سرانجام شوم رابطه زن آرایشگر متاهل با مرد 3 زنه
۲۵ سال قبل در حالی که وارد بیست و دومین سال زندگی ام شده بودم و در اوج سال های جوانی به یک زندگی رویایی و عاشقانه می اندیشیدم، کاوه به خواستگاری ام آمد
به گزارش منیبان به نقل از ایران، ۲۵ سال قبل در حالی که وارد بیست و دومین سال زندگی ام شده بودم و در اوج سال های جوانی به یک زندگی رویایی و عاشقانه می اندیشیدم، کاوه به خواستگاری ام آمد و خیلی زود زندگی مشترکمان را زیر یک سقف آغاز کردیم و در همان اوایل زندگی متوجه شدم او فردی خجالتی، گوشه گیر و کم رو است او حتی آداب معاشرت اجتماعی را نمی دانست و به اصطلاح من خیلی «بی عرضه» بود و ظاهری نامرتب داشت به طوری که اصلا به سرووضع خودش نمی رسید. و این شروع رابطه نامشروع زن آرایشگر با مرد راننده اتوبوس بود.
رابطه نامشروع زن آرایشگر
زن میانسال که در دایره مشاوره و مددکاری کلانتری شهید آستانه پرست سخن می گفت ادامه داد:کاوه یک کارگر بود و درآمد متوسطی داشت اگرچه از شغل او ناراضی نبودم اما توجه نکردنش به خواسته های عاطفی من در طول سال های زندگی خیلی عذابم می داد این درحالی بود که من استاد آرایشگری شده بودم و با راه اندازی یک آرایشگاه درآمد خوبی داشتم.
چند سال بعد با پول هایی که پس انداز کرده بودم خانه ای خریدم و همه امکانات رفاهی را فراهم کردم اما همسرم همچنان نسبت به من بی تفاوت بود همواره سعی می کردم با ظاهری آراسته از محل کارم به منزل بازگردم تا شاید بتوانم عشق و محبت همسرم را به خود جلب کنم
ولی او باز هم کوچک ترین توجهی به من نمی کرد دراین شرایط مدام غر می زدم و او را نصیحت می کردم که انسان باید با سرووضع آراسته و مرتب در اجتماع حضور یابد حتی عطر و ادکلن های گران قیمت برایش می خریدم اما او همواره با بوی نامطبوع عرق از سرکار به خانه برمی گشت و حاضر به استفاده از این گونه لوازم نبود به همین خاطر مدام با یکدیگر مشاجره داشتیم و سعی می کردم فرزندم را از آغوش او دور کنم تا او همانند پدرش بار نیاید.
رابطه نامشروع زن آرایشگر با مردی با سه همسر
اختلاف ما تنها بر سر همین مسائل نبود. کاوه هیچ گاه حاضر نبود به مسافرت برود و به قول خودش با افتخار می گفت تا به حال از شهرمان بیرون نرفتم اما هیچ گاه مانع مسافرت من هم نمی شد و من بارها با پول خودم به مسافرت رفتم تا این که حدود ۲سال قبل در یکی از همین سفرها که عازم شهرهای شمالی کشور بودم با راننده یک اتوبوس آشنا شدم. اخلاق و رفتار راننده ۳۳ساله اتوبوس مرا به خود جذب کرده بود به طوری که قرار گذاشتیم در مسافرت های بعدی هم همراه او باشم این گونه بود که ۲ سفر دیگر با فرشاد همراه شدم.
در آخرین سفر فرشاد سفره دلش را گشود و از دلتنگی های زندگی اش برایم گفت و با تعریف و تمجید از اخلاق من عنوان کرد با وجود آن که دختر ۳ ساله ای دارد اما حاضر است در صورت موافقت من همسرش را طلاق بدهد و من هم از کاوه طلاق بگیرم تا زندگی آرامی را در کنار یکدیگر شروع کنیم این گونه بود که سرناسازگاری با کاوه را گذاشتم و او را مجبور کردم تا طلاقم بدهد اما هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که فهمیدم فرشاد مردی حیله گر است و با آن که ۳ همسر دارد به خاطر ثروتم مرا فریب داده و قصد زندگی با مرا ندارد.
وقتی با شرمندگی نزد همسرم بازگشتم تا عرق های کارگری اش را به چشمانم بکشم تازه فهمیدم که او از دختری محجبه و زیبا خواستگاری کرده است حالا من مانده ام و یک دنیا پشیمانی….