دختر بچه 2 ساله خرمشهری بعد 6 سال ربوده شدن این شکلی پیدا شد/ عکس
دختربچهای که شش سال قبل مقابل چشمان مادر وخواهربزرگترش ازمقابل خانهشان ربوده شده بود، سرانجام با جستوجوهای فراوان وکمک شبکههای اجتماعی به آغوش خانوادهاش بازگشت.
به گزارش منیبان به نقل از ایران، ماجرای این کودک ربایی از ساعت 2 بعد از ظهر 5 بهمن سال 90 کلید خورد. آن روز مادر یگانه کوچولو که معلم مدرسه بود طبق معمول برای بردن فرزندانش به خانه مادرش رفت. او هرروز صبح مبینا و یگانه را به خانه مادرش که در چند متری خانهشان بود میبرد و ظهرها بعد از تعطیلی مدرسه دنبالشان میرفت. آن روز هم مثل همیشه زن جوان به سراغ دخترهایش رفت و با آنها راهی خانه شد. خانه داخل کوچه بود. زن جوان که مقداری خرید کرده بود ودستش حسابی پربود کمی جلوترمی رفت والبته یک چشمش هم به بچههایش بود. محله آنها آنقدر امن بود که نه تنها مادر یگانه بلکه هیچ کدام از ساکنان خرمشهرهم تصورش را نمیکردند چه اتفاق شومی درراه است.
ربودن 2دختر کوچولو
مبینا دست خواهرش را گرفته بود و خواست وارد کوچه شود که صدای زن ناشناسی توجهش را جلب کرد. یک خودروی پژو 405 یشمی کنار خیابان توقف کرده و مرد جوانی پشت فرمان نشسته بود. کنارش هم زن جوانی بود که کودکی را در آغوش داشت.روی صندلی عقب نیز زن دیگری بود که او نیز کودک چند ماههای در بغل داشت. زن جوان که روی صندلی عقب نشسته بود عروسکی را به مبینانشان داد و از اوخواست برای گرفتن عروسک برود. اما مبینا که آن زمان 8 ساله بود ترسید و چند قدمی به عقب برگشت.
زن ناشناس که با واکنش دخترک روبهرو شده بود، خیلی سریع کودکی را که در آغوش داشت روی صندلی عقب گذاشت و از ماشین پیاده شد. او بدون هیچ درنگی یگانه را در آغوش کشید و با دست، مبینا را هل داد و بلافاصله سوار ماشین شد و از آنجا گریختند.
گزارش کودک ربایی
ظهر 5 بهمن سال 90 گزارش ربوده شدن دخترک دوسال و نیمه به پلیس خرمشهر اعلام شد و بهدنبال این گزارش پروندهای تشکیل و تحقیقات گسترده برای یافتن کودک و دستگیری کودک ربایان آغاز شد.
دایی یگانه به «ایران» گفت: از زمانی که بچه گم شد؛ مردم زیادی بسیج شدند تا او را پیدا کنند. فقط قوه قضائیه وپلیس نبود که بهدنبال یگانه بودند، بلکه همه مردم دلشان میخواست یگانه هرچه زودتر پیدا شود. خواهرم در این مدت پیر شد و یک لحظه هم از فکر بچهاش بیرون نیامد. ما هم از همان روزها به انتشار عکس بچه در فیس بوک و سطح شهرپرداختیم. خب آن موقع واتس آپ و تلگرم و اینستا گرام نبود.پس ازآن از اقصی نقاط ایران و حتی خارج از کشور هم با ما تماس میگرفتند و میگفتند بچه را دیدهاند. شاید باورتان نشود اما حتی من یک سفر به مالزی رفتم. چراکه مشخصات کسی را داده و گفته بودند او بچه را ربوده است. ما واقعاً برای پیدا کردن بچه هم هزینه زمانی کردیم و هم مالی. هر جا که فکرش را کنید رفتیم. فکر کنم فقط 6 بار مشهد رفتم و تهران هم تا دلتان بخواهد با هر تماسی آمدیم اما بیفایده بود. همزمان هم دادگستری خرمشهر و پلیس پیگیر ماجرا بودند.
تماس فرد ناشناس
سال قبل بود که تصویر یگانه در گروههای مختلف تلگرامی و فضای مجازی برای چندمین بار منتشر شد. انتشار تصاویر و پیگیریها ادامه داشت تا اینکه حدود یک ماه قبل فرد ناشناسی با خانواده یگانه تماس گرفت.
دایی یگانه اظهارداشت: در این مدت تجربه زیادی بهدست آورده بودیم و دیگر نمیپرسیدیم آدرس بدهید. بلکه از آنها مشخصات و جزئیات بچه را میخواستیم تا مطمئن شویم که واقعاً بچهای که آنها از او صحبت میکنند همان یگانه است یا خیر. در تماسهایی که با فرد ناشناس داشتیم از او خواستیم عکس یگانه را برایمان بفرستد و زمانی که عکس را دیدیم او را شناختیم. یگانه شباهت زیادی به خواهرش داشت و هیچ شکی نبود که رقیه همان یگانه ماست. از برادرم خواستم به تهران برود و پیگیر ماجرا باشد و از طرفی موضوع را با دادستان و پلیس هم درمیان گذاشتیم. برادرم به تهران رفت و خانواده را شناسایی کرد. قرار بود ما راهی تهران شویم که اتفاق دیگری افتاد. البته واقعاً خیلی خوب شد که ما به تهران نرفتیم چون بچه در این مدت با خانواده دیگری زندگی کرده بود و از ما چیز زیادی به یاد نداشت و بیشک ضربه روحی زیادی به او وارد میشد.