موعد مفاهمه برای حجاب
یادداشت- قادر باستانی
حضور دختران و زنانی که حجاب بر سر نمیکنند، در شهرهای بزرگ قابل کتمان نیست. با وجود همه تمهیداتی که مجموعه مراکز ذیربط به کار بستند، ظاهراً کارساز نبوده و این واقعیت در بستر جامعه نمایان است. انگار موعد فهم متقابل فرارسیده است. پارسال تابستان، قبل از شروع ناآرامیها، کسی نمیتوانست پیشبینی کند که کشورمان با چنین حجمی از نافرمانی و زیرپاگذاشتن قواعد پوشش زنان، مواجه شود. من هنوز هم وقتی در کوچه و بازار و خیابان، با این دختران و زنان بیپروا، روبرو میشوم، باورم نمیشود که در تهران هستم و چنین صحنههایی را به چشم خود میبینم.
مسئولان به حق دوست دارند جامعه اسلامی ما، مشحون از مظاهر مذهبی و دینی و اخلاقی و پوشش زنان و مردان، منطبق با فقه و شریعت باشد. من شهروند هم به حق دوست دارم مسئولان مملکت، مشی مثل پیغمبر و ائمه اطهار داشته باشند. خوب حکمرانی کنند. دزدی نکنند. رفاه و آسایش مردم را تامین کنند. شایستگان را ارج نهند. اما واقعیت امر چیست؟ نمیشود که یک طرف بخواهد و به خواست طرف مقابل، بیاعتنا باشد.
اکنون خوب یا بد، مساله حجاب، واقعیت عینی است که وجود دارد و حاکمیت برای استمرار نظم اجتماعی، لابد باید چارهاندیشی برای گذار کند. فکر برخورد و سرکوب، نه تنها کارساز نیست، بلکه فضای عمومی را به سمت شرایط نامشخص و غیرقابل پیشبینی میبرد. همان طور که قبل از حادثه مرگ مهسا، دلسوزان درباره تبعات گشت ارشاد مدام تذکر میدادند، اما گوش شنوایی نبود و این حادثه، ناگزیر خاکریز حاکمیت را در ارتباط با پوشش زنان، ناخواسته عقبتر برد. حال صدای بلندی که در ارتباط با حجاب زنان شنیده میشود، باز برخورد و جریمه و نظایر آن است و هنوز افرادی بر این باورند که باید بشود، آب رفته را به جوی بازگرداند و به شرایط قبل از تابستان پارسال بازگشت.
امام خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، رهبر باهوش و باکیاستی بود. میدانیم که جرقههای اولیه نهضت اسلامی در اوان دهه 40 در اعتراض به دادن حق رأی به زنان زده شد و در نامه رهبر نهضت به پادشاه بر آن تاکید شد. پس انتظار میرفت، به جهت ویژگیهای فقهی اسلام، نظام نوپای اسلامی بعد از پیروزی انقلاب، بیشترین مساله و مشکل را با قشر زنان داشته باشد. زنان در سه دهه گذشته پا به عرصه اجتماعی گذاشته بودند. مدارس دخترانه تاسیس شده بود و زنان تا حد وزارت در سیستم اداری پیشرفت کرده بودند و بانوی نخست رژیم، قدرت و نفوذ فوقالعاده یافته بود و تصور بر این بود که محدودیتهای نظام جدید مبتنی بر قواعد اسلامی، زنان را در برابر حاکمیت قرار دهد.
مشی شگفتانگیز رهبر انقلاب در ارتباط با زنان، چنان بودکه آنها نه تنها در مقابل نظام قرار نگرفتند، بلکه به یک پشتیبان قوی برای جمهوری اسلامی تبدیل شدند و حضور سرنوشتساز و جدی در صحنه اجتماعی در چارچوب مقررات اسلامی پیدا کردند. برای ناظران بیرونی، قابل باور نبود که رهبر انقلاب، چنین توانسته باشد برخلاف تصور عام، قشر زن را پای کار انقلاب بیاورد و هر روز مستحکمتر از قبل، آنها را پشتیبان نگه دارد.
برای کسانی که جهت نابودی نظام لحظه شماری میکنند، جداساختن زنان از انقلاب، یک رویای بزرگ بود که با اشتباهات پیاپی برخی سیاستگذاران، تا حدی صورت تحقق به خود گرفت. پارسال، سیاست مهم رهبری در ارتباط با شلحجابها و آوردن آنان در دایره خودیها، گرچه به مذاق خشک مقدسان خوش نیامد، اما کار بزرگی بود که میتوانست پنج سال پیش در سیاستهای کلی لحاظ شود و فضا را متفاوت کند.
برخی معتقدند در شرایط جاری، فقط پذیرش واقعیت و بسترسازی برای گفتوگو و داد و ستد است که میتواند شرایط را به نحو موثر کنترل کند و براندازان را که به قشر زنان چشم امید دوختند، ناامید نماید. این کار مستلزم حصول به وحدت نظر در میان سیاستگذاران است. اینکه رهبری موضعی بگیرد و نهادهای انتظامی و قضایی، در مسیر تکمیلی نروند و باز پافشاری بر برخورد کنند،کارساز نیست.
بسترسازی و تمهید برای گفتوگوی ملی میان زنان مطالبهگر و مسئولان نظام اسلامی، نیازمند شرایطی است که قابل حصول است؛ مشروط بر آنکه هر دو طرف پایبند این دیالوگ باشند و نخواهند از راههای دیگر به هدف خود نایل شوند. داشتن سعه صدر و انعطاف در اتخاذ مواضع، کار را بهتر پیش می برد، اما حیثیتی کردن امر به هر دو طرف لطمه میزند. برای حاکمیت قطع یقین، بازگرداندن به نقطه قبل از پاییز 401 هدفی غیرقابل تحقق است. برای زنان هم مساوی دانستن احقاق حقوق با براندازی نظام و دیوار برلین خواندن آن، غیرسازنده و شاید خیال واهی است. دو طرف میتوانند گام هایی را برای نزدیک شدن نظرات بردارند و به حاکمیت کمک کنند که در شرایط صلحآمیز و به دور از خشونت، به یک وفاق جمعی، دست پیدا کنند.