این کویر ترسناک در ایران در تسخیر موجودات ناشناخته است!+ عکس

کویر لوت سرزمین عجیبی است که افسانه های زیادی درباره زندگی موجودات ماورائی و راهزنان و اشرار در آن وجود دارد.

این کویر ترسناک در ایران در تسخیر موجودات ناشناخته است!+ عکس
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان به نقل از طوطیا، خیلی‌ها وقتی نام کویر به گوششان می‌رسد یاد بیابان‌های خشک و بی‌آب و علفی می‌افتند که خبری از زندگی در آن نیست و موجودات خیالی و ناشناخته آنجا را تصرف کرده‌اند؛ مناطقی که اگر شخصی قدم در آن بگذارد از تشنگی و گرما تلف خواهد شد.

قبثب

البته علاوه بر باورهای برخی از بومیان مناطق کویری عده‌ای هم تصور می‌کنند مناطق خشک و بیابانی هنوز پاتوق اشرار، قاچاقچیان و راهزنانی است که برای شکار قافله یا رهگذران کمین کرده‌اند. این حرف ها و شایعه ها بهانه ای شد که ما به سراغ کویر شگفت انگیز لوت به عنوان یک نمونه منحصر به فرد برویم و پای حرف های کویر نوردان و بومیان این منطقه بنشینیم تا پرده از اسرار این سرزمین برداریم. کویرنوردانی که از مسیرهای صعب العبور کویر با پای پیاده عبور و کارشناسانی که در این زمینه تحقیق کرده اند تجربیات خود را در اختیار ما گذاشتند تا با این سرزمین راز آلود آشنا شویم.

عباس تقی‌زاده یکی از اهالی شهداد کرمان است که در منطقه‌ای نزدیک به کویر لوت متولد شده و زندگی می‌کند. تقی‌زاده به عنوان «بلد راه» همراه تیم‌ها و گروه‌های زیادی از عکاسان گرفته تا مستندسازان پا به دل کویر گذاشته. او خاطره‌های زیادی از کویر دارد و روایت‌های بسیاری را از ریش‌سفیدان شهداد شنیده، اما با وجود همه باورهای عجیب و غریبی که ساخته و پرداخته ذهن بعضی از مردم است، آقای دبیر معتقد است کویر تنها زیبایی و طبیعت بکر و دست‌نخورده است و هیچ چیزی برای ترسیدن ندارد.

دل نترس و پشم شتر

تقی‌زاده برای اولین بار سال 68 زمانی که نوجوان بود با کامیون از شهداد به بیرجند رفت. آن موقع در این مسیر راه آسفالت‌شده‌ای وجود نداشت و او با کامیون مسیری را که امروز ظرف پنج ساعت از آن عبور می‌کنند، در مدت 24 ساعت در بیراهه‌ها طی کرد تا به بیرجند در خراسان شمالی رسید؛ «من علاوه بر اینکه از این مسیر عبور کرده‌ام درباره کویر شهداد تحقیق هم داشته‌ام و مدتی هم به عنوان بلد راه مستندسازان و عکاسان را همراهی کرده‌ام.»

به گفته عباس، اهالی ساکن در اطراف کویر شهداد کرمان و آنها که سن و سالی ازشان گذشته است و ریش‌سفید به حساب می‌آیند، اعتقادات عجیبی درباره کویر دارند؛ «چند سال پیش که سن وسالی نداشتم، زمانی که می‌خواستند ما را از مسیر شهداد به بیرجند در خراسان جنوبی برای زیارت ببرند برای اینکه از منطقه کویری وحشت نکنیم و ترس برمان ندارد بزرگ‌ترها مقداری پشم شتر را قیچی می‌کردند و کف دستمان می‌گذاشتند تا ترس از ما دور شود؛ آنها معتقد بودند با این کار ترس و دلهره از ما دور می‌شود.»

آفتاب سوزان در کمترین زمان ممکن جسد این گاو را به صورت مومیایی در آورده است

در گذشته این مسیر هم کاروان‌رو بود و هم کامیون‌های باری از آن عبور می‌کردند؛ از شهداد خرما و پرتقال به بیرجند می‌بردند و از بیرجند هم پنبه، زعفران، تخمه، زرشک و کاه به شهداد می‌آوردند. مسیر پر از دست‌انداز بود و راننده‌ها باید از میان شن و ماسه و کلوت‌ها عبور می‌کردند.

جسد سوخته

«غیر از راننده‌های ماشین‌های باری بعضی از ماشین‌های سواری هم از این منطقه عبور می‌کردند. در واقع آن زمان که چنین باورهایی خیلی پررنگ بود آنها در بین مردم خیلی شجاع به نظر می‌رسیدند. حتی چند سال پیش، یکی از این راننده‌ها جسد دو مرد را که خشک شده بودند، در کویر پیدا کرد.»

یکی از راننده‌های کامیون در شهداد وقتی از این مسیر در حال عبور بوده متوجه اجساد خشک‌شده می‌شود و به سرعت ماموران انتظامی را در جریان می‌گذارد. بعد از تحقیقات ماموران متوجه می‌شوند که ماشین این دو مرد که در کویر مرده بودند در قسمتی از کویر خراب شده و راننده و شاگردش برای اینکه خود را نجات دهند تصمیم می‌گیرند پای پیاده مسیر را تا شهداد طی کنند اما راهشان را گم می‌کنند و سر از بیراهه درمی‌آورند؛ به همین دلیل آنها در نزدیکی‌های رودخانه شور معروف به «کال شور» بر اثر گرما و تشنگی جانشان را از دست می‌دهند.

«همین اتفاق و اتفاق‌های مشابه باعث شد بعضی از بومی‌های منطقه و قدیمی‌ترها تصور کنند این کویر طلسم شده است و هر کس پا به آن بگذارد به کام مرگ فرو می‌رود.» مسیر شهداد به بیرجند فقط در آبان‌ماه و اسفندماه قابل تردد است چراکه در این مواقع از گرمای کویر کاسته می‌شود؛ «یکی دیگر از اتفاقاتی که هنوز هم در ذهن مردم شهداد مانده مرگ مشکوک پسربچه 12 ساله‌ای در کویر است. او بعد از آبتنی در حیاط خانه‌شان در یکی از روستاهای اطراف کویر دور از چشم خانواده‌اش به سمت کویر می‌رود و دیگر برنمی‌گردد.»

آن روز وقتی اهالی متوجه گم شدن پسربچه بخت‌برگشته می‌شوند تلاش برای یافتن او را آغاز می‌کنند، اما بومی‌های روستا نمی‌توانند او را پیدا کنند برای همین نیروهای امدادی تلاش برای یافتن پسربچه را آغاز می‌کنند، آنها با سگ‌های تجسس به دنبال پسرک می‌روند اما شدت گرما باعث می‌شود سگ‌های تجسس از نیمه راه بازگردند.

در حالی خانواده پسربچه 12 ساله از پیدا کردن پسرشان ناامید شده بودند امدادگران جسد خشک و سوخته شده پسرک را 70 کیلومتر دورتر از محل سکونتش در دل کویر پیدا می‌کنند. کف پاهای پسربچه حسابی سوخته بود و هیچ کس نمی‌دانست او چطور از کیلومترها آن‌طرف‌تر از خانه‌اش سردرآورده.» همین ماجرا هم به شایعه‌هایی که در میان قدیمی‌های روستا وجود داشت دامن زد؛ آنها می‌گفتند پسرک را همزادهایش با خود برده‌اند. منظور آنها از همزاد همان موجودات ناشناخته است.

افسانه تپه گندم بریان

عباس تقی‌زاده در جریان تحقیقات خود پای حرف‌های خیلی از اهالی قدیمی و بومی شهداد نشسته. او می‌گوید: «مردم روایات عجیبی درباره کویر شهداد دارند. مثلا در این منطقه تپه‌ای هست به نام گندم بریان که باعث جذب نور خورشید و بالا رفتن دما در سطح منطقه می‌شود.» این تپه در 85 کیلومتری شمال شهداد قرار دارد و در تحقیقات اخیر دمای آن قسمت، 63 درجه سانتیگراد محاسبه شده است. به تپه گندم بریان، ریگ سوخته هم می‌گویند چراکه رنگ آن سیاه است؛ «مردم می‌گویند در گذشته از این محل کاروانی که بارش گندم بوده عبور می‌کرده اما راهزن‌ها در آن منطقه به کاروان حمله می‌کنند، گندم‌ها را خالی کرده و شترها را با خود می‌برند.»

بعد از این ماجرا صاحبان کاروان به شهداد می‌آیند تا شتر تهیه کرده و به سراغ گندم‌هایشان بروند تا آنها را یک بار دیگر بار کرده و با خود ببرند، اما وقتی به آن منطقه بر می‌گردند در کمال ناباوری متوجه می‌شوند که زیر نور مستقیم و گرم آفتاب گندم‌ها برشته و بریان شده‌اند.» بومیانی که این داستان را تعریف می‌کنند، معتقدند که این تپه از آن موقع به بعد به تپه گندم بریان معروف شده است.

حاجی سلامت، ماهم سلامت

گندم‌های سوخته و بریان شده تنها روایتی نیست که اهالی کویر شهداد به ذهن دارند. در منطقه کویر شهداد – بیرجند، کلوت‌هایی وجود دارد که بر اثر فرسایش آب و باد به وجود آمده‌اند و از دور شبیه به شهر هستند. افرادی که در این منطقه زندگی می‌کنند بر این باورند که این کلوت‌ها همان شهر افسانه‌ای لوط است که قوم لوط در آن زندگی می‌کرده‌اند و گرفتار عذابی وحشتناک شده‌اند.

البته داستان‌های کویر تنها به وجود موجودات ناشناخته محدود نمی‌شود. افرادی که به واسطه کارشان مجبورند ازمنطقه کویری شهداد – بیرجند عبور کنند، برای اینکه از حادثه‌ها و اتفاق‌هایی که فکر می‌کنند در کویر امکان دارد برایشان رخ بدهد جان سالم به در ببرند دست به کار عجیبی می‌زنند آنها وقتی به کویر می‌رسند خم می‌شوند و از زمین مشتی شن بر می‌دارند و به سمت شترهایشان می‌پاشند و زیر لب می‌گویند: «حاجی سلامت – ما هم سلامت»

تقی‌زاده ماجرای این روایت را این طور برایمان تعریف می‌کند؛ «اهالی این منطقه معتقدند در گذشته کاروانی از بیرجند به سمت شهداد در حال عبور بوده که در میانه راه راهزن‌ها به آنها حمله می‌کنند. سرپرست کاروان شخصی بوده که همه او را «حاجی» صدا می‌زده‌اند. بعد از اینکه راهزن‌ها به کاروان دستبرد می‌زنند، محل را ترک می‌کنند.» وقتی کاروانیان به خودشان می‌آیند متوجه می‌شوند که از «حاجی» که بلد راه بود خبری نیست. آنها تصور می‌کنند که حاجی در درگیری با راهزن‌ها کشته شده است.

به همین خاطر در همان محل برای «حاجی» قبری حفر می‌کنند، دورتا دور قبر را سنگ می‌چینند وبه راهشان ادامه می‌دهند، وقتی کاروان به شهداد می‌رسد در ابتدای راه «حاجی» را می‌بینند که به انتظارشان ایستاده. حاجی زنده مانده بود و اهالی کاروان که از این ماجرا خوشحال شده بودند از آن زمان به بعد از وقتی از این منطقه عبور می‌کنند مقداری خاک از زمین بر می‌دارند و به خودشان و شترهایشان می‌پاشند و می‌گویند: «حاجی سلامت – ماهم سلامت».

به گفته تقی‌زاده هنوز هم تعدادی از راننده‌های ماشین‌های سنگین که این ماجرا را شنیده‌اند برای حفظ جانشان برای خودشان در آن منطقه قبری درست می‌کنند و بعد از خاکش به خود و ماشینشان می‌پاشند و این جمله را می‌گویند تا از خطرهایی که در تصوراتشان هست در امان باشند.

موجودات ناشناخته در بیابان

با همه این روایاتی که درباره مناطق کویری وجود دارد وحادثه‌هایی که برای افرادی که راهشان را درکویر گم می‌کنند، اتفاق می‌افتد بومیانی که در مناطق کویری زندگی می‌کنند سعی می‌کنندتا جایی که امکان دارد از کویر عبور نکنند؛ «بعضی از آنها باور دارند که کویر را موجودات ماورایی طلسم کرده‌اند و اگر بر اثر یک اشتباه راهشان را گم کرده و وارد بیراهه شوند دیگر زنده نخواهند ماند. حتی بعضی از راننده‌ها هم که سال‌هاست در کویر رفت و آمد می‌کنند و بارها از شهداد به سمت بیرجند یا بلعکس عبور و مرور کرده‌اند باز هم هنگام عبور از این مناطق دچار وحشت می‌شوند.»

احمد شجاعی یکی از راننده‌هایی است که بارها از این مسیر عبور کرده او که 72 ساله و راننده است یک بار اجساد خشک شده دو مرد گم شده را در کنار رودخانه «کال شور» پیدا کرد و به ماموران نیروی انتظامی خبر داد. آقای راننده در این باره می‌گوید: «سه ماه بود که آن دو مرد در شوره‌زار اطراف رودخانه خشک و مومیایی شده بودند. هیچ وقت یادم نمی‌رود آنها از اهالی سبزوار بودند.»

احمد شجاعی راننده ای است که سالها در مسیر کویری شهداد-بیرجند بار می برده است .زمانی که هیچ کس علاقه ای به عبور از این منطقه نداشت

بعد از آن جریان باز هم شجاعی در آن مسیر خاکی تردد می‌کند آن موقع این راه هنوز آسفالت نشده بود و کمتر کسی از بیابان خشک آنجا عبور می‌کرد؛ «یک بار هنگام عبور از این مسیر حسابی خوف برم داشت و وحشت به جانم افتاد. آن روز نزدیکی‌های غروب برای خوردن شام کنار رودخانه «کال شور» توقف کردم. من همیشه شاگردم را با خود همراه می‌کردم اما آن روز شاگردم در بیرجند ماند برای همین به ناچار تنهایی راهی شهداد شدم وقتی برای شام توقف کردم خوف سراغم آمد. یاد آن جسدها افتادم و از ترس شام را نصفه و نیمه رها کردم، پایم را روی پدال گاز کامیون گذاشتم و خودم را به شهداد رساندم.»

کویر مومیایی می‌کند

مدتی است که به خاطر راه آسفالتی که در این مسیر کشیده‌اند مردم ترددشان در این منطقه بیشتر از قبل شده اما همچنان روایات و داستان‌های کویر در ذهن بومی‌ها و قدیمی‌های شهداد و بیرجند باقی مانده است.

آنها هنوز تصورات باورنکردنی زیادی درخصوص کویر دارند آنها فکر می‌کنند در کویر موجودات ناشناخته و ماورائی وجود دارند که افرادی که راهشان را گم می‌کنند را با خود می‌برند. آنها فکر می‌کنند راهزنان هنوز پشت کوهی به نام مرغان در وسط کویر جاخوش کرده‌اند و انتظار کاروان‌ها را می‌کشند آنها تصور می‌کنند در تپه گندم بریان گندم‌های زیادی سوخته است و رودخانه باتلاقی «کال شور» عابران را به کام مرگ فرو می‌برد.

عباس تقی‌زاده که هنوز هم به عنوان بلد راه افراد ماجراجو را برای بازدید از مناطق کویری همراهی می‌کند، می‌گوید: «من در قسمت ناشناخته‌ای از کویر شهداد جسد خشک گاوی را پیدا کردم که زیر شن‌ها پنهان شده بود گرما آن‌قدر سریع جسد را خشک کرده بود که به صورت مومیایی در آمده بود. کنار جنازه گاو یک لنگه کفش بود که از گرمای زیاد مچاله شده بود به گفته اهالی این لنگه کفش متعلق به راننده‌ای بوده که چند گاو راحمل می‌کرده و درکویر گم شده است.» اهالی منطقه می‌گویند؛ راننده این کامیون درحادثه رانندگی چپ کرده وموجودات ناشناخته او را با خود برده‌اند.


ت ت
کدخبر: 191956 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین