این مرد دختران فراری را در تهران به خانه می برد و طرز هولناکی قطعه قطعه می کد/ عکس
من در یک مسافرخانه کارهای خدماتی انجام میدهم. از طرفی به مقابل راهآهن میرفتم و افرادی که دنبال مسافرخانه هستند را به مسافرخانه میآورم. در این میان دختران فراری، یا کسانی که مدارک شناسایی ندارند تا بتوانند در مسافرخانه اقامت کنند هم به سراغم میآیند و آنها را به خانهام میبرم.
به گزارش منیبان به نقل از فرارو، اسرار خانه وحشت که در آن یک دختر فراری به قتل رسیده و دختران دیگری نیز زندانی شده بودند، زمانی برملا شد که مأموران پلیس برای دستگیری یک سارق وارد آنجا شدند. آنها، اما به جای سارق با جسد دختری جوان روبهرو شدند و ۲دختر دیگر را با دست و پای بسته درحالیکه یکی از آنها داخل کمد دیواری زندانی شده بود، نجات دادند.
متهم اصلی پرونده که جوانی به نام سعید است، به همراه خواهرش دختران فراری را در این خانه زندانی و از آنها سوءاستفاده میکرد. حالا پلیس احتمال میدهد که او یک قاتل سریالی است و احتمال دارد که دختران دیگری را هم به قتل رسانده باشد.
اولین مواجهه با سعید
سعید برای بازجویی و تحقیق به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد. او رفتارهای خشنی داشت و پرخاشگر بود. ناگهان عصبانی میشد و فریاد میکشید و شروع میکرد به فحاشی، اما بازپرس جنایی او را به آرامش دعوت میکرد و از وی میخواست جزئیات جنایتی که مرتکب شده را فاش کند. سعید، اما قتل را انکار کرد و انگشت اتهام را به سمت یکی از دختران فراری که در خانهاش زندانی بود گرفت.
وی گفت: من هیچکس را در خانهام زندانی نکردهام و همه آنها بیسرپناه بودند. من سقفی در اختیارشان قرار داده بودم برای زندگی.
وی ادامه داد: یکی از آنها که در کمد زندانی بود، خودش از من خواست تا در کمد زندانیاش کنم. دخترانی که در خانهام بودند به یکدیگر حسادت میکردند و اگر به یکی از آنها توجه نشان میدادم حسادت دختران دیگر برانگیخته میشد. مقتول یکی از دخترانی بود که از خانهاش فراری شده و من به او جا داده بودم. اما دختری که در کمد پنهان شده بود به رابطه من و او حسادت میکرد. میگفت چرا من به او که تازه وارد است توجه بیشتری نشان میدهم. همین باعث اختلافاتی میان آنها شده بود. دختری که خودش را در کمد زندانی میکرد از من درخواست ازدواج کرده بود و به من علاقه داشت!
متهم ادامه داد: روز حادثه آنها با یکدیگر درگیر شدند و دختری که عاشق من بود جان آن یکی را گرفت. من هم جسد را نایلون پیچ کردم و میترسیدم آن را از خانه خارج کنم.