دارد. او هم به مانند قهرمان فیلم «چهره» درست در بزنگاه اسیر عشق یک دختر میشود و به همین دلیل خودش به اختیار همه نقشههایش را نقش برآب میکند. سیروس الوند در «برگ برنده» کمی موقعیت قهرمانش را نسبت به موقعیت قهرمان «چهره» پیچیدهتر میکند، اما با اینحال الوند نمیتواند موفقیت آن فیلم را تکرار کند و «چهره» همچنان فیلم جذابتری باقی میماند.
آرایش غلیظ / حمید نعمتالله
حمید نعمتالله در فیلم «آرایش غلیظ» شخصیت محوری را فردی پرجنبوجوش، پرحرف و کلاهبردار به نام مسعود قرار داده که میخواهد یک بار قاچاق فشفشه را تا قبل از چهارشنبهسوری بفروشد. او از احساسات دختری به اسم لادن سواستفاده میکند و همراه او و همکارش به یک ماموریت میرود تا نقشه خودش را برای فروش فشفشهها عملی کند. مسعود معتاد است و بعد از آشنایی با یک پیرمرد مدام همراه او مواد میزند و از او هم سوءاستفاده میکند تا به اصطلاح همراهش به قلعه پرتغالی برود. مسعود از ابتدا تا انتهاب فیلم مدام دنبال پولدار شدن و است در این راه دست به هر کاری میزند و قربانی شدن هیچکس برایش اهمیتی ندارد. اما در پایان رویاهایش با انفجار فشفشههای چینی دود میشود و به هوا میرود.
من / سهیل بیرقی
داستان فیلم روی زندگی یک زن کلاهبردار حرفهای به اسم آذر پیش میرود که همه رقم کارهای خلاف قانون را انجام میدهد. از از فروش مشروبات الکلی گرفته تا قاچاق انسان و … او کارش را خوب بلد است و به هیچ چیز جز پول فکر نمیکند. از کسی رودست نمیخورد. اعتماد بنفسش بسیار بالاست و به راحتی میتواند از پس دلالیهای بزرگ بربیاید. آنقدر حرفهای رفتار میکند و مثل ابخوردن کارهای خلاف انجام میدهد و خم به ابرو نمیآورد که مخاطب از یک جایی به بعد شیفته شخصیتش میشود. این شخصیت در مرز ظریف میان پررویی و جسارت و اقتدار و زنانگی و احساسات عاطفی حرکت میکند و از این جهت از تصویر کلیشهای خلافکار آشنایی زدایی میکند.
قاتل اهلی / مسعود کیمیایی
مسعود کیمیایی در «قاتل اهلی» از منظری کلان به ماجرای کلاهبرداری ورود میکند. در اینجا کلاهبردار یک کارتل اقتصادی به نام «شرکت پیسارو» است. آنها در سطح کلان زد و بند دارند و هرکسی که در مسیرشان قرار بگیرد را از سر راه برمیدارند. دکتر جلال سروش با بازی پرویز پرستویی در مقابل آنها قد علم میکند و تصمیم میگیرد تا جلوی فساد و کلاهبرداریهای آنها بگیرد. اما پیسارو قدرتمندتر از آن است که سروش به تنهایی بتواند برابرشان ایستادگی کند. او در این مسیر جانش را از دست میدهد اما فرد معتمدش به نام سیاوش که به نوعی محافظ او هم محسوب میشود، در نهایت موفق میشود سردسته پیسارو را از پای دربیاورد. قاتلاهلی اگر اسیر حواشی نمیشد یکی از بهترین فیلمهای کارنامه کیمیایی لقب میگرفت.
ایده اصلی / آزیتا موگویی
برگزاری مناقصه پروژه تفریحی بزرگی در جزیره هندورابی که قرار است با سرمایه گذاری مشترک یک شرکت اسپانیایی و طرف ایرانی انجام شود، عاملی میشود برای اینکه چند نفر که در ظاهر بهم نزدیکند و برای هدفی مشخص تلاش میکنند، دور از چشم دیگری دست به فعالیتهایی بزنند تا موقعیت را به نفع خودشان برگردانند. در این فیلم ظاهرا رقابت میان زن و شوهری است که مدتهاست از هم جدا شدهاند اما در واقعیت رقابتی گستردهتر وجود دارد. شخصیت نیما با بازی پژمان جمشیدی به عنوان دوست شخصیت اصلی معرفی میشود و در ظاهر تلاش میکند تا به او برای پیروزی در مناقصه کمک کند اما کمکم متوجه میشویم برایش فقط اهداف خودش مهم است و در اصل از رقیب او پول میگرفته تا موقعیت را به سمت و سوی دیگری ببرد. از طرف دیگر شخصیت لاله که در ظاهر مشاور شخصیت اصلی است هم در این بین به دنبال سهم خودش است و دست به هر کاری میزند.
زخم کاری / محمدحسین مهدویان
در سریال «زخم کاری» به کارگردانی محمدحسین مهدویان، شخصیت مالک با اینکه در جایگاه قابل توجهی قرار داشت و میتوانست با سهم خودش زندگی مرفهی را بگذراند اما تمایل به نشستن در جایگاه قدرت باعث میشد علیرغم ترس و نگرانی، دست به قتل حاجعمو بزند. مالک سالیان سال به واسطهی شغل پدرش، نتوانسته بوده به جایگاه والایی دست پیدا کند و یکجورهایی توسری خور و زیردست اعضای خانواده حاجعمو بود. به همین دلیل هم نیاز داشت به نحوی حس برتریجوییاش را ارضا کند و این میل، جز با نشستن سر جای حاجعمو امکانپذیر نمیشد. او با ترغیب همسرش سمیرا دست قتل میزد و بعد از آن سعی میکرد به شیوههای مختلف، پسر و دختر و تمام شرکای خانعمو را از میدان به در کند.
سرگیجه / بهرنگ توفیقی
محور سریال «سرگیجه» به کارگردانی بهرنگ توفیقی هم روی ماجرای یک کلاهبرداری بنا شده. در قسمت اول سایت شرکت هک میشود و ارزهای دیجیتال واریزی به حساب دیگری انتقال پیدا میکنند. بلافاصله بعد از آن مدیر شرکت کامران زاهدی، گم میشود. حالا از یک طرف پرونده کامران زاهدی در جریان است و از سوی دیگر کلی پول از شرکت خارج شده و مشتریها معترض شدهاند. در این شرایط رفتهرفته ماجرای کلاهبرداری ابعاد وسیعتری پیدا میکند و با به میان آمدن پای افراد مختلف که هریک به نوعی در ارتباط با این پرونده هستند، با ماجرای گم شدن کامران گره میخورد و … تفاوت اصلی سوژه این سریال به نسبت سایر آثاری که نامشان را آوردهایم مسئله ارز دیجیتال برمیگردد.